Tuesday, December 22, 2009

روز ملی قم 2

- می دانید خط قرمز قمی ها و تنها شعاری که ندادند(یا لااقل من نشنیدم) چه بود؟ "استقلال آزادی جمهوری ایرانی". این نشان می دهد که آنها هنوز به حکومت اسلامی معتقدند یعنی معتقدند باید حکومت اسلامی باشد و احکام اسلام را اجرا کند. ما آمدیم این شعار را بدهیم و فکر کردیم در مقابل شعار آنها هیچی نیست که دیدیم نه تنها همراهی نکردند بلکه یک خانم چادری، البته با مهربانی، گفت عزیزم برای این شعار زود است و اعظم هم گفت نسرین اینجا قمه ها!!
یکی دو تا از شعارهایشان هم کاملن قمی بود یعنی مثلن به یک آیه ای حدیثی اشاره داشت .یادم نیست چه بود ولی مثلن می گفت مگر در قران نگفته فلان یا فلان چیز را هم از قرآن درآورده اید؟

- فکر می کنم حضور آن همه طلبه خارجی که از حجره ها و حوزه هایشان درآمده بودند و ملت را تماشا می کردند باعث شد که فکر خشونت علیه مردم از ذهن مامورها بیرون برود. این طلبه ها نه ماهواره می بینند نه با اینترنت سر و کار دارند و احتمالن کل اخباری که درباره اعتراضات مردمی شنیده اند از اخبار روزنامه ها و گفتگوهای مردمی بوده ولی مطمئنم آن روز شوک زیادی بر آنها وارد شد و فهمیدند دنیا دست کیست و خیلی چیزها برایشان شکست.

- یک خانم چادری اول به اعظم و بعد به من گفت خانم حجابت را رعایت کن. من یک نگاهی بهش انداختم و سرم را برگرداندم .توی دلم گفتم جرات داری یک بار دیگر بگو تا داد بزنم ملت بریزند سرت. هرچند زیاد امیدوار نبودم در قم بشود در این باره اقدامی کرد، در تهران هم که کسی جرات نمی کند وسط تجمع تذکر حجاب بدهد. بنابراین ما مانده ایم رفع حجاب اجباری را از کجا آغاز کنیم.

Monday, December 21, 2009

روز ملی قم 1

چقدر ما از مرحله پرت بودیم. تمام مسیر رفت به قم می گفتیم کاش مراسم در تهران برگزار می شد و آن وقت ملت چه می کردند. ولی دیدیم قمی ها خیلی باحالتر از تهرانی ها بودند. واقعن عجیب بود! اینها تندترین شعارهایی بودد که من در تمام این مدت شنیده بودم ، آن هم از دهان چه کسانی! زنان چادری که فقط دو تا چشمشان به زور دیده می شد، بلندتر از همه و خشمگین تر از همه شعار می دادند.
یک خانم بسیار محجبه در حالی که عکس منتظری در دستش بود در حاشیه راهپیمایی حرکت می کرد و به بسیجی هایی که عکس خامنه ای دستشان بود و ما را نظاره می کردند می گفت"ای رهبر آزاده تجاوز هم آزاده؟" تقریبن نیم ساعت پشت سرش بودم و او از این کار خسته نمی شد. یکی از آن طرفی ها به عکس چروک و کمی پاره منتظری در دستش اشاره کرد و گفت این چه عکسیه؟ چرا پاره اش کردی؟ و او جواب داد این اشکال ندارد ولی شما عکس خمینی را پاره کردید.
قیافه و رفتار و حتا بوی تجمع قم کاملن با تهران فرق داشت. بوی عطر مشهدی ، قیافه های مذهبی و تعداد افراد طبقات پایین خیلی بیشتر از تجمعات تهران بود. مذهبی ها گلویشان را پاره می کردند وقتی می گفتند "ما اهل کوفه نیستیم پشت یزید بایستیم" یا "این ماه ماه خونه کار یزید تمومه"
آدمها از همه شهر ها آمده بودند. بعد از تجمع خسته و کوفته و گرسنه نشسته بودیم کار خیابان که یک خانواده، که با کلی بار و بندیل کنار ماشینشان داشتند غذا می خوردند و معلوم بود از راه دوری آمده اند، برایمان نان تافتون و ماست محلی آوردند، آی چسبید! داشتیم ازشان تشکر و خداحافظی می کردیم که گفتند عاشورا یادتان نرود.
یک آخوند بسیار باحال و با شخصیت هم دیدیم. می گفت ما در ایران به یک رنسانس احتیاج داریم!!!!!!!!!! بعد دعوتمان کرد خانه اش و گفت من امروز می خواهم عده ای از عزاداران را مهمان کنم. گفتیم سید جان ما یک اتوبوسیم ها! گفت اشکال نداره چه بهتر. داشتیم باهاش حرف می زدیم که گاردی ها به طرف مردم حمله کردند .آخونده گفت :" می خواهند مردم را بترسانند ولی خدا در قران می گوید آنها بیشتر از شما می ترسند.ما هم می ترسیم ولی آنها بیشتر می ترسند".
خلاصه دوز آخوند و چادری تجمع زیاد بود و کسانی که در تجمعات تهران بهشان می گوییم بسیجی و اطلاعاتی (از نظر تیپ و قیافه) تندترین شعارها را می دادند. کلن قمی ها خیلی خوشحال بودند امروز و حال می کردند که همچین تجمعی توانستند راه بیاندازند.طفلکی ها آرزو به دل مانده بودند، دمشان گرم! تهرانی های بی حال کم آمده بودند، اغلب خود قمی ها و نجف آبادی ها بودند.


