Tuesday, January 26, 2010

مجید توکلی در کلاس زبان فرانسه

این خانم معلم کلاس فرانسه ام وقتی می خواهد افعال یا ضمایر مذکر و مونث را بگوید برای مردها به سیبیل های فرضی روی لبش اشاره می کند و برای زن ها ادای روسری را در می آورد و اعصاب من را خراب می کند. امیدوارم زودتر یک نشانه بهتری پیدا کند یا دو تا کلمه زن و مرد را به بچه ها آموزش بدهد، وگرنه مجبورم دفعه بعد که ادای روسری دراورد ازش بپرسم واسه مجید توکلی هم این فعل به کار می رود؟

Monday, January 25, 2010

برادرم حجابت!ا

این پست و سپس این پست را بخوانید وگرنه نیم عمرتان بر فناست!ا

Sunday, January 24, 2010

ادعا ادعا*





این کارتون فیروزه مظفری یک شاهکار است! تا حالا طرح یا کارتونی ندیده ام که به این خوبی رابطه زنان و حقوق زنان در ایران را با حکومت اسلامی نشان دهد.
نکته اش این است که فقط حجاب تحمیلی بر زن را نشان نمی دهد بلکه نشان می دهد با ادعای آزادی و کرامت زن راه دهان و گلوی او را بسته اند و دارند خفه اش می کنند. می گویند "حجاب مصونیت است نه محدودیت" و می گویند ما با اجرای احکام اسلام در این حکومت، زنان را به برابری رساندیم و با حجاب "اجباری"او را "آزاد" کردیم و به او کرامت دادیم ولی در واقع همه اینها برای خفه کردن و خاموش کردن صدای زنان بوده است.

به آخرین شاهکار حکومت جمهوری اسلامی توجه کنید:
" در روز 15 فوریه، شورای حقوق بشر سازمان ملل، وضعیت حقوق بشر ایران را مورد بررسی قرار خواهد داد. برای این جلسه، دولت ایران از قبل، گزارش خود را ارسال کرده است. امروز که گزارش را می خواندم متوجه شدم لایحه حمایت خانواده، در آن گزارش به عنوان یکی از مصادیق تلاش دولت برای پیشبرد حقوق زنان معرفی شده است. هیچ توضیحی هم در مورد لایحه داده نشده. متاسفانه در گزارش غیردولتی ها و همینطور مکاتبات گزارشگر ویژه خشونت علیه زنان هم که در آن جلسه مورد استناد قرار خواهد گرفت، اثری از توضیح ماهیت واقعی لایحه نیست" **.
و به این ترتیب لایحه ای شده مصداق تلاش دولت برای پیشبرد حقوق زنان، که می گوید لطفن آقایان در اسرع وقت حق این ضعیفه ها را کف دستشان بگذارید و چهار تا چهار تا زن بگیرید(یا لااقل چماقش کنید بر سر زنان) تا اینها هوس های خام نکنند و دنبال حق و حقوق شان نروند! لایحه ای که از یک طرف می گوید زن باید تمام و کمال در اختیار مرد برای بهره کشی جنسی باشد و از آن طرف مهریه را که در مقابل این معامله به زن تعلق دارد از زن می گیرد.

* نام یکی از ترانه های آبجیز
** به نقل از شادی صدر



Saturday, January 23, 2010

راه حل پنج ماده ای زنان، فرصتی که سوزانده شد

به عنوان کسی که بیانیه پنج ماده ای زنان را در وبلاگ خودم منتشرو از این حرکت استقبال کردم، فکر می کنم باید انتقادهای خودم و انتقادهای دیگری که به آن وارد شده ( از جمله در کامنت های همین وبلاگ و لینک آن در بالاترین) را مطرح کنم.

بزرگترین ایرادی که به این بیانیه وارد است تکروی آن و بی توجهی به نظر بسیاری از فعالان حقوق زنان است. معمولن بیانیه های جنبش زنان به این شکل نوشته می شود که فرد یا افرادی پیش نویس بیانیه را می نویسند ، این پیش نویس در گروه بزرگی مطرح و بررسی می شود و نظرات مختلف تا حد امکان اعمال می شود و با بحث های اقناعی یا بر اساس رای اکثریت به توافق می رسیم. بعد از آن برای امضا به گروه های مختلف فرستاده می شود و پس از جمع آوری امضاها منتشر می شود.

اما این بیانیه ناگهان در وب سایت شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی منتشر شد با تعداد اندکی امضا که همگی خارج از کشور بودند ؛ و تازه پس از آن شروع به جمع آوری امضا از دیگران کردند؛ شاید در حالت خوشبینانه به خاطر تعجیل در انتشار و در حالت بدبینانه به این دلیل که فعالان زنان را در مقابل عمل انجام شده قرار دهند که همینطور هم شد و بسیاری از امضاها به خاطر حفظ همبستگی و جلوگیری از تفرقه در بین فعالان حقوق زنان داده شد.

و اما ایراداتی که به محتوای این بیانیه وارد است واکنشی بودن و نداشتن انسجام است. بیانیه ای که، به تبعیت از بیانیه موسوی ، "راه حل پنج ماده ای ما زنان برای برون رفت از بحران" نام گرفته است، در میانه راه تغییر جهت می دهد به سوی " مهمترین خواسته هایمان به طور خلاصه و بدون ترتیب اولویت ها" و سپس این "مطالبات زنان"یک تغییر جهت دیگر می دهد و تبدیل می شود به دادگاه انقلاب که بعد از تغییر حکومت یا انقلاب تشکیل می شوند یا رسیدگی به جنایات جنگی و خواستار"4- جدایی دین از دولت 5- محاکمه کلیه دست اندرکاران، عاملان و آمران جنایات سه دهه گذشته" می شود. کدام گذشته؟ این گذشته که هنوز ادامه دارد! چرا در چنین موقعیتی باید به جنایات سی سال گذشته رسیدگی شود؟

اشاره آغاز این بیانیه بسیار درست و بجا بود که از فردای انتخابات و وقتی که آقایان از مرحله نیاز به رای عبور کردند و نیاز به حمایت حداکثری کسانی داشتند که با دعوای ناموسی موسوی و احمدی نژاد غیرتی شوند و با بازداشت زنان و احتمال آزار جنسی آنها حس ناموس پرستی شان غلیان کند؛ ترجیح دادند دیگر صحبتی از زنان و مطالباتشان به میان نیاید تا ارزش های این مدافعان سبز جریحه دار نشود. اینجا بود که حتا یک کلمه درباره خواسته های نیمی از جمعیت ایران در بیانیه موسوی و کروبی نبود و کسی هم به روی خودش نیاورد که چندزنی و گرفتن اندک حق زنان به شکل مهریه در مجلس تصویب شد و رفت.

با این شرایط جای یک بیانیه منسجم و تحلیلی از سوی زنان بسیار خالی بود ولی متاسفانه تکروی بعضی از دوستان و بی نیاز دیدن خود از نظر و مشورت دیگران باعث از دست رفتن این فرصت شد. امیدوارم بار دیگر شاهد چنین حرکات شتابزده و ناپخته ای نباشیم تا فرصت های اندک را صرف جلو رفتن کنیم نه نقد پشت سر.

