Monday, November 29, 2010

آسمان خوش رنگ

بالاخره فرصت شد ماجرای پست قبل را بنویسم.
اول به کسانی که با دیدن "آزار جنسی" تصویر آزار فیزیکی و تجاوز فیزیکی در ذهنشان مجسم شد باید بگویم این ذهنیت به کل غلط است نه فقط در این مورد بلکه در اکثر موارد. نود درصد و بلکه بیشترموارد آزارهای جنسی؛ شامل آزارهای کلامی، رفتاری
هستند و غیر فیزیکی : فحش های جنسی، متلک، تحقیر جنسی، کلیشه های جنسیتی در صحبت کردن، توصیفات و حتا تعریف هایی که بار جنسی دارند، رفتارهای تجاوزگرانه که ممکن است در جمعی ده نفره فقط آزاردهنده و زن مخاطب او متوجه شوند؛ اینها همه و همه آزار جنسی محسوب می شوند که گاه حتا نزدیک ترین فرد به زن(از نظر فیزیکی) هم متوجه نمی شود که در همین لحظه بغل دستی اش آزار جنسی دید.

جریان این شکایت من هم این بود که من می خواستم یک آپارتمان ،که به نسبت محل و امکاناتش ارزان بود، از یک پسر پاکستانی بگیرم. ده بار قرار گذاشت و کنسل کرد. سوالات بی ربط از ملیت و رشته و ... می پرسید، کارش شده بود با دست پیش کشیدن و با پا پس زدن. یعنی یک بار می گفت خانه را به شما می دهم و بیایید صحیت کنید و بعد که می رفتم می گفت باید با دوستم صحبت کنم چون او هم این خانه را می خواهد. در یکی از ای میلهایش به طور خیلی رندانه و زیرکانه گفته بود شما چه کار دیگری ممکن است برای راضی و متقاعد کردن من انجام دهید؟
خوشبختانه لازم نبود مثل ایران حجب و حیا به خرج بدهم و خودم را به خریت و نفهمیدن بزنم؛ و با اینکه اصلن اشاره مستقیمی نکرده بود بهش ای میل زدم که من از شما به اتهام توهین و آزار جنسی به دانشگاه و پلیس شکایت می کنم (او هم از دانشجوهای کنکوردیا بود و حتمن این مساله برایش دردسرساز می شد).
این که بلافاصله ای میل زد و گفت من مسلمانم و شما اشتباه متوجه شدید یک طرف لذت قضیه بود، و لذت اعتماد به نفسی که موقع ای میل زدن داشتم یک طرف.
اگر در چنین مواقعی به یک مرد ایرانی بگویی ازت شکایت می کنم چنان پوزخندی بهت می زند و متلکی می اندازد که ده بار از متلک اولیه بدتر است.
البته به توصیه چند تا از دوستان از شکایت منصرف شدم، چون به سختی می شد از جمله های معمولی او آزار جنسی را استنباط کرد گرچه همه زنانی که جمله را برایشان خواندم مطمئن بودند که منظور پسر همین بوده. یعنی قانون آزار جنسی هنوز کامل نیست ولی سایه مجازات بر سر آزاردهنده هست و همین بازدارنده است.

چند روز پیش پسره را در خیابان دیدم اگر ایران بود قلبم می زد و حالم بد می شد ولی این بار او سرش را پایین انداخت و به سرعت دور شد.
خوشبختانه زیر یک آسمان دیگر هستم.

Friday, November 26, 2010

آسمانی دیگر

برای اولین بار می خواهم خارج از ایران ،در مونترال، یک "آزار و خشونت جنسی" علیه خودم را گزارش کنم. اعتماد به نفسم خیلی بیشتر از ایران و استرسم کمتر از ایران است. ولی نمی توانم انکار کنم که ته دلم نگرانم آسمان اینجا هم همان رنگ باشد.

