Sunday, February 27, 2011

دلالت فاحش

برای تحقیق درس تاریخ ورزش زنان ، دارم المپیک زنان (اولین دوره در سال 1920) را با "بازی های اسلامی زنان" در ایران مقایسه می کنم، بحث ها، دلایل برگزاری این بازی ها و تاثیرات آنها در ارتقای ورزش زنان.
فکر می کردم  منابع غربی  زیادی در مورد این بازی ها پیدا نکنم  ولی به چند تا کتاب و مقاله برخوردم که نقش مثبت بازی های اسلامی در ارتقای ورزش زنان در ایران و کشورهای اسلامی را بررسی کرده بود و از فائزه هاشمی به عنوان مهم ترین و اصلی ترین فرد در این بازی ها  نام برده بود. فکر می کنم همین ثبت شدن در تاریخ مهم ترین پیروزی و بزرگترین افتخار برای اوست.
همه آن زنان غیرسیاسی که با ابتکار هاشمی وارد ورزش شدند، و هم توانمند شدند و هم به بی حقی خود آگاه شدند حالا در جبهه اویند و علیه همه کسانی که زنان ورزشکار را فاحشه میدانند ، کسانی که دوچرخه سواری  زنان را فاحشگی می دانند، آنها که سال هاست این عقده را در دل دارند. 
یکی از فعالان حق رای زنان امریکا گفته: "دوچرخه سواری بهترین نمود آزادی و رهایی زنان است" و هاشمی خوب جایی را نشانه گرفت وقتی از دوچرخه سواری زنان گفت، و برچسبی که خورد آشکارا دلالت دارد بر آن چه که برای زنان می خواست.

پ.ن. شاید این پست را به این دلیل نوشتم که در این چند روز دیدم گاهی فحاشی و حمله به فائزه هاشمی را فقط  برای فشار و اهانت به اکبر هاشمی می دانند ولی به نظر من خود فائزه هاشمی آنقدر ضربه های کاری بر ریشه اینها زده که کینه ای به اندازه پدرش در دلشان انباشته باشد.

Sunday, February 20, 2011

بچه های انقلاب

شهید دزدی؛ کشته سازی! ادبیات سیاسی نسل ما را باش!

 خبرگزاري فارس: با وجود تبليغات گسترده رسانه‌هاي صهيونيستي و فراخوان منافقين براي برگزاري تجمع در خيابان‌هاي تهران و همچنين اتخاذ تصميماتي در خارج براي كشته‎سازي، شاهد برقراري آرامش كامل در تهران هستيم

جرس: دستگاه های امنیتی با بکارگیری تمام توان خود از پروژه های تبلیغاتی مکمل گرفته تا سازماندهی اراذل و اوباش تحت عنوان حامیان نظام،شهید دزدی و حصر خانگی سران جنبش باز هم نتوانستند حضور مردم را در خیابان کنترل نمایند.

Saturday, February 19, 2011

علیه همه مظاهر دیکتاتوری مبارزه کنید، ناموس پرستی هم دیکتاتوری است

دوستی نوشته بود:

اگر فردا،یکم اسفند،برنگشتم خونه،همینجا اعلام میکنم که 1-نه تنها بسیجی نیستم بلکه پدرم حتی پوشک مرا از فروشگاهی که شوهر عمه ی همسایه ی مادر بزرگ فروشنده اش بسیجی بوده نمیخرید 2-هیچ تصویر کاغذی،دیجیتالی،نقاشی،حکاکی شده روی چوب ،فلز یا سنگ از بنده با ریش بلندتر از یک میلیمتر در کره خاکی وجود ندارد3-با حسین شریعتمداری هیچگاه هیچگونه ارتباطی نداشته ام، اما خواهشا از رابطه من با عمه ی ایشان چیزی نپرسید که خصوصی است
برایش کامنت گذاشتم:
تذکر فمینیستی-حقوق بشری- اخلاقی: لطفن روابط خودتان را فقط با "خود افراد" تعیین کنید نه افراد مونث وابسته به آنها. کار شما باعث تقویت کلیشه های جنسیتی است و باعث افزایش مشروعیت و مقبولیت غیرت و ناموس می شود و ما زنان تاوان آن را پس می دهیم وقتی سنگسار می شویم وقتی شلاق میخوریم وقتی قربانی قتل ناموسی می شویم. خشمتان را بر سر خود افراد خالی کنید لطفن.با تشکر

پ.ن. یکی دیگر از دوستان پایینش کامنت گذاشت:"با نسرین موافقم. گرچه عمه شریعتمداری هم ... تصورش کابوسی است"
ای خدا!!!!!!!!!!!!!!