پ.ن. و البته بحث حجاب اجباری هم از نقاط مثبت آن بود که علت ذوق زدگی اولیه من هم بود و باعث شد نقاظ ضعف آن به چشمم نیاید.

فدای آن سر و آن سینه ی باز / که هم عصمت در او جمع است و هم ناز - درباره ی تعریف تابوی پوشش برای ایران

مطلب زیر را یکی از دوستان که در زمینه حجاب، مطالعه کرده و جلسات بحثی در یکی از دانشگاههای جنوب کشور راه انداخته برایم فرستاد. می گفت همیشه نظراتش را درباره حجاب به عنوان یک مرد با مردان دیگر در میان می گذارد و بحث می کند ولی به علت جو آن شهر با زن ها صحبت نکرده است.
امیدوارم وبلاگ من جایی باشد که افرادی مثل ایشان بتوانند نظراتشان را منتشر کنند و بازخورد بگیرند. این نظرات (از هر گروه و هر نظری ) بدون سانسور منتشر خواهد شد.

فدای آن سر و آن سینه ی باز که هم عصمت در او جمع است و هم ناز*
درباره ی تعریف تابوی پوشش برای ایران
احمد. ش

رضا شاه آمد تا به ضرب دگنک و کشیدن چادر ها از سر زن ها کشف حجاب کند و
به حساب خودش مردم را متجدد کند. انقلاب 57 هم با جمهوری اسلامی آمد وخواست تا با ضربه های باتوم و گشت ارشاد مردم را زورِ به معروف کند! اما یک ضرب المثل نمی دانم کجایی می گوید: "اگر برای خودت لباس ندوزی برایت لباسی خواهند دوخت" و اتفاقا اینجا هم مساله همین است: مساله تابوی عریانی.

تابو در پوشش یعنی حداقل پوشش و وضعیت پوشیدن آن به نوعی که جامعه کمتراز آن را تاب نیاورد. ما برای خودمان در ایران باید یک تابوی شفاف تعریف کنیم. تابویی که کمتر از آن را جرم بدانیم. البته اگر جمهوریت را قبول داریم این تابو باید با نظر مردم تعریف شود نه با نظر فقه و امثال آن. واگر اسلامیت را، آنوقت باید دانست که باز هم تابوی مورد نظر اسلام در فقه ایرانی و برای سال 88 دقیقا چیست؟ اگر چادر و امثال آن است باید دید چقدر
از مردم می خواهند همین پوشش، پوششِ حداقلی ما یا تابوی پوششی ما در کشور ایران باشد؟ و اگر درصد زیادی از مردم نمی خواهند که مثلا برای نپوشیدن مانتو مجازات شوند، آنوقت باید بیاندیشیم که آیا جمهویت با اسلامیت تضاد دارد یا ندارد؟ و اگر دارد کدام را اولویت دهیم.

در اینجا باید خیلی شفاف صحبت کنیم، مثلا بگوییم به نظر من اگر خانوم ها با عریانی ای در حد زانو به پایین و با سینه ها و بازو های پوشیده بیایند درملا عام من با دیدن آن ها ناراحت نمی شوم و این را رای و نظر خود بدانیم.
نه اینکه با گفتن کلمات ایدآلیستی و غیر شفاف و مذهبی (آنچه که امروز درجامعه مرسوم است) بگوییم مثلا در حدی باشد که جنس مخالف تحریک نشود! چون نه شما می توانید جای همه ی جنس های مخالف صحبت کنید نه حد مشخصی از پوشش در این تعریف مشخص شده است، پس شفاف نیست

* شعر چادر از ایرج میرزا

Wednesday, January 20, 2010

یک بار هم در مزیت حجاب اجباری

امروز یادم افتاد این قاعده حجاب اجباری و مقاومت من دربرابرش، یک بار جان من را نجات داده است . سیزده چهارده سال پیش ظهر روز عاشورا داشتیم با بابام توی شهر چرخ می زدیم که بابام گفت بیا بریم حرم. گفتم بریم. نزدیک حرم که شدیم یادم آمد چادر ندارم و بدون چادر هم داخل حرم راه نمی دهند حتا اگر حجاب کامل داشته باشی.البته از اون چادر بدبوهای خودشان می دهند که من صدسال آن را نمی پوشم (این را به بابام نگفتم) خلاصه بابام هم منصرف شد و نرفتیم. دو سه ساعت بعد شنیدیم که حوالی همان ساعت یک بمب قوی در حرم منفجر شده و کشته های زیادی هم داشته.

پ.ن. برای اینکه نگویند اینکه حجاب اجباری محسوب نمی شود و حرم حرمت دارد و اینها؛ باید بگویم من به مکانهای مذهبی چندین کشور مسلمان دنیا رفته ام و باید بگویم که بی حجاب رفتم و خیلی هم با عزت و احترام همه جای آن مکان یا مسجد را نشانم دادند. یک عکس با لباس آستین کوتاه دارم وسط بزرگترین و معروف ترین مسجد اندونزی ، یکی در پاکستان و یکی دیگر با یک تکه پارچه شلکی روی سرم وسط مسجد کبود ترکیه.

راستی دیدید این آقای خوشحال (
رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه) چی گفته: "به كساني كه مي‌خواهند به كشورهاي خارجي بروند توصيه مي‌كنيم كه حتما چادر به سر كنند چون اين پوشش تبليغ فرهنگ ايران و فرهنگ انقلاب است"
زنهای ایرانی خیلی بخواهند آبروداری کنند دو تکه تنشان نکنند، دیگر بقیه اش پیشکش!من شخصن هیچ زن چادری ندیدم که خارج از ایران هم چادر سرش کند. نمونه دم دستش جمیله کدیور. میاد اینور چادری میشه میره اونور بی چادر. فاطمه حقیقت جو و فریبا داوودی مهاجر که کلن چادر و حجاب را گذاشته اند کنار. یادم است در دانشگاه علم و صنعت حقیقت جو مشاوره می داد. من عضو شورای صنفی خوابگاه بودم و رفتم باهاش صحبت کنم که ببینیم چکار می تواند برای بچه های خوابگاه بکند. سر تا پایش سیاه بود و با چادر نشسته بود در اتاق. دو کلمه حرف زدم و آمدم بیرون. بعدن فهمیدم باطنش بهتر از ظاهرش بوده ولی خب این همه دورنگی و محافظه کاری در کت من نمی رود. نه خودم می توانم هیچ وقت اینقدر ظاهر و باطنم متفاوت باشد نه می توانم افراد اینطوری را تحمل کنم.

البته این آقا یک حرف معقول هم زده است:"برخي مي‌گويند حجاب مانع فعاليت اجتماعي زنان است در حالي كه در جامعه اسلامي بي‌حجابي مانع مشاركت اجتماعي زنان محسوب مي‌شود" ایشان درست می فرمایند در حکومت اسلامی این آقایان مشارکت اجتماعی که سهل است، بی حجابی باعث اخراج و تبعید و خانه نشینی و عدم اجازه ورود به خیلی جاها و پست و مقام ها هم می شود
.