Monday, November 15, 2010

صد سال تنهایی

حدود چهل سال پیش ،روستای دولت آباد (خرم دره) در نزدیکی چناران. تعدادی دختر و پسر پیشاهنگ، کلاسی دایر می کنند که اهالی روستا را باسواد کنند. دخترخاله مادرم با شوق و ذوق فراوان و با داشتن یکی دو بچه سر همین کلاس می نشیند تا باسواد شود. معلوم نیست برای گزارش کار یا برای انتشار خبری در روزنامه یا به دلیل دیگری، عکسی از شاگردان این کلاس گرفته می شود. شب که دخترخاله به خانه برمی گردد شوهر او را زیر مشت و لگد و فحش می گیرد که چرا بی آبرویی کرده و عکسش را گرفته اند. تا چندین روز کتک می خورد و گوشه خانه میافتد و کسی جرات نداشته به دادش برسد. برای همیشه معلول می شود و خانه نشین و بعد از بیست سال با تحمل زجر و درد زیاد می میرد.
مادرم می گوید او از شوهرش، که پسرعمویش بوده و چندین سال بزرگتر از خودش، متنفر بود و او را به زور شوهر داده بودند.همیشه می گفته این بچه های من زنازاده اند چون من هیچ وقت بله نگفتم. پدرش به جای او سر سفره عقد بله را گفته بوده.

Monday, November 8, 2010

برنامه های پربار روز ازدواج

ساعت 8:45 صبح. دوشنبه 17 آبان 1389 "روز ازدواج" و "روز بدون طلاق" رادیو سلامت.
موضوع برنامه :ازدواج

خانم گوینده:
ضرب المثل های ملل درباره ازدواج :
زن مطیع سعادتمند است
زن مطیع فرمانروای قلب شوهرش است
...
عشق، سپیده دم ازدواج و ازدواج، غروب عشق است

این الان یعنی تبلیغ و تشویق ازدواج؟ یعنی فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی؟

Thursday, November 4, 2010

پیشنهادی برای هفته ازدواج برابر

هفته آینده را "هفته ازدواج" نامگذاری کرده اند. ازدواج موفق و شاد جزو آرزوهای اکثر جوانان ایرانی است،از دختر و پسر. اما این زوج های عاشق ؛ با هزار امید و آرزو برای آینده ای بهتر و دوشادوش هم، پای قراردادی را امضا می کنند که کمتر نشانی از برابری و مشارکت و عشق در آن است. قراردادی که دست کم نیمی از حقوق انسانی و شهروندی یک طرف قرارداد از او گرفته می شود و به زورِ قانون به دیگری داده می شود و هیچ یک از دو طرف هم نمی توانند قاعده را بر هم بزنند چون "ازدواج" در قانون ما در زمره "معاملات" است و خرید و فروش: نفقه می گیری پس باید تمکین کنی و هر زمان همسرت تمایل داشت و تو نداشتی باید به خواست او تن بدهی، حق حبس* داری، پس تا مهریه ات را نگرفته ای می توانی با همسرت هم بستر نشوی، ریاست خانواده بر عهده توست پس تمام مال و اموال هم به نام توست و در ید اختیار تو؛ اجرت المثل می گیری، پس بی اجازه هم از خانه خارج نمی شوی. بله را از تو می گیرند ولی برای طلاق از تو بله نمی خواهند و خیلی لطف کنند مهرت را کف دستت می گذارند و راهی ات می کنند؛ با اراده و میل خود پای عقدنامه را امضا می کنی اما برای فسخ آن امضایت پشیزی ارزش ندارد، کسی حرفت را نمی شنود و پاسخت این است "نفقه ات را که می دهد پس برو زندگی کن" اگر با هزار مصیبت و گذشتن از همه حق و حقوق، خودت را هم برهانی فرزندانت را نمی توانی، ولایت قهری آنها با پدر و جد پدری است؛ وقتی بعد از چهل سال زندگی و آجر بر آجر گذاشتن صاحب خانه و زندگی می شوی، اگر بیوه و سیاهپوش شوهر شوی یک هشتم از نتیجه زحمتهای کل عمرت را با منت به تو می دهند و روانه ات می کنند.

جای شکرش باقی است که فرهنگ عمومی جامعه گاهی پیشرفته تر از این قوانین است و به ویژه زوج های جوان این مسائل را حتا به مخیله خود هم راه نمی دهند. اما کیست که نداند همیشه وقتی قانونی راه را برای ظلم و ستم باز می گذارد، و چه بسا تشویق می کند، افرادی هم یافت می شوند که از آن بهره ببرند و یکه تازی کنند.