Wednesday, February 9, 2011

ازدواج هم به قرارداد نیاز دارد

در سیستم حقوقی اکثر کشورها "قرارداد ازدواج" مساله ای جا افتاده است و برای افراد کاملن بدیهی و طبیعی است که مثل تمام مناسباتی که انسان ها با هم دارند و طبق قراردادی وارد ارتباطی می شود و پیش می روند؛ در مورد ازدواج هم باید توافقاتی داشته باشند که بعدن به دلیل شفاف نشدن مسائل، کدورتی ایجاد نشود و احیانن ظلم یا توقع بی جایی به وجود نیاید. کافی است "قرارداد ازدواج " یا
marriage contract
را در اینترنت جستجو کنید تا به انبوه مطالب مرتبط برخورد کنید.
ولی در ایران وقتی از این قراداد حرف می زنی با این جواب روبرو می شوی که این حرف ها با ذات ازدواح و پیوند عاطفی دو نفر در تضاد است و زندگی را تلخ می کند و اساس زندگی بر "اعتماد" و "محبت" است. من متوجه نمی شوم اگر اساس ازدواج، محبت و اعتماد است چرا اصلن ازدواج را ثبت می کنیم؟ چرا "ازدواج" می کنیم؟ خب به هم اعتماد کنیم و محبت و عشق بورزیم! اگر "نهاد خانواده" را به "رابطه عاشقانه دو نفر" تقلیل می دهیم اصلن چرا باید ازدواج کنیم و آن را ثبت کنیم و وارد شناسنامه و تمام فرم ها کنیم؟
"نهاد خانواده" چیزی بسیار فراتر از زن و شوهر و فرزندان است. نهاد خانواده یعنی تمام قوانین و بروکراسی ملی و بین المللی مرتبط با خانواده و مناسبات حقوقی افراد آن : زن و شوهر نسبت به هم، پدر و مادر نسبت به فرزندان و برعکس، دولت (حکومت) در مقابل افراد خانواده (کودکان نامشروع، کودکان بی تابعیت، کودکان یتیم، کودکان حاصل از صیغه)، تعیین تکلیف ارث، شناسنامه، گاهی حقوق اجتماعی و اقتصادی مثل وام، حساب بانکی، گذرنامه، خروج از کشور و ده ها مساله دیگر که در هم تنیدگی زیادی با خانواده دارد. بنابراین اگر زن و مردی موقع ازدواج این شرایط را تعیین نکنند نه تنها ممکن است برای هر یک از آنها مشکلی ایجاد شود بلکه ممکن است گریبان فرزندان و بازماندگان (در صورت فوت) را بگیرد. فرض کنید زنی لزومی به گرفتن وکالت طلاق از همسرش نبیند. اگر شوهر این زن مفقود شود (
خانه را ترک کند، به قتل برسد، ربوده شود) و هیچ نشانی از زنده یا مرده بودن او نباشد این خانم باید شش سال صبر کند تا بتواند به دستور دادگاه مطلقه شود. در این میان هم خود و هم فرزندانش برای خروج از کشور با مشکل مواجه خواهند شد، برای استفاده از حساب بانکی برای فرزندان مشکل خواهد داشت، برای عمل جراحی خود یا فرزندان مشکل خواهد داشت، برای استفاده از تسهیلات زنان سرپرست خانوار مشکل خواهد داشت و ...

بیاییم به قرداد ازدواج به چشم بده بستان، گروکشی یا حرف بدشگون نگاه نکنیم و فکر کنیم مثل بقیه قراردادها منطقی و عقلانی است؛ فکر کنیم احتیاط شرط عقل است .حتا اگر به چشم جنگ و بده بستان نگاه کنیم از قدیم گفته اند "جنگ اول به از صلح آخر است".

بهانه این نوشته راه اندازی این سایت بود که درباره قراداد ازدواج در کشورهای اسلامی است مشابه سایت هم سری که درباره قرارداد ازدواج در ایران است.

Monday, February 7, 2011

انتخاب میان دو لذت

ا"چرا همه زن ها فمینیست نیستند؟" چطور می شود یک انسان خودش را انسان نداند و اعتقاد و باور نداشته باشد که از تمام حقوق یک انسان باید برخوردار باشد. دارم جواب این سوال را می خوانم و لذت می برم.
مانده ام بین انتخابِ لذتِ نوشتن از چیزهایی که می خوانم و ترجمه شان؛ و لذت بیشتر و بیشتر خواندن، درباره سوال هایی که همیشه در ذهنم بوده یا درباره شان ازم سوال می شده

Sunday, February 6, 2011

هنر آرایش؟


نقاشی کردن صورت مثل نقاشی روی یک صفحه نیست، در بهترین حالت می توان آن را بارها و بارها تکرار کردن یک نقاشی ثابت روی سطح ثابت با اندکی تغییر توصیف کرد
(از نقد فمینیستی فوکو در مقاله: فوکو، زنانگی و مدرنیزه کردن قدرت مردسالارانه، نوشته لی بارتکی).ا

چقدر از این جمله لذت بردم. بارها در بحث درباره آرایش، این جمله را از زنان شنیده ام که آرایش صورت هم یک هنر است.

Friday, February 4, 2011

این وقت ها

حس آدمی را دارم که مدتها زندان بوده و تازه آزاد شده ، به بقیه نگاه می کند و فکر می کند تمام مدتی که من در زندان بوده ام اینها آزاد و رها زندگی کرده اند بدون همه آن ترس ها و فشارهایی که بر من رفت و بدون اینکه حتا بفهمند که در گوشه ای از دنیا زندانی هم وجود دارد. این زندانی تازه آزاد شده، بارها حس حسرت ، حسادت و شاید کینه نسبت به همه آن آدم های آزاد و بی خیال در خود احساس می کند.
من هم وقتی به مردم و به خصوص زنان اینجا نگاه می کنم همین حس را دارم. این "وقت" ها زیادند. شاید بعدن بیشتر نوشتم که چه وقت هایی.

Wednesday, February 2, 2011

حجاب در غرب1



یک زمانی در غرب، زن ها یک بری سوار اسب می شدند و پاهایشان را یک طرف اسب می گذاشتند (عکس زیر) و بعد که علم پیشرفت کرد و دامن های دو تکه درست شد توانستند پایشان را دو طرف زین بگذارند و سرعت اسب سواری شان زیاد شد.


منبع:

Her Story in Sport: A Historical Anthology of Women in Sport

Edited by Reet Howell

Leisure Press, 1982

پ.ن. کامنت یکی از دوستان:

"If the world were a logical place, men would ride side saddle" (Rita Mae Brown)