مرتبط: آخرین تیر ترکش منتظری به سوی ظلم:مجوز راهپیمایی چند صد هزار نفره مردم

Friday, December 18, 2009

حکم جلودار است بر دانشجو بتازید!ا

آگهی دعوت به همکاری در کادر انتظامات دانشگاه تهران

دانشگاه تهران برای تأمین نیروی انسانی کادر انتظامات خود تعداد 25 نفر از افراد واجد شرایط (مرد) را از طریق برگزاری آزمون کتبی (عمومی)مصاحبه و گزینش برای خدمت در تهران به صورت عقد قرارداد کار معین دعوت به همکاری می نماید.

شرایط عمومی:

- متدین به دین مبین اسلام و شیعه اثنی‌عشری و ملتزم به احکام شرعی

- معتقد و متعهد به نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی و ولایت فقیه ( این که مو لازی درزش نمی رود! )

- حسن‌شهرت و برخورداری از روحیه مسئولیت‌پذیری

- داشتن صلاحیت امنیتی و کارآیی برابر مقررات و ضوابط دانشگاه تهران

- عدم اشتغال در سایر موسسات دولتی ونهادهای انقلابی و عدم بازخرید خدمت و بازنشستگی از دستگاه های دولتی

- داشتن توانائی جسمانی وروانی متناسب با شغل انتظامات (توضیح: توانایی جسمانی و روانی متناسب با کتک زدن، از بالای ساختمان پرت کردن، فحش خواهر مادر دادن، گاز اشک آور زدن و اعمال انتظامی از این دست)

شرایط اختصاصی

- داشتن مدرک تحصیلی دیپلم ‌]دبیرستان یا فنی و حرفه‌ای (کارودانش)‍[ یا فوق دیپلم

تبصره 1: به مدارک ارسالی توسط دانشجویان (حتی بصورت مجازی)

و دارندگان مدارک تحصیلی بالاتر و پایین تر از مقاطع تحصیلی اعلام شده ترتیب اثر داده نخواهد شد، در هر مرحله از مراحل مربوط به آزمون چنانچه خلاف اطلاعات اعلام شده توسط داوطلب محرز گردد داوطلب از انجام مراحل بعدی محروم خواهد شد.

تبصره 2: مدارک تحصیلی داوطلبان در صورت پذیرفته شدن در آزمون (حداکثر 2 ماه پس از اعلام نتیجه) بایستی به تأیید مرجع صادر کننده برسد.

داوطلبان هنگام ثبت نام نباید کمتر از 22سال و بیشتر از 35 سال سن داشته باشند.

- حداقل قد داوطلبان نباید کمتر از 170 سانتی‌متر باشد (اولویت با غولهای بیابانی است که وزن بیش از 90 کیلوگرم و قد 190 سانت داشته باشند. یعنی ما فکر کردیم این 25 نفر باید هر کدام قدرت له کردن لااقل پنج دانشجو را باشند تا کمی خیالمان از تجمعات راحت باشد. دیگر ضایع است برای یک دانشگاه با سه چهار هزار دانشجو هشتصد تا نیروی انتظامات بگیریم)

داشتن کارت پایان خدمت یا کفالت الزامی می باشد.