Monday, January 18, 2010

بیانیه زنان: راه حل پنج ماده ای ما زنان برای برون رفت از "بحران


28 دی ماه 1388
آقایان موسوی و کروبی هر کدام در طی روزهای اخیر بیانیه های منتشر کردند که راه حلهای خود را در 5 ماده برای برون رفت از "بحران" بیان کردند. این راه حل ها با استقبال پنج "روشنفکر دینی" در خارج از کشور روبه رو شد: آقایان گنجی، سروش، کدیور، مهاجرانی و بازرگان که به قول خودشان "اتاق فکر" و یا "دولت در تبعید" را پایه ریزی کرده اند.

در این بین آنچه کمتر مطرح است، موضع گیری کسانی است که نه خواهان تغییر رییس جمهور و جا به جایی این فرد و آن فرد یا محدود شدن "اختیارات رهبری" هستند بلکه از تغییراتی زیربنایی و ساختاری سخن می گویند. یکی از این گروه های اجتماعی، ما زنان هستیم که خواسته هایمان و حضورمان همانگونه که انتظار می رفت در هیچیک از این بیانیه ها ملاحظه نشده است. انتظار دیگری هم نبود زیرا در هیچیک از بیانیه ها و اعلام مواضع آقایان، از فردای انتخابات به این سو، یعنی از زمانی که مساله جذب آرا منتفی شده بود، به خواسته های زنان توجهی نشده است. ما بر این باوریم که مسائل زنان، بخش عمده ای از "بحران" جاری است و بدون دیدن و ارائه راهکار برای حل آن، هیچ راه حلی پاسخگو نخواهد بود. پس لازم است که کوتاه و مختصر و برای حل مسائل زنان، ما نیز بیانیه خود را آن هم در 5 ماده به اطلاع عموم برسانیم. ما ضمن تاکید بر خواسته های عمومی "آزادی اندیشه، بیان، تشکل و اجتماعات"، " لغو مجازات اعدام و شکنجه" و " آزادی بی قید و شرط و فوری کلیه زندانیان سیاسی "، مهمترین خواسته هایمان را به طور خلاصه و بدون ترتیب اولویت ها به شرح زیر اعلام می کنیم:


1. لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز و ضد زن موجود از جمله: قوانین مربوط به ازدواج، طلاق، چند همسری، حضانت، ارث، شهادت و...

2. به رسمیت شناخته شدن حق زن بر بدن و ذهن خویش؛ شامل لغو حجاب اجباری و برقراری آزادی پوشش، آزادی انتخاب همسر و آزادی انتخاب گرایش جنسی
3. رفع خشونت علیه زنان در کلیه عرصه های خصوصی و اجتماعی و جرم شناختن آزار جنسی دختران، قتل و خشونت "ناموسی"
4. جدایی دین از دولت
5. محاکمه کلیه دست اندرکاران، عاملان و آمران جنایات سه دهه گذشته

منبع: شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی





Wednesday, January 13, 2010

آغاز پایان مهریه

شاید این دو قانون واپسگرا که حتا از خود اسلام هم عقب نشینی کرده است (شروط چند همسری و تعیین سقف مهریه)را بتوان پایه ای قرار داد برای طرح خواست حق طلاق برای زنان و از بین بردن تدریجی مهریه که هیچ گاه ابزار خوب و انسانی برای زن نبوده است. یعنی شاید این مساله مصداق "عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد" باشد. هروقت ما بحث بی حقوقی زنان را مطرح می کردیم، مهریه فورن چماق می شد بر سرمان که بله شما هم مهریه دارید و ""این همه مرد "" در زندان هستند به خاطر مهریه. حالا که نه قرار است کسی مهریه بالا و خارج از توان مرد داشته باشد و نه قرار است کسی به خاطر ندادنش به زندان بیفتد یعنی مهریه مساوی با کشک و زن هیچ ابزاری ندارد و البته هیچ آتویی هم در دست مخالفان حقوق زنان نمی ماند.
این شاید برای خود زنان هم تلنگری باشد که دست از مهریه بردارند وبه راه حل های بهتری مثل تنصیف اموال و حق طلاق فکر کنند. زنانی که هرچه می گفتیم و می گوییم در کَتشان نمی رود که اگر هزار سال زنها مهریه داشتند حالا می تواند شرایط تغییر کند و این حق آنهاست که اختیار کامل در طلاق داشته باشند. باید این ترس در آنها بریزد و این اعتماد به نفس را پیدا کنند که جلوی شوهر یا نامزد خود بایستند و بگویند حالا که ابر و باد و مه و خورشید و فلک در خدمت تو هستند من هم از این حق قانونی خودم استفاده می کنم و بدون حق طلاق با تو ازدواج نمی کنم یا به ازدواج خودم ادامه نمی دهم. باید قبح حق طلاق زن ریخته شود و من فکر می کنم این موقعیت خوبی است برای شروع یک خواست فراگیر. ضمن اینکه اگر ما همچنان بر مهریه پافشاری کنیم عقاید فمینیستی خود را هم زیر سوال می بریم .

Tuesday, January 12, 2010

کاش من جای تو کشته شده بودم حیف که تلفنم کنترله

فقط می نویسم و قضاوت نمی کنم و صفتی نسبت نمی دهم. فقط می نویسم که عصبانیتم فروکش کند.
استتوس جی میلش این است :" کاش من به جای تو کشته می شدم .... کجایی رفیق؟"
- تسلیت میگم. باهاش درس داشتی؟
- ممنون. داغونم . چه مرد نازنینی بود چقدر انسان بود. اگر دو نفر در زندگی من تاثیر گذار بودند یکیش او بود.
...
- حاضری درباره اش مصاحبه کنی؟
بدون اسم...
توی چت...
با یک آی دی دیگه...

- الان باید برم. حالا برمی گردم.

دو ساعت بعد

- ببین این دوستم همچنان منتظره.
- پشت تلفن اینارو نگو تلفن من کنترله (کنترل را هم اینطوری می نویسد کن ت ر ل)


پ.ن.

- میشه فیلنگلیش بنویسم؟
-(میاد سر زبونم که بگم تو بدم بمیر و بدم) ولی میگم: هرجور راحت تری
- آخه تایپ فارسیم کنده. فینگلیش سریعتر می نویسم
...
و الان یک ساعت گذشته است و او هنوز دارد می نویسد!!!ا

پ.ن. بالاخره فرستاد.کمی امیدوار شدم. وگرنه امشب خوابم نمی برد از عصبانیت.

Monday, January 11, 2010

خلاف اسلام، به نفع مردسالاری

"در جلسه آينده كميسيون حقوقي و قضايي ماده مربوط به مهريه مطرح و بررسي مي‌شود، قرار بر اين است كه مهريه را به دو بخش متعارف و غيرمتعارف تقسيم ‌كنيم كه دولت از مهريه متعارف حمايت مي‌كند؛ بدين صورت اگر مرد مهريه متعارف را نپردازد مطابق با ماده 2 قانون محكوميت‌هاي اجرايي، بازداشت مي‌شود؛ اما در مورد مهريه‌هاي غيرمتعارف ماده 2 به اجرا درنمي‌آيد، يعني دولت در قبال مهريه‌هاي غيرمتعارف مرد را زنداني نمي‌كند.

