Thursday, June 25, 2015

داخل کشور لزوما «گود» نیست که خارج نشین ها لزوما «لب گودنشین» محسوب شوند

اگر که یک داخل نشین نسبت به خارج نشینان حس حسادت٬ حسرت و بخل داشته باشد تا حدی طبیعی است٬ و قابل درک است که وقتی در کشوری زندگی کنی که در بسیاری از شاخص ها در انتهای جدول است و ببینی کسی که تا دیروز در نیمکت کنار تو نشسته بوده به یکباره سطح رفاه زندگی اش چندین پله صعود کرده٬ حس خسران و رشک به تو دست دهد. حال میتوانی آن را در خود نگه داری یا در کامنتهای تحقیرامیز و فحش هایت نسبت به آنها نمود بدهی.
اما آن چیزی که آزاردهنده است آن دسته افرادی اند که خارج نشینان اجباری و تبعیدی را هم در دسته بندی کلی داخل و خارج نشین طبقه بندی میکنند و فراموش میکنند که در درجه اول٬ این آرمان و اهداف حقوق بشری این افراد بوده که موجب ترک کشور و «خارج نشینی» آنها شده نه انتخاب آزاد و معطوف به علایق و منافع شخصی. شاید اندکی قابل درک باشد که کسی را که برای رفاه بیشتر مهاجرت کرده را کمتر محق یا مشروع بدانی برای اظهار نظر درباره شرایط داخل کشور (نسیت به داخل نشین ها)٬ ولی کسی که به خاطر دفاع از حقوق مردم کشورش ناچار به ترک کشور شده٬ یا برای این که بتواند صدای آنها باشد مهاجرت را انتخاب کرده٬ شامل این دسته بندی نمیشود. جالب آن که در سرکوب این فعالان خارج نشین گاه خارج نشینان اختیاری هم همدست میشوند و میگویند: «شما کار خاصی نمی کنید که سروصدا می کنید و کمپین راه میاندازید٬ چون نمی خواهید به ایران برگردید و این ما هستیم که در خطریم چون به ایران رفت و آمد داریم»! یعنی منتی هم بر سر فعالان تبعیدی میگذارند و طلبکارشان هم میشوند که چرا بیشتر از این کاری نمی کنید شما که «محدودیت های» ما را ندارید!!
اینجا به طرز رندانه (یا رذیلانه ای) حقیقت قلب ماهیت میشود٬ یعنی فراموش میشود که این فعالان ابتدا از حقوق و مزایایی گذشته اند٬ از شغل خود٬ خانواده خود٬ دوستان و آشنایان و محله و وطن خود٬ برای این که بتوانند حرف بزنند و صدای سرکوب شدگان باشند (بهاییان٬ زنان٬ اقلیتها٬ زندانیان سیاسی و ...)٬ نه این که اول تصمیم گرفته باشند که هرگز به کشور بازنگردند و سپس در کمال آرامش و خرسندی اقدام به نقد و اعتراض کرده باشند.
دسته سوم و چهارمی هم میتوان به خارج نشینان اضافه کرد. دسته سوم افرادی اند که حقوقشان بیش از دیگران ضایع میشده و برای بهرمندی از حقوق «خود» از کشور خارج شده اند (بهاییان٬ زنان٬ همجنسگرایان٬ اقلیت ها و ...) که آنها نیز اغلب و در کمال تاسف برای اظهارنظر نامحق دانسته میشوند. دسته چهارم هم فعالان سیاسی است که نه لزومن برای دفاع از دموکراسی و حقوق بشر بلکه گاه صرفن به خاطر درگیری در رقابت های سیاسی ناچار به خروج از کشور شده اند که به دلیل خارج از «گود» بودن امر به سکوت میشوند در حالی که به نظر من ٬دست کم به اندازه گروههای سیاسی داخل حق اظهارنظر دارند.

لینک مطلب در فب https://www.facebook.com/nasrinafzali/posts/10152570778245674