دارندگان کارت معافیت پزشکی نمی توانند در این آزمون شرکت نمایند.(این هم که واضح و مبرهن است! ما می خواهیم این برادران انتظامات در کمال صحت و سلامت و قدرت و صلابت دانشجویان عزیز را لت و پار کنند )

- عدم‌ اعتیاد به مواد مخدر به تشخیص مراجع پزشکی مورد تائید دانشگاه تهران

- عدم‌ سوء پیشینه با تأیید مراجع قانونی

داوطلبان نباید کارمند رسمی؛ پیمانی؛ قرارداد کار معین یا ... سایر دستگاههای دولتی باشند. (تکمیل فرم تعهد)

داوطلبان بایستی متأهل و حسب ضرورت و تشخیص مدیریت انتظامات آمادگی لازم برای انجام شغل نگهبانی در ایام غیر موظفی در تمام اوقات و ایام سال حتی روزهای تعطیل را داشته باشند.(توضیح: داوطلبان عزیز نگران نباشند، ما در حد امکان در روزهای خطرنک دانشگاه را تعطیل می کنیم ضمنن نیروهای خدوم بسیج هم همواره چه آشکار و چه به صورت سربازان گمنام امام و نیروهای غیبی وارد صحنه شده و عملیات دانشجوزنی و تجمع پراکنی را انجام می دهند)


مواد آزمون:

الف- آزمون عمومی شامل زبان و ادبیات فارسی - زبان انگلیسی – کامپیوتر - معارف اسلامی و هوش می باشد.(لازم به ذکر است که اگر فردی برای استخدام شدن به عمد نمرات خود را پایین بیاورد مثلن در بخش تست هوش، در صورت شناسایی به شدت با وی برخورد خواهد شد)

توجه:

ایثارگران (شامل آزادگان – رزمندگان و خانواده معظم شهدا) در صورت ارائه گواهی معتبر از مراجعه ذیصلاح نسبت به سایر متقاضیان از حق اولویت برخوردار خواهند بود.

- داوطلبان به ترتیب نمره قبولی در آزمون کتبی به عنوان پذیرفته شده تلقی و جهت انجام مصاحبه (به میزان 3 برابر ظرفیت معرفی) و سپس گزینش خواهند گردید.(هان چی؟ فکر کردید بعد از همه این امتحان ها و کسب شرایط، فرتی می فرستیمتان از کیان جمهوری اسلامی پاسداری کنید؟)


Wednesday, December 16, 2009

فقط فکر می کنید با آنها تفاوت دارید!ا

چیزی که بارها برایم ثابت شده این است که تفکر خان خانی و استبدادی و مردسالار، هنوزریشه های بسیار عمیقی در ذهن مردم ما دارد و لعاب روشنفکری ، فمینیسم، اصلاح طلبی و دموکراسی خواهی برروی ذهن افراد نباید گمراهمان کند.
طرف یک ساعت بالای منبر می گوید :" بله باید آزادی بیان باشد، باید عدالت برقرار شود و مردم سرنوشت خودشان را در دست بگیرند"؛ همه هم تایید می کنند و
احسنت می گویند ! وقتی می نشینند سر میز شام و بحث های خانوادگی و عادی، همان فرد می گوید:" فلانی خیلی آقاست! خانزاده است". یعنی هنوز در ذهن این فرد عدالت و برابری معنا ندارد و فکر می کند فرزند خان بودن شرافت و فضلی به طرف می دهد (حتا اگر سه نقل قبلش خان بوده باشند!)
از همین جنبش سبز که به نظر می رسد عمق بیشتری دارد و افکار و مطالبات مترقی تری؛ می توان دهها نمونه آورد.
چند وقت پیش یکی از دوستان اهل قلم و فعال و روشنفکر، طنزی را برای دوستانش و از جمله من فرستاده بود که این شعار زنان در دیدار با رهبر را به سخره گرفته بود که "این همه دختر آمده به عشق رهبر آمده". فکر کنم نوشته ابراهیم نبوی بود. نبوی قبلن هم از این مطالب ضد زن و موهن نوشته بود . احتمالن با خودش فکر می کند خیلی مبارزه بزرگ و ارزشمندی است.