مخبر كميسيون حقوقي و قضايي با بيان اين‌كه مهريه‌ متعارف در ابتداي هر سال مطابق با نرخ تورم جامعه توسط قوه قضاييه اعلام مي‌شود، ادامه داد: بنابراين در صورت تصويب نهايي اين ماده، شوهر موظف است مهريه‌ متعارف را بپردازد، اگر پرداخت نكند زنداني مي‌شود، در مورد مهريه‌هاي غيرمتعارف هم اگر مرد وضعيت مالي خوبي داشته باشد بايد مهريه را پرداخت كند، اما اگر نداشت زنداني نمي‌شود.

در اسلام دو نوع مهریه داریم .مهرالمِثل و مهرالمُسَما. مهرالمسما یعنی هرچه در زمان عقد اسم برده شده و روی آن توافق شده، که طبق اسلام هیچ محدودیتی ندارد(فقط بعضی توصیه ها برای کم بودن آن شده است) و هیچ کسی به جز خود زن (حتا پدر و مادرش)، حق ندارد مقداری برای آن تعیین کند و اگر مرد متقبل هرمقداری شد موظف به پرداخت آن است زیرا زن بر طبق آن میزان مهریه ازدواج را پذیرفته و بله را گفته است و قرار است خدماتی را در مقابل آن به مرد بدهد. اگر مرد آن مقدار را به هر دلیلی نپردازد، مثل این است که فردی ملکی را با شرایطی خریداری کند و بعدن زیرش بزند و بگوید این شرایط سخت است یا این قیمت بالاتر از قیمت متعارف است . آیا چنین چیزی عقلن و قانونن پذیرفته است؟
مهرالمثل هم برای زمانی است که مهریه مشخصی در زمان عقد قید نشده باشد. در این زمان
طبق قوانین اسلام، مهریه زن با توجه به وضعیت بکارت، زیبایی، جوانی و موقعیت خانوادگی او و نیز میزان مهریه دختران فامیل مثلن خواهر و دخترخاله زن تعیین می شود. یعنی می گویند ارزش زنی "مثل" این زن در شرایط کنونی و مطابق با "عرف" چقدر است و همان میزان مهر به او تعلق می گیرد و هرچه زن کمال و جمال بیشتر و موقعیت خانوادگی بالاتری داشته باشد مهریه اش بیشتر است.

در اسلام هیچ گاه چیزی به نام مهریه متعارف و نامتعارف نداشته ایم و اصلن هر عاقلی می داند که "متعارف" یعنی طبق عرف؛ و قانون تعیین کردن برای عرف از آن تناقض هایی است که فقط در جمهوری اسلامی و ساختار مردسالارانه قوانین آن ممکن است یافت شود.
اگر الان عمده مهریه های زنان به نظر آقایان نامتعارف است مشکل از آنهاست که متوجه تغییر عرف نشده اند و می خواهند به زور عرف را تغییر دهند. آقایان همین اواخر به صانعی ایراد گرفتند که فتوای خلاف مشهور داده است که دیه زن با مرد برابر باشد یا برای ازدواج دوم مرد نیاز به اجازه همسر اول است؛ چطور در این مورد هیچ مخالفتی نمی کنند و نمی گویند تعیین سقف برای مهریه کاملن خلاف اسلام و خلاف فتوای مشهور است. این نشان می دهد که مردسالاری همه چیز از جمله خلاف مسلم اسلام را اقتضا و توجیه می کند.

با ده شرط احمقانه و بی شرمانه ای که برای ازدواج دوم و سوم و چهارم مرد تعیین کردند، عمق زن ستیزی خود را نشان داده بودند ولی با تعیین سقف مهریه آن را تکمیل کردند و عمق دوری و بیگانگی خود از مردم و بی توجهی به خواست زنان و جامعه جدید ایران را نشان دادند.
سالهاست فعالان حقوق زنان چاره مهریه های سنگین ( و نیز شوهرکشی و خیانت زنان) را دادن حق طلاق به زنان دانسته اند و اصلاح قوانینی که حق اشتغال ، تحصیل، خروج از کشور و بسیاری دیگر از حقوق زن را در دست مرد قرار داده و دست و پای زن را تمامن بسته است و تنها ابزار باقیمانده برای او را مهریه قرار داده است. اگر این قوانین اصلاح شود و اگر زن حق طلاق داشته باشد دیگر نیازی به ابزار فشاری مثل مهریه ندارد که هم شان خود را پایین بیاورد و هم سالها در دادگاه سرگردان شود برای شکایت یا دریافت احتمالی آن.

Saturday, January 9, 2010

رفع اجباری حجاب

فکر کنم کل مطلب زیر نوشته دکتر هوشنگ شهابی، از تاریخ پژوهان برجسته و استاد دانشگاه بوستون، است که یک نفر کپی پیست و در فارس منتشر کرده است. احتمالن بنا به مصلحت کمی هم در آن دخل و تصرف کرده ولی ساختار اصلی اش حفظ شده و بسیار خواندنی و جالب است. فعلن حوصله توضیح یا پاسخ به سوالات راجع به پست قبلم را ندارم. بنابراین این را به عنوان جواب یا توضیح بیشتر می گذارم.

در مقاله اشاره شده است که حتا فمینیست ها که از صد سال قبل با حجاب مخالف بودند و در این باره صحبت می کردند و مقاله می نوشتند هم با این شدت و حدت رضاخان موافق نبودند و سالها بود که آموزش زنان را سرلوحه کار خود قرار داده بودند و در نشریات خود روشنگری می کردند و اقدام رضاخان شاید روی فعالیت آنها تاثیر منفی هم گذاشت. نکته دیگری که اینجا چند بار تاکید می کند حس شدید میهن پرستی رضاخان است که دوست داشت ایران هم چهره مدرنی داشته باشد(قسمتهای آخر مقاله در اولین مراسم رفع حجاب خانواده خودش). یعنی به هرحال این ظاهر برای او اهمیت داشت و مثل فمینیستها بلند مدت فکر نمی کرد.

زمينه‌سازي جهت تحقق رسمي كشف حجاب

در مورد سياست تجددخواهي و اقدامات رضاشاه در نوسازي كشور، تعبير و تحليلهاي گوناگوني از سوي صاحب‌نظران صورت گرفته است. برخي در مورد ايدئولوژي وي، اصطلاح «ناسيوناليسم سكولار مستبدانه»[ii] را به كار برده‌اند، كاتوزيان از حكومت رضاشاه به حاكميت شبه‌مدرنيسم مطلقه تعبير مي‌كند، جان فوران با اشاره به ابعاد و جنبه‌هاي مختلف اقدامات رضاشاه، اين اقدامات را «فرايند تجددخواهي نظامي به رهبري دولت» مي‌خواند و معتقد است اين نامگذاري، استبداد نظامي وي را نيز توجيه مي‌كند.[iii] هريك از تعابير، بخشي از ويژگيهاي سياست رضاشاه را دربرمي‌گيرند.

