Sunday, September 13, 2009

جرمی به نام خروج از منزل!!ا

غیرمنطقی و خلاف قانون اساسی و حقوق بشر است، باور کردنش هم دشوار است؛ ولی در ایران جرایمی وجود دارد که مخصوص یک جنسیت خاص است یا میزان مجازات در نظر گرفته شده برای دو جنس از زمین تا آسمان متفاوت است. مثلن داشتن روابط متعدد جنسی برای یک جنس بلامانع و برای جنس دیگر مستحق وحشیانه ترین نوع مرگ است،
برای یک جنس کشتن فرزند محکومیتی به دنبال ندارد و برای جنس دیگر حتا کشتن جنین مجازات شدیدی دارد، پوشیدن یک لباس خاص، مثلن بلوز و شلوار، برای یک جنس آزاد و برای جنس دیگر مشمول مجازات شلاق و جزای نقدی است، ارتداد برای یک جنس(مرد) مشمول مجازات اعدام و برای جنس دیگر ، مجازاتی بسیار رقیق تر، همجنسگرایی برای یک جنس مستحق اعدام (مرد) و برای جنس دیگر مجازات ندارد(به جزئیاتش نمی پردازم).
از این موارد حاد که بگذریم موارد جزئی فراوانی وجود دارد که حاکی از تبعیض جنسیتی است. برای یک پسر بالای 18 سال (و حتا زیر 18 سال) دهها بار خروج از منزل و ماهها غیبت از منزل "فرار" و جرم تلقی نمی شود و هیچ پلیسی او را دستگیر نمی کند،ولی خروج دختر سی ساله از منزل "فرار" تلقی شده و در سوابق او به عنوان سابقه سو درج می شود و موجب بازداشت و محکومیت به زندان یا دارالتادیب یا ازدواج اجباری است. این به این دلیل است که زنان همواره باید "ولی" و سرپرست داشته باشند. اگر تا 50 سالگی هم ازدواج نکنند پدرشان ولی و متکفل آنهاست و پس از ازدواج هم شوهر. زن هیچگاه مستقل و بالغ به حساب نمی آید که تصمیم بگیرد مدتی با دوستانش به سر برد یا به مسافرت برود بدون اینکه مجبور باشد رضایت سرپرست خود را جلب کند.

در نامه کمیته پیگیری موارد تجاوز قوه قضاییه در صحبت از سعیده پورآقایی تاکید شده که او چند بار از منزل "فرار" کرده است و البته گویا از نظر آنها خروج یک دختر از منزل (که دقیقن اصطلاحی است که مادر سعیده به کار برده و حرف از فرار نزده) گناه و جرمی بزرگ است که این دختر را "مشکوک" و مستحق این می داند که مورد تجاوز قرار بگیرد و حقی هم برای اعتراض ندارد زیرا خروج بدون اطلاع او از خانه او را؛ به عنوان یک زن در نظام ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، از همه حقوق شهروندی و انسانی محروم می کند.

پ.ن. دوستی دارم که در بهزیستی کار می کند. تعریف می کرد دختری از روستایی در آذربایجان به تهران آمده بود برای خود کار پیدا کرده و اتاقی اجاره کرده بود و زندگی می کرد. با شکایت پدرش به دلیل "فرار از منزل"، او را مجبور به بازگشت به روستای دورافتاده اش کردند و او شغل و زندگی کوچکی که برای خود دست و پا کرده بود را از دست داد. علت این کار پدرش هم این بود که این دختر حاضر نبود ازدواج کند (یا در آن محیط و با فردی که پدرش در نظر داشت).او تنها به دلیل دختر بودن از حقوق اولیه خود محروم شد و پدر بی سواد و سنتی اش سرنوشت او را تغییر داد و البته واضح است که در اصل، قوانین جمهوری اسلامی این حقوق را از او گرفت.

3 comments:

  1. سلام
    دوست عزیز
    اگر در اسلام قوانین عجیب و بی سروته وجود داره و ما اونها رو نمی فهمیم از روی کمی علم خودمونه
    اگر می خوای از حکمت این قوانین سر در بیاری از یه عالم مثل اقای مکارم شیرازی سوال کن
    ضمنا بعضی از قوانین حکومت ربطی به اسلام نداره
    موفق باشی

    ReplyDelete
  2. دوست عزیز اگر یک نفر کم علم بود و در ضمن نخواست از قوانینی که بی سر و ته است تبعیت کند باید چه کند؟ اگر من اصلن مسلمان نباشم چه کنم؟ چرا باید از قوانینی که به نظرم ضد حقوق بشر است تبعیت کنم؟ یا اگر اصلن مسلمان باشم ولی مثلن در مورد حجاب و دست دادن و سن تکلیف ... مقلد مجتهدی باشم که نظرش یا نظر حاکمیت متفاوت است چه کنم؟ یا اگر معتقد باشم که با اجتهاد می شود بسیاری از این قوانین را به روز کرد؟ اگر ده سال پیش زنی می گفت چرا زن از زمین ارث نمی برد به او می گفتند تو از حکمت خدا سر در نمیاری ولی الان با گفتن اینکه در حق زنان ظلم شده این قانون را عوض کردند یا اجرای سنگسار را متوقف کردند.حالا تکلیف آن همه زنی که تا کنون حقشان از دست رفته و نتیجه زندگی شان به وراث داده شده یا زنانی که سنگسار شدهاند چه می شود؟
    سعی کنید راحت ترین و غیرمنطقی ترین راه را انتخاب نکنید و نگویید شما دانش ندارید و نمی فهمید.

    ReplyDelete
  3. یه کم مفصل تر در اینجا جواب دادم:
    http://jensemokhalef.blogspot.com/2009/09/blog-post_2896.html

    ReplyDelete