وقتی بحث معرفی وزیر زن پیش آمد بعضی از دوستان سبزمان شروع کردند به مسخره کردن ودست انداختن این زنان؛ و برای این کار به عادت ماهانه و غیبت زنانه و اجازه شوهر برای خروج از خانه؛ برای مقابله با احمدی نژاد (به زعم خودشان) متوسل شدند. حال آنکه این زنان اگر از وزرای مرد پیشنهادی احمدی نژاد شایسته تر نبودند کمتر هم نبودند؛ و اگر هم بودند دلیلش زن بودنشان نبود و می شد به موارد واقعی ضعف آنها اشاره کرد.
آن زمان کسی صدایش درنیامد که حالا عادت ماهانه و زایمان این خانم مهم تر است یا دزدی و تقلب و رشوه خواری آن مرد وزیر؟ همه خندیدند و برای هم فوروارد کردند و در بالاترین داغش کردند! داستان "نگرانی ناموسی" را هم که قبلن نوشته بودم.
اما حالا که این متن در وطن امروز چاپ شده است همه آن را مستهجن و زننده و زشت می خوانند! چرا ؟ چون آن طرفی ها آن را نوشته اند. اگر ذهن ما به کلیشه های قومیتی، جنسیتی، مذهبی و مبانی حقوق بشر حساس باشد، نباید برایمان فرقی داشته باشد چه کسی این جملات را گفته یا نوشته است.

"
اشكان: توکار «پراید» بودم،‌ می‌فهمی؟
كامبيز: آهان!
اشكان: موهاتو بکن تو، کاندولیزا.
كامبيز: تو سبیلاتو با چی می‌زنی؟
اشكان: قبلا با تیغ می‌زدم الان با کرم!
كامبيز: اپیلاسیون کنی بهتره!
اشكان: چی‌چی لاسیون گفتی، کاندولیزا؟!
كامبيز: ایش! با اپیلیدی، اپیلاسیون کن، اصلا درنمی‌یاد!
اشكان: فردا، ‌تجمع‌ میای؟‌
كامبيز: نه، وقت آرایشگاه دارم "

اگر ما شعار آن طرفی ها را اینطوری مسخره می کنیم، فرقی با آنها نداریم که شعارمان را اینگونه تغییر می دهند:
«ماتیک‌زن واقعی، تاچر بود و هیلاری»، «چشای من نازداره، با اوباما رازداره»، «اپیلاسیون، اپوزیسیون،
پیوندتان مبارک



ته هر دوی این طنزها، تمسخر و تنزل انسانیت زن نهفته است. آنها با این متن مهوعشان نشان می دهند بر خلاف ادعایشان، که فمینیستها زن را جنس دوم می دانند و زنانگی را ارج نمی نهند و ویژگی های زنانه را تحقیر می کنند ؛ این خود آنها هستند که هر چه مربوط به زنانگی است (چه ساخته دست طبیعت باشد چه ساخته دست خودشان یعنی مردسالاران) را حقیر می شمارند.
ما هم با این به اصطلاح طنز و شعارهای مبتذل نشان می دهیم فرق چندانی با آنها نداریم و زن را "آدم" به حساب نمی آوریم و حتا در مبارزه سیاسی تنها کاری که از دستمان برمی آید نگاه جنسی به زن و بدن اوست.

Tuesday, December 15, 2009

حال به هم زن

من با چادر یا هر حجاب دیگر (به شرطی که کاملن و حقیقتن با اختیار و آگاهی باشد، نه تلقین و تطمیع و تشویق) مشکلی ندارم ؛ ولی اصرار صدا و سیما به دعوت کردن از زنان کارشناس و پزشک چادری واقعن حالم را به هم می زند.

Thursday, December 10, 2009

هر روز هزار مجید توکلی وارد ایران می شود


کاش می شد از هزاران زنی که هر روز از خارج از کشور وارد ایران می شوند نیز
عکس تهیه کرد وقتی که تاپ و شلوارک و دامن ها یشان را داخل چمدان میگذارند و مانتو و روسری و شلوار می پوشند! یعنی در عرض نیم ساعت قیافه این زنان (ایرانی و غیر ایرانی) از این رو به آن رو می شود. مسلمن آنها از این دورویی احساس حقارت می کنند ولی برای در امان ماندن از شلاق و زندان (طبق قوانین جمهوری اسلامی) مجبور به این کارند.