هفته ازدواج چه سببی برای جشن و خوشحالی دارد وقتی حجم عظیمی از این ازدواج ها به دلیل قوانین و فرهنگ غلطی که مدام تکثیر و منتشر می شود به سرعت با شکست مواجه می شوند و طلاق های خاموش و واقعی را در پی دارد؟ روز بدون طلاق آرزوی شماست در حالی که تا قوانین خانواده برابر و عادلانه نباشد هر ازدواجی مصداق اولین خشت کج است که نتیجه ای جز ویرانی دیر یا زود دیوار کج ندارد.

جوانان آزادی خواه و برابری طلب ایران، پیش از آنکه برابری و آزادی را از حکومت خواستار باشند باید در زندگی فردی خود و در اجتماع اولیه ای که در آن زندگی می کنند یعنی خانواده دموکراسی و برابری را برقرار کنند و این مجموع خانواده های برابر و آزاد ، بی شک کشوری آزاد را در پی خواهد داشت.

پیشنهاد می کنم به جای "هفته ازدواج" ، "هفته ازدواج برابر" را جشن بگیریم و به امید قوانین برابر برای نهاد خانواده ، حقوق دریغ شده زنان را با مراجعه به دفاتر ثبت اسناد رسمی و به وسیله تنظیم وکالتنامه طلاق و ... لااقل به صورت موردی احیا کنیم. به امید روزی که ایران دیگر جزو معدود کشورهایی نباشد که زن در آن از حق ابتدایی انسانی خود یعنی اراده آزاد در خروج از رابطه زوجیت محروم است و قدرتی ناچیز در خانواده دارد.

تا این لحظه چند زوج اعلام آمادگی کرده اند تا در هفته آینده ( اکثرن روز دوشنبه که روز بدون طلاق نامگذاری شده) با مراجعه به دفترخانه های ثبت اسناد رسمی حق طلاق و دیگر بندهای ازدواج برابر را ثبت کنند. شما هم می توانید با لینک به این مطلب یا نوشتن مطلب دیگری به قلم خودتان دیگران را به این کار تشویق کنید.

این کار زمان زیادی از زوج های عزیز نمی گیرد. متن حقوقی آن مشخص و معلوم است و فقط نیاز به وارد کردن نام زوجین و آدرس آنها دارد. شما با کارت ملی و شناسنامه و البته عقدنامه، به دفترخانه مراجعه می کنید و پای چند برگه را امضا می کنید. حدود یک ساعت وقت می گیرد. یک فعالیت مدنی آسان، بی هزینه(البته به جز اندکی هزینه ریالی)، قانونی و مشروع برای احقاق حقوق انسانی و شهروندی نیمی از جامعه!

توضیح: تمام دفاتر ثبت اسناد رسمی موطف و مکلف به ثبت این سند هستند و امتناع از آن تخلف محسوب می شود و موجب پیگرد قانونی است، اما برای جلوگیری از اتلاف وقت و انجام سریعتر کار به آدرس هایی که در بخش دفترخانه های سایت هم سری معرفی و پیشنهاد شده مراجعه نمایید.

پ.ن. دوستان خارج کشور هم می توانند به سفارتخانه های ایران مراجعه کنند و برای تنظیم این وکالتنامه تقاضا بدهند.کار شما خیلی معنا خواهد داشت، به خصوص اگر در کشوری آزاد باشید که قوانین خانواده متضمن برابری زن و مرد است. خیلی دوست دارم تجربه کسانی که این کار را می کنند بشنوم.


پ.پ.ن. دوستانی که درباره متن این شروط پرسیده بودند به سایت هم سری و مطلب شروط ضمن عقد به زبان ساده مراجعه کنند.و این هم نمونه واقعی از این سند که در سایت هم سری منتشر شده است.

اگر مایل به این کار بودید لطفن ای میل بزنید تا ببشتر راهنمایی شوید.


*حق حبس حقی است که به موجب آن زن می تواند تا زمانی که همسرش مهریه او را پرداخت نکرده از نزدیکی با او خودداری کند و ناشزه هم شناخته نشود و شوهر همچنان موظف به پرداخت نفقه خواهد بود.