رضاخان از هنگام ورود به صحنه سياسي تا پايان سلطنتش، در مورد زنان، به‌ويژه حجاب آنان، بنا به اقتضاي موقعيت مواضع گوناگوني اتخاذ كرد. وي هنگامي‌كه نخست‌وزير بود ــ از 1302 تا 1304 ــ عمدا و هوشيارانه از طرح موضوع حجاب پرهيز مي‌كرد و همانند آغاز قدرتيابي‌اش سياستي محتاطانه در مسائل ديني در پيش گرفت تا دينداران از وي نرنجند. در شهريور 1302 ابراهيم خواجه‌نوري، روزنامه‌نگار مشهور، مقاله‌اي در نشريه خود چاپ كرد و در اين مقاله به زنان ايراني توصيه نمود مانند زنان تركيه به جاي چادر از روسري استفاده كنند. اين مقاله جنجالي در پايتخت به‌وجود آورد و در نتيجه اعتراض جامعه ديني، خواجه‌نوري به سه ماه زندان و پرداخت جريمه محكوم شد. رضاخان شخصا ترتيب كار را به نحوي داد كه خواجه‌نوري اين سه ماه را به جاي زندان در بيمارستان شهرباني بگذراند. در اين دوران مخالفت با حجاب در ميان ايرانيان تحصيلكرده شهري پيوسته افزايش مي‌يافت. بااين‌حال در ارديبهشت 1306 رضاشاه هنوز درباره موضوع حجاب تاحدودي ترديد داشت؛ زيرا وقتي نشريه عالم نسوان مقاله‌اي درباره بي‌حجابي زنان در تركيه چاپ كرد، به آن نشريه هشدار داد. از پاييز 1306 و سراسر 1307 مساله تغيير لباس مردان شكل قانوني يافت اما هنوز در مورد پوشش زنان تصميمي گرفته نشده بود.[iv]

به‌نظر مي‌رسد اتخاذ مواضعي از اين دست، به‌منظور انحراف اذهان عمومي و ظرفيت‌سنجي مردم صورت مي‌گرفت.

افزون بر اقدامات دولت رضاشاه در زمينه‌سازي براي كشف حجاب، برخي عوامل داخلي و خارجي نيز دراين‌راستا موثر واقع شدند. روشنفكران، شاعران و نويسندگان ايراني با آثارشان درباره زنان به ديدگاه حكومت و جامعه وضوح و شفافيت مي‌بخشيدند و حكومت در راستاي تمايلات سياسي ــ فرهنگي خويش از آنها بهره‌برداري مي‌كرد. آثار و انديشه‌هاي اين افراد و گروهها به شيوه‌اي غيرمستقيم، خواسته يا ناخواسته در تكوين اهداف رضاشاه و زمينه‌سازي براي تحقق خواسته او سهيم بودند.[v] مطبوعات و نشريات مربوط به زنان كه قبل از پادشاهي رضاخان منتشر مي‌شدند، دراين‌راستا ايفاي نقش مي‌كردند: مجله دانش (1289.ش)، روزنامه مصور شكوفه (1291.ش)، روزنامه زبان زنان (1298.ش)، مجله عالم نسوان (1299.ش)، جهان زنان (1299.ش)، مجله جمعيت نسوان وطنخواه (1302.ش)

در همه نشريات مربوط به زنان كه پيش از پادشاهي رضاخان، يعني از حدود سالهاي 1289.ش تا 1304.ش منتشر مي‌شدند، مقالاتي درباره آموزش و پرورش، كودكان، خانه‌داري و مسائل بهداشتي زنان درج مي‌گرديد، اما هنوز زود بود كه از آزادي زنان، روابط مرد و زن و الغاي شرايط سخت زندگي زنان آشكارا سخن به ميان آيد.

در اين دوران هيچ شاعر و نويسنده‌اي نبود كه به‌نوعي به مسائل مربوط به زنان نپردازد. لاهوتي، ايرج‌ميرزا، عشقي، پروين، كمالي، بهار، شهريار، دهخدا و سيداشرف‌الدين حسيني نمونه‌هايي از اين افراد بودند.[vi] البته نوع نگرش و سبك بيان اين انديشه‌گران با هم تفاوت داشت.

از عوامل خارجي موثر در تسريع جريان كشف حجاب، يكي توقف امان‌الله پادشاه افغانستان و همسرش در تهران (در خرداد 1307.ش) به هنگام بازگشت از سفر اروپا بود. همسر امان‌الله در اين سفر بدون حجاب ظاهر شد.[vii] عامل ديگر سفر رضاشاه به تركيه و ملاقات او با آتاتورك و بازديد وي از دستاوردهاي تحولات انجام‌گرفته در تركيه بود.[viii]

رضاشاه براي تحقق سياست همگون‌سازي زنان جامعه ايران با جوامع اروپايي و زمينه‌سازي جهت ترويج بي‌حجابي، سياستي تدريجي و گام‌به‌گام در پيش گرفت:

1ــ تغيير اجباري كلاه و لباس مردان. به قول كاتوزيان، تعويض كلاه مردان مقدمه كشف حجاب زنان بود، كه هيچ‌كس جرات نكرد علنا به آن اعتراض كند[ix] 2ــ حضور يكي از زنان خاندان سلطنتي بدون حجاب مناسب در حرم حضرت معصومه (1307.ش) و اعتراض يكي از روحانيون به وي. رضاشاه با شنيدن اين خبر عازم قم شد و فرد معترض را به باد كتك گرفت[x] 3ــ حضور صاحب‌منصبان حكومتي به همراه همسران بي‌حجابشان در تفرجگاهها و اماكن عمومي 4ــ انتشار شايعه اعلام بي‌حجابي عمومي در نوروز 1308.ش. پخش شايعاتي از اين دست، در زمينه‌سازي و آمادگي اذهان عمومي تاثير داشت 5ــ برگزاري جشنهاي مختلط و مراسم مختلف و حضور زنان بي‌حجاب در آنها و در مواردي انجام عمليات ژيمناستيك و رقص و سرود توسط زنان 6ــ تاسيس كانون بانوان به رياست دختر بزرگ شاه (شمس)[xi] 7ــ برخورد نظامي خشونت‌آميز با مخالفان بي‌حجابي در مسجد گوهرشاد 8ــ صدور بخشنامه وزارت آموزش‌وپرورش مبني بر محروميت دختران باحجاب از دريافت جايزه يا ديپلم و عدم پرداخت حقوق به آموزگاراني كه از چادر يا پيچه استفاده مي‌كنند (بهار 1314) 9ــ حضور ملكه و دخترانش بدون حجاب به همراه رضاشاه در مراسم افتتاح دانشسراي مقدماتي نوبنياد تهران (هفدهم دي 1314) 10ــ برگزاري جشنهاي گراميداشت بي‌حجابي در ماههاي دي و بهمن 1314 در سراسر كشور.[xii]

گامهاي تدريجي دولت سرانجام به اعلام رسمي كشف حجاب در هفدهم دي 1314 منجر گرديد و پس از اعلام رسمي كشف حجاب، دولت براي تثبيت اين قانون و اجراي جدي آن، اقدامات خاصي را انجام داد:

1ــ اعطاي وام به كارمندان دولت جهت خريد لباس مناسب براي همسرانشان به منظور حضور در جشنها و ميهمانيها 2ــ توبيخ و در مواردي اخراج كارمندان دولت در صورت عدم حضور آنها و همسرانشان (بدون حجاب) در ضيافتها[xiii] 3ــ بازداشت و مجازات مخالفان كشف حجاب 4ــ ممانعت از ورود زنان باحجاب به فروشگاهها، سينماها، گرمابه‌هاي عمومي، درمانگاهها، و يا ممانعت از سوارشدن آنها به درشكه و اتومبيل.

براي اهانت بيشتر به زنان چادري، روسپيان حق بي‌حجاب‌شدن نداشتند. مجله شهرباني نيز آماري از جرايم اعمال منافي كه در زير چادر انجام شده بود، ارائه داد. حكومت با اقدام به اين تبليغات سعي مي‌كرد نماد عفت را به سمبل بي‌عفتي تبديل كند.[xiv]

پيامدهاي كشف حجاب

در نتيجه اقدامات رضاشاه اگرچه از لحاظ مشاركت زنان در زندگي اجتماعي، اشتغال و ورودشان به قلمروهاي آموزشي، پيشرفتهايي حاصل شد اما اين پيشرفتها در محدوده‌هاي خاص و در مقايسه با مردان و شرايط طبقاتي به شانس و تصادف بستگي داشت.[xv] از جنبه حقوقي هم تغييراتي صورت پذيرفت، اما تغيير بنيادين در وضعيت قانوني زنان، به‌ويژه در امر ازدواج، ايجاد نشد. قانون هنوز هم در امور مهم مردان را برتر مي‌دانست. مردان هنوز امتياز داشتن چهار همسر در يك زمان و طلاق آنها را به اراده خود داشتند. افزون‌براين سرپرست قانوني خانواده مرد بود و مردان از حقوق ارثي بيشتري برخوردار مي‌شدند. اما زنان همچنان از حق راي و نامزدي در انتخابات عمومي محروم بودند.[xvi]

همراه با بي‌حجابي، مناسبات متقابل اجتماعي و تعامل ميان زنان و مردان در مجامع عمومي افزايش يافت و در ميان زنان طبقات متوسط و بالا، مدهاي اروپايي و آرايش به سبك اروپاييان محبوبيت پيدا كرد. اين دوره، دوره رونق كار خياطي‌ها و سلمانيهاي زنانه بود. البته انتشارات دولتي تحت‌تاثير روحيه ناسيوناليستي حاكم بر آن دوره، تاكيد مي‌كردند كه بهترين و زيباترين لباسها و لوازم آرايش زنانه در ايران و در كارخانه‌هاي وطني ساخته مي‌شوند.[xvii]

به‌هرحال در زمان رضاشاه موانع عمده پيشرفت زنان برطرف نشدند و هرچه دولت متجدد رضاشاه نيرومندتر شد، نهضت مستقل زنان ايران ضعيف‌تر گرديد.

در ايران نيز، همانند تركيه، اين تحولات شتابان و بدون تعمق صورت مي‌گرفت و با گذشت زمان شكلي صوري و تقليدي از هنجارهاي غربي پيدا كرد و بعضا از سوي جامعه با مخالفتهايي روبرو شد.[xviii] جالب‌آنكه در تركيه كه به الگويي براي رضاشاه تبديل شده بود، آتاتورك هيچ قانوني براي ممنوعيت حجاب به تصويب نرساند اما رضاشاه به اين عمل مبادرت كرد.[xix]

اصلاحات ظاهري و مستبدانه رضاشاه و اعمال خشونت‌آميز وي در راه پياده‌كردن برنامه‌هاي اصلاحي‌اش، موجبات نارضايتي و بيزاري مردم را فراهم آورد. اين اقدامات كه با هدف رهايي و آزادي زنان و حضور آنان در صحنه اجتماع صورت مي‌گرفت، فقط مورد استقبال برخي زنان طبقه متوسط و بالاي جامعه قرار گرفت. در مواردي اين تغييرات حتي نتيجه معكوس به بار آورد و به جاي اين‌كه به رهايي زنان بينجامد، عملا سبب مهجوريت زنان شد. در شهرهاي مذهبي مثل قم و در ميان خانواده‌هاي سنتي، اجباري‌شدن بي‌حجابي به محروميت دختران از تحصيل انجاميد. بسياري از زنان به علت برخوردهاي خشونت‌آميز ماموران در خانه ماندند و فقط براي مسائل ضروري همچون حمام‌رفتن ــ البته با تدابير خاصي ــ از خانه خارج مي‌شدند. آنها گاه از طريق پشت‌بام خانه‌هاي مجاور زنان خود را به حمام مي‌رساندند. بسياري از مردم به دليل اين فشارها تصميم به خروج از كشور گرفتند. براي نمونه برخي زنان خرمشهر از مرز گذشتند و به عراق مهاجرت كردند.[xx] در مواردي كاسه صبر برخي زنان لبريز شد و دست به خودكشي زدند. بدترين و آزاردهنده‌ترين جنبه دستور كشف حجاب از نظر زنان، اين بود كه آنها حتي اجازه نداشتند روسري بپوشند و فقط مجاز بودند از كلاه استفاده كنند.[xxi]

يكي ديگر از پيامدهاي ممنوعيت حجاب، ايجاد تنشهاي ديپلماتيك ميان ايران و انگليس بود. مقامات انگليس از حق زنان مسلمان هندي براي داشتن حجاب دفاع مي‌كردند. همچنين در چگونگي رفتار دولت ايران با زائران افغاني در مشهد نيز دردسرهايي پيش آمد؛ چراكه زنان افغاني از ممنوعيت حجاب معاف شده بودند اما تشخيص و شناسايي آنان از زنان ايراني كار دشواري بود و گاها معضلاتي ايجاد مي‌كرد.[xxii]

برخي جامعه‌شناسان كه در مسائل اجتماعي ايران مطالعاتي انجام داده‌اند، اظهار مي‌دارند كه در دوران رضاشاه به دليل اتخاذ ارزشهاي غربي در مدرنيزه‌كردن اجباري كشور، ميان ارزشهاي غربي و ارزشهاي اسلامي ــ ايراني چالشي به‌‌وجود آمد كه جامعه را با بحران هويتي مواجه نمود و اين بحران تا امروز ادامه يافته است.[xxiii] البته ترديدي نيست كه تبادل فرهنگي ميان نظامهاي اجتماعي امري اجتناب‌ناپذير است، اما نوع رويكرد و شيوه اقتباس عناصر جديد در كاستن از تنشهاي فرهنگي نقشي تعيين‌كننده دارد.

حكومت و قدرت سياسي مي‌تواند با اتخاذ ترتيباتي مبتني بر اجبار، هنجارها را به‌لحاظ‌آنكه عيني هستند، مطابق خواست خود كنترل و هدايت كند، ولي اين ابزار براي تغيير ارزشها كه ذهني هستند، موثر نيست.[xxiv]

از ديدگاه جامعه‌شناختي، ارزشها را مي‌توان به عنوان معيارهايي تعريف كرد كه گروه يا جامعه، بر مبناي آنها اهميت اشخاص، الگوهاي رفتاري، هدفها و ديگر اشياي فرهنگي اجتماعي را ارزيابي مي‌كند. ارزشها معيارهايي هستند كه به فرهنگ كلي و به جامعه معنا مي‌دهند. ارزشهايي كه در حيطه بررسي جامعه‌شناس هستند، با مشخصات زير شناخته مي‌شوند:

1ــ ارزشها ميان مردم مشترك‌اند و شمار كثيري از افراد درباره اهميت آنها به توافق رسيده‌اند (وفاق اجتماعي). ارزشها با عواطف همراهند و اشخاص براي صيانت ارزشها مبارزه مي‌كنند[xxv] 2ــ هنجار با ارزش تفاوت دارد. يكي از اين تفاوتها آن است كه ارزشها كلي هستند اما هنجارها معمولا قواعد ويژه يك جمع همبسته را معين مي‌كنند. هنجارها براي فرايند و ارتباطات اجتماعي از جهت قدرت سامان‌دهندگي حائز اهميتند اما تجسم‌بخش اصولي نيستند كه در وراي سازمان اجتماعي قابل اعمال مي‌باشند. هنجارها از يك لحاظ به ارزشها جنبه عملي مي‌دهند و از لحاظ ديگر مشروعيت خود را از ارزشها مي‌گيرند.[xxvi]

آنچه در جريان ممنوعيت حجاب در دوره رضاشاه اتفاق افتاد، مطابق نظريات تالكوت پارسونز[xxvii] نمونه‌اي اعوجاج ارزشي ــ محيطي (value-environment distorition) بود. يكي از مولفه‌هاي مهم نظريه‌هاي پارسونز در بحث تغيير، موضوع ارزشها است. بر مبناي اين ديدگاه، هرگاه ارزشها نتوانند تغييرات محيط را توجيه نمايند و يا تغييرات به صورت تلقي نادرست از خود محيط صورت پذيرند، نظام اجتماعي با مشكل مواجه خواهد شد. دليل اهميت ارزشها و ارتباط آنها با محيط در اين نكته نهفته است كه ارزشها دربرگيرنده هنجارها و نقشهاي ما مي‌باشند و ازهمه‌مهمتر ارزشها علت موجوديت مستمر جمع هستند. وقتي چنين ارزشهايي ديگر قادر به تبيين محيط نباشند، نظام اجتماعي وارد دوره‌اي از دشواريهاي بزرگ خواهد شد. اين امر، همان اعوجاج ارزشي ــ محيطي است.

ارزشهاي تحميلي در مورد سبك پوشش دوران رضاشاه به دليل ناهمخواني با محيط، مشكلات عديده‌اي را براي زنان به همراه داشت. لباس جديد، نوآوري و بدعت كاملي براي زنان شهري بود. همين بدعتگذاري ارزشي و هراسي كه دولت از عدم تابعيت مردم داشت، زمينه‌ساز صدور بخشنامه‌هاي تهديدكننده از سوي دولت شد تا با اعمال زور و خشونت، شرايط لازم براي تثبيت ارزشهاي تحميلي آماده شود.[xxviii] تعارض ارزشي ــ محيطي در آن دوره به گونه‌اي بود كه حتي كارگزار اين بدعتگذاري، يعني رضاشاه، قلبا و در درون از اين امر ناخشنود و مضطرب بود. شاهدخت اشرف در اين زمينه مي‌نويسد: «به‌عنوان يك مرد هرچه به همسر و خانواده‌اش مربوط مي‌شد، يك موضوع خصوصي بود. پدرم در خانه يك مرد تمام‌عيار نسل گذشته بود. به ياد دارم يك بار كه با پيراهن بي‌آستين سر ميز نهار آمده بودم، دستور داد فورا لباسم را عوض كنم. او به‌عنوان شاه خود را آماده كرده بود احساسات نيرومند شخصي خود را به سود پيشرفت كشور خود كنار بگذارد. وقتي تصميمش را گرفت، نزد ما آمد و گفت: ”اين سخت‌ترين كاري است كه در عمرم كرده‌ام، اما بايد از شما بخواهم كه سرمشق خوبي براي ساير زنان ايران باشيد.“»[xxix]

سالها بعد ــ در سال 1353 ــ ملكه مادر به وزير دربار، اسدالله علم، اقرار كرد كه رضاشاه در مسير رفتن به دانشسرا براي حضور در مراسم فارغ‌التحصيلي به وي گفته بود: «ترجيح مي‌دهد بميرد و در زندگي زنش را سربرهنه به مردان غريبه نشان ندهد اما چاره ديگري ندارد؛ چون درغيراين‌صورت ديگران فكر خواهند كرد كه ايرانيان وحشي و عقب‌مانده‌اند.»[xxx]

هنگامي‌كه تعلق‌خاطر رضاشاه نسبت به ارزشهاي اصيل جامعه اين‌گونه باشد، مي‌توان احساسات دروني و ذهنيت ساير مردان و زنان ايراني را در مواجهه با ارزشهاي جديد درك كرد. اكثريت جامعه نمي‌توانستند تغييراتي را كه به‌ناگاه و با سرعت رخ داده بود، بپذيرند و درصدد تغيير نظام ارزشي برآيند. از سويي نيز به دليل فشارهاي دولت خودكامه و مستبد، آنان قادر نبودند محيط تجلي‌گر ارزشهاي قبل از ممنوعيت حجاب را اعاده كنند و به‌همين‌دليل برخي زنان واكنش خويش را با دوري از محيط جديد و محبوس‌كردن خود در خانه نشان دادند و اگر به ضرورت گاه مجبور به خروج از خانه مي‌شدند، از پشت‌بامها رفت‌وآمد مي‌كردند.

براي ريشه‌يابي اين جريان بايد در جستجوي منابع دگرگوني برآمد كه عبارتند از: 1ــ منابع بيروني تغيير ارزشها 2ــ منابع دروني تغيير ارزشها 3ــ منابع بيروني تغيير محيط 4ــ منابع دروني تغيير محيط.

چالمرز جانسون كه از رهيافت پارسونز به‌عنوان مدلي در بررسي تحولات استفاده كرده است، بدعتگذاران داخلي را جزو سرچشمه‌هاي احتمالي منابع دروني تغيير ارزشها برمي‌شمارد.[xxxi] مطابق اين نظر، رضاشاه بدعتگذاري بود كه تحت‌تاثير منابع خارجي و ارزشهاي بيروني، كوششي را در جهت همگوني با جوامع اروپايي (به‌عنوان منبع بيروني تغيير ارزشها) آغاز كرد.

با توجه به بافت سنتي تفكر رضاشاه و به‌ويژه ناهمخواني ارزشهاي غربي با محيط فرهنگي ايراني، بايد گفت حركت رضاشاه اقدامي شبه‌مدرنيستي و برخاسته از احساس حقارت در برابر اروپاييان بود. مخبرالسلطنه (هدايت) در خاطراتش درخصوص دليل تغيير لباس و كلاه از قول رضاشاه مي‌نويسد: «آخر مي‌خواهم همرنگ اروپاييان شويم كه ما را مسخره نكنند. گفتم البته مصلحتي در نظر گرفته‌اند. در دلم گفتم زير كلاه است كه مسخره مي‌كنند و تقليدهاي بي‌حكمت.»[xxxii]

منشأهاي بيروني دگرگوني، آنهايي هستند كه از پاره‌اي نظامهاي ديگر در قالب ارگانيسمها، شخصيتها و فرهنگها ــ كه با نظام اجتماعي هدف در تماس قرار دارند ــ ناشي مي‌شوند.[xxxiii]

در مورد رضاخان عملكرد دو شخصيت، يكي امان‌الله‌خان در افغانستان و ديگري آتاتورك در تركيه را مي‌توان در چارچوب عوامل برونزا بررسي كرد اما منشأ اصلي بيروني را بايد همان نظام اجتماعي اروپاييان و سبك پوشش زنان غربي دانست كه به‌شدت رضاشاه را تحت‌تاثير قرار داده بود.

تغييرات ناشي از عوامل دروني، آنهايي هستند كه از فشارهاي داخلي ناشي مي‌شدند. چنانكه گفته شد، در دوران رضاشاه و حتي قبل‌ازآن ميل به تغيير و آزادي زنان و تقاضاي بهبود وضعيت حقوقي و اجتماعي آنان مطرح شده بود و حتي در درون طبقات متوسط و متوسط‌به‌بالا انديشه رهايي از روبند وجود داشت اما اين خواسته‌ها با آنچه رضاشاه انجام داد، از نظر ماهيت و هدف تفاوت بسياري دارد؛ زيرا خواسته زنان طبقات بالاي جامعه با رفع ممنوعيت حجاب حتي پوشيدن روسري اصلا قابل مقايسه نبود؛ درواقع آنان هيچ‌وقت در اين حد خواهان كنارزدن حجاب نبودند.

در مجموع مي‌توان گفت اقدامات شبه‌مدرنيستي رضاشاه در مورد زنان كه صرفا به‌شكلي‌سطحي و در قالب ظاهر و نوع پوشش به وقوع پيوست، به دليل اجباري و تحميلي‌بودن و به سبب ناهمخواني ارزشهاي جديد با محيط اجتماعي فرهنگي ايران، جامعه را با بحران و زنان آن روز را با چالشي هويتي مواجه نمود.

پي‌نوشت‌ها

--------------------------------------------------------------------------------

[i]ــ بدرالملوك بامداد، زن ايراني از انقلاب مشروطيت تا انقلاب سفيد، تهران، ابن‌سينا، 1348، ص40

[ii]ــ مهرزاد بروجردي، «پيروزيها و رنجهاي نوسازي مستبدانه در ايران»؛ استفاني كرونين، رضاشاه و شكل‌گيري ايران نوين، دولت و جامعه در دوران رضاشاه، ترجمه: مرتضي ثاقب‌فر، تهران، جامي، 1383، ص228

[iii]ــ جان فوران، مقاومت شكننده: تاريخ تحولات اجتماعي ايران از صفويه تا سالهاي پس از انقلاب اسلامي، ترجمه: احمد تدين، تهران، موسسه خدمات فرهنگي رسا، چاپ چهارم، 1382، ص331

[iv]ــ هوشنگ شهابي، «ممنوعيت حجاب و پيامدهاي آن»، در: استفاني كرونين، همان، صص293ــ292

[v]ــ مريم فتحي، «سمت‌گيري تكاپوهاي فرهنگي در جهت كشف حجاب از زنان»، فصلنامه تاريخ معاصر ايران، تهران، سال هشتم، ش31، پاييز 1383، صص7ــ6

[vi]ــ يحيي آرين‌پور، از نيما تا روزگار ما، ج3، تهران، زوار، چاپ دوم، 1376، صص10ــ8

[vii]ــ هوشنگ شهابي، همان، ص293

[viii]ــ مهديقلي هدايت، خاطرات و خطرات، تهران، زوار، چاپ سوم، 1361، ص405

[ix]ــ محمدعلي همايون كاتوزيان، دولت و جامعه در ايران: انقراض قاجار و استقرار پهلوي، ترجمه: حسن افشار، تهران، نشر مركز، 1380، ص446

[x]ــ جان فوران، همان، ص375

[xi]ــ حميرا رنجبر عمراني، «تغيير ماهيت جمعيتهاي زنان از آغاز تا سازمان زنان»، فصلنامه تخصصي تاريخ معاصر ايران، تهران، سال نهم، ش33، بهار 1384، ص93

[xii]ــ هوشنگ شهابي، همان، ص298

[xiii]ــ همان، ص300؛ نيز رك: يرواند آبراهاميان، ايران بين دو انقلاب: درآمد بر جامعه‌شناسي در ايران معاصر، ترجمه: احمد گل‌محمدي، محمدابراهيم فتاحي و ليلايي، تهران، نشر ني، 1377، ص179

[xiv]ــ هوشنگ شهابي، همان، ص301

[xv]ــ جان فوران، همان، ص359

[xvi]ــ يرواند آبراهاميان، همان، صص180ــ179

[xvii]ــ ياسمين رستم كلايي، «برنامه گسترده براي زنان ايران نو، قانون، خانواده، كار و كشف حجاب»؛ استفاني كرونين، همان، ص262

[xviii]ــ شادا پرند و زهرا سبحاني، زمينه‌هاي شناخت جامعه و فرهنگ تركيه، تهران، مركز مطالعه و تحقيقات فرهنگي بين‌المللي، 1373، ص120

[xix]ــ ياسمين رستم كلايي، همان، ص258

[xx]ــ هوشنگ شهابي، همان، ص302

[xxi]ــ محمدعلي همايون كاتوزيان، همان، ص447

[xxii]ــ هوشنگ شهابي، همان، ص304

[xxiii]ــ سعيد معيدفر، جامعه‌شناسي مسايل اجتماعي معاصر در ايران، تهران، سرزمين ما، 1379، صص187ــ186

[xxiv]ــ عباس عبدي، محسن گودرزي، تحولات فرهنگي در ايران، تهران، روش، 1378، ص118

[xxv]ــ عبدالحسين نيك‌گهر، مباني جامعه‌شناسي، تهران، رايزن، 1369، ص281

[xxvi]ــ آلوين استانفورد كوهن، تئوريهاي انقلاب، ترجمه: عليرضا طيب، تهران، قومس، 1372، چاپ سوم، ص131

[xxvii]ــ تالكوت پارسونز (1979ــ1902) جامعه‌شناس برجسته امريكايي و نظريه‌پرداز جامعه‌شناسي فونكسيوناليستي (functionalistic sociology) است. رك: مجيد مساواتي آذر، ديدگاههاي جامعه‌شناسي درباره تغييرات اجتماعي، تهران، مولف، 1372، ص44

[xxviii]ــ حسام‌الدين شريعت‌پناهي، اروپاييان و لباس ايرانيان، تهران، قومس، 1372، صص322ــ306

[xxix]ــ هوشنگ شهابي، همان، ص299

[xxx]ــ همان.

[xxxi]ــ آلوين استانفورد كوهن، همان، ص134

[xxxii]ــ محمدعلي همايون كاتوزيان، همان، ص446

[xxxiii]ــ رابرت. اچ. لاور، ديدگاههايي درباره دگرگوني اجتماعي، ترجمه: كاووس سيدامامي، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1373، ص72