Monday, November 16, 2009

ماهی کاسپین از آب گل آلود

"کاسپین ماکان (نامزد ندا آقا سلطان) در مصاحبه‌ای با نشریه Observer از سرگذشتش در قبل و بعد از کودتای انتخاباتی 22 خرداد سخن می‌گوید. کاسپین و ندا هیچکدام علاقه چندانی به سیاست نداشتند و می‌دانستند که کاندیدا های انتخاباتی در رژیم جمهوری اسلامی از قبل و با دقت چیدمان شده اند و تلاش های پیشین در جهت اصلاحات درون نظام نیز با دخالت گروه مذهبی حاکم با شکست مواجه شده بودند و در نتیجه می‌دانستند که شرکت در انتخابات نمایشی رژیم، نتیجه ای در پی نخواهد داشت.
اما کاسپین می‌گوید در حدود چهارمین شب قبل از این انتخابات بود که ناگهان چیزی تغییر کرد، در مناظره تلویزیونی میان دو کاندیدای اصلی، احمدی نژاد از موسوی به دلیل آنکه اجازه می‌دهد همراه با همسرش در مجامع دیده بشود انتقاد می‌کند و موسوی نیز در مقابل احمدی نژاد، وی را به دروغ پردازی مداوم متهم می‌کند. کاسپین می‌گوید که پس از مشاهده مناظره های تلویزیونی، همه را به حضور در انتخابات ترغیب می‌کرد تا شاید از بازگشت حکومت نظامی وابسته به احمدی نژاد جلوگیری شود، در مجموع هدف بیان مخالفت بود و نه صرفاً رأی دادن."

بیچاره ندا!ا

Tuesday, November 10, 2009

شروط ضمن عقد

اگر قصد دارید شروط ضمن عقد را ثبت کنید یا قبلن این کار را کرده اید یا کسی را می شناسید به من ای میل بزنید لطفن. برای یک کار تحقیقی و ترویجی می خواهم. یعنی هم می خواهیم اطلاعات بگیریم ، و هم کمک و اطلاعات بدهیم

ای میلم
nasrinafzali@gmail.com

Monday, November 9, 2009

رو

تمام خانواده و دوست و آشنا دارند تلاش می کنند افسردگی و روحیه خرابش را بهتر کنند؛ که جناب اطلاعات می خواهدش و تهدیدش می کند و می گوید داری از کشته شدن برادرت سواستفاده می کنی و سخنرانی سیاسی می کنی! و اصلن چرا برادرت رفته تجمع غیرقانونی!!
شرف دارند اینها یا فقط رو و اعتماد به نفس؟

پ.ن. بدیِ زندگی کردن در شهرستانهای کوچک همین است! در تهران لااقل به طور صوری هم که شده، حکومت از بعضی از خانواده کشته شده ها دلجویی کرد یا لااقل زیاد کاری به کارشان نداشت؛ ولی در شهرستان و خارج از حیطه خبرنگاران داخلی و خارجی این خانواده ها را تهدید هم می کنند.

Friday, November 6, 2009

نگرانی ناموسی چیز خوبی است

بشمارید:

تیتر خبر: "
نگرانی در مورد وضعیت نامعلوم دختران بازداشت شده در راهپیمایی ۱۳ آبان

موج سبز آزادی: در حالی که به گفته شاهدان، در میان صدها تنی که در تظاهرات روز 13 آبان بازداشت شده‌اند، تعداد زیادی دختر وجود دارند، مکان نگهداری آنان مشخص نیست. روز چهارشنبه صدها تن از هوادران جنبش سبز در تظاهرات 13 آبان تهران بازداشت شدند.به گزارش هم‌میهن نبوز، بیشتر بازداشت شدگان در خیابان های اطراف میدان های هفتم تیر و ولیعصر توسط نیروهای بسیجی دستگیر شدند. به گفته شاهدان دست کم یک اتوبوس پر از دختران بازداشت شده از خیابان بهار تهران به مکان نامعلوم برده شده اند. ده ها دختر دیگر نیز در خیابان های و کوچه های دیگر بازداشت شدند.نگرانی از وضعیت زنان و دختران بازداشت شده از آن رو بیشتر شده که تهران روز چهارشنبه شاهد برخورد بسیار خشن و توجیه ناپذیر نیروهای یگان ضد و شورش و بسیج با مردم بود و تصاویر ویدیوئی منتشر شده نشان می دهد بخش بزرگی از این خشونت ها علیه بانوان صورت گرفته است.این در حالی است که خانواده های دختران بازداشت شده با وجود پیگیری های مختلف هنوز اطلاعی از محل نگهداری عزیزان خود ندارند. ابتدا گفته شد که دختران بازداشتی به پایگاه مقداد در خیابان آزادی منتقل شده اند اما پس از پیگیری این مساله تکذیب شد.همچنین از بازداشتگاه های خیابان وزرا، خیابان شاهپور و پلیس امنیت و زندان اوین به عنوان محل نگهداری دختران دستگیر شده یاد می شود اما در هیچ یک از این محل ها پاسخ روشنی به خانواده های دختران بازداشت شده داده نشده و نگرانی خانواده ها همچنان ادامه دارد. تا آخرین ساعات چهارشنبه شب، ده ها تن از خانواده ها در جستجوی یافتن اطلاعی از وضعیت عزیزان خود در برابر این بازداشتگاه ها حضور داشتند.


حالا جمله آخر خبر را بخوانید:

مهدی کروبی پیش از این از آزار جنسی برخی بازداشت شدگان رویدادهای پس از انتخابات خبر داده بود.


صحیح! تازه معلوم شد چرا اینقدر "بی اطلاعی از وضعیت بازداشت شدگان دختر!!" مهم است و موجب نگرانی! اصولن ناموس همیشه چیز خوبی است به خصوص اینطور مواقع که می توان غیرت و ناموس پرستی مردم را تحریک کرد؛ وگرنه مگر نمی شود به مردها و پسرها تجاوز کرد و مگر نکردند؟ اینگونه استفاده ها و جوسازی ها شاید در کوتاه مدت مردم را تحریک کند که برای نجات ناموسشان با حکومت درگیر شوند ولی در بلندمدت، همانطور که در طول تاریخ شاهد بوده ایم، فقط باعث استضعاف زنان و تضعیف مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان می شود . موجب می شود "بدن زن" همچنان محل نزاع باشد و تجاوز فیزیکی به بدن او مهم تر از تجاوز به انسانیت و آزادی هایش تلقی شود. زنی که به سختی خانواده خود را راضی می کند تا در تجمعات خیابانی شرکت کند یا به طور پنهانی این کار را می کند از این به بعد با محدودیتهای بیشتری مواجه می شود و بهانه جدیدی به دست خانواده اش داده می شود، یا خودش دچار ترس بیشتری می شود.

حتمن متوجه هستید که چرا به جای "زن" که نشانگر "جنسیت" است؛ از "دختر" که نشانگر "سکسوالیته"* است، استفاده شده است! در فرهنگ مردسالار، تجاوز به دختر بدتر و نابخشودنی تر از تجاوز به زن و مستلزم مجازات بیشتری است چون "حق" همسر آینده را برای افتتاح او از بین می برد ولی "زن" قبلن افتتاح شده است. ضمن اینکه خانواده آبرودار این دختر چطور ثابت کنند که در بازداشتگاه به دخترشان تجاوز شده و بکارتش را از دست داده نه در خانه دوست پسرش و به میل خودش.

در قوانین ایران، ترکیه (که خوشبختانه اخیرن بازنگری شده)و بسیاری از کشورهای اسلامی تجاوز به دختر مجازات بیشتری از تجاوز به زن و هر دو مجازات بیشتری از تجاوز به روسپی دارند(مجازات تجاوز به زن غیر مسلمان هم با زن مسلمان متفاوت است)

* در پستی جداگانه به تفاوتهای بسیار مهم و اساسی "جنس، جنسیت و سکسوالیته" اشاره می کنم. تفاوتهای جنس و جنسیت ،یا همان سکس و جندر، را بسیاری می دانند ولی سکسوالیته مقوله کاملن متفاوتی است که کمتر درباره آن بحث شده.

مرتبط:

موج سبز آزادی: چشم در چشمِ مغاک!


Tuesday, November 3, 2009

تدارک دولت مهرورز برای پذیرایی از کروبی و مهمانانش

کریم خان تا هفت تیر قدم به قدم پلیس با اسلحه ایستاده و ماشین های پلیس با چراغهای گردان به تعداد زیاد مستقر هستند

ساعت 10:20: ساعت ده امشب صدای فریادهای الله اکبر خیلی بلند بود. طرفهای گیشا هم فریاد الله اکبر بلند است و پلیس ها برای ساکت کردن و برخورد با مردم وارد کوچه و خیابانها شده اند.

یارانه های هدفمند در جهت تحکیم مردسالاری

در مباحث حقوقی و به خصوص حقوق خانواده، فعالان مسائل زنان همیشه انتقاد دارند که چرا سرپرستی خانواده را از خصایص مرد شمرده اند و چرا پیش فرض قانون این است که مرد سرپرست خانواده است؛ در حالی که در بسیاری موارد زنان- رسمی یا غیر رسمی- بار مالی خانواده را به دوش می کشند و حتا اگر هم زن کار نمی کند و درامد ندارد ، مرد هم سرپرست خوبی نیست و مثلن معتاد است یا مردسالار و درامد خود را صرف خانواده نمی کند .
حالا در بحث هدفمند کردن یارانه ها که قرار است یارانه ها به صورت نقدی به اقشار آسیب پذیر و فقیرتر داده شود قرار است تمام یارانه یک خانواده به حساب سرپرست خانوار (که در نود درصد موارد مرد است) ریخته شود. شاید این اقدام توجیهاتی داشته باشد مثل اینکه این کار اقتصادی تر است و سریعتر انجام می شود و اگر به جای پنج نفر برای یک نفر حساب باز شود راحت تر و سریع تر است.
در حالی که باز کردن حساب برای افراد کار سختی نیست و نهایتن یک ماه بیشتر طول می کشد که برای کل این جمعیت حساب باز شود و کارتها به ادرسشان فرستاده شود ، ضمن اینکه این کار اساسن حقوق شهروندی افراد را زیر سوال می برد. چرا یک پسر
یا دختر23 ساله نباید به عنوان یک انسان بالغ مستقیمن پول خود را از دولت دریافت کند و باید از پدر خود بگیرد؟
آیا این کار به خصوص در خانواده های سنتی و مردسالار (که بخش مهمی از اقشار پاییین که مخاطب این طرح هستند را در بر می گیرد)باعث دیکتاتوری بیشتر و پدرسالاری نمی شود؟ آیا مردان بیش از پیش کنترل اقتصاد خانواده را به دست نمی گیرند؟ آیا اولویتهای افراد خانواده و به خصوص زنان با مردان یکی است؟

من از دوستان می خواهم که دراین باره صحبت کنند و مطلب بنویسند.به خصوص دوستانی که از سیستم های کشورهای دیگر خبر دارند. در ایران متاسفانه کاملن پذیرفته شده که بالاخره یک نفر باید سرپرست خانواده باشد. آیا همه جا همین طور است؟ آیا راه حلی برای این موضوع وجود دارد؟

این لایحه الان به مجلس رفته و باید سریعتر نقد شود.
مطلب ساز مخالف را هم بخوانید.


* این مطلب متن ای میلی است که برای دوستان خبرنگار و فعال مسائل زنان زدم.چون وقت نوشتن مطلب جدا برای وبلاگم را نداشتم همان متن را اینجا آوردم.

Monday, November 2, 2009

دختر بودن

این نوشته * یکی از آن مواردی است که گفتم "جنسیت" را به تنهایی واجد ویژگی ها و برتری های ذاتی می داند و آن را به همه افراد آن جنس تعمیم می دهد:

دختر بودن یعنی جلوه ای از جمال بی آلایش خدا
زندگی ترنم لالایی آرامش بخشی را می طلبد که خدا در جادوی صدای من نهفته است
من دختر آفریده شدم تا جمال و لطافت و مهربانی خداوند را به مخلوقات دیگر نشان بدهم و این ماموریت من در زمین است
من به تنهایی معنا دارم، معنای عمیقی در واژه دختر بودن
خداوند مرا دختر آفریده است و همین برایم کافیست



جالب است که به این ساختار بیولوژیکی (مونث بودن) یک ویژگی اجتماعی -حقوقی(و در دین اسلام، شرعی) هم اضافه کرده و آن هم "مجرد بودن" است. جل الخالق!ا

*
از وبلاگ یادداشت های یک دختر ترشیده، برای تبریک روز دختران

Saturday, October 31, 2009

منطق زور

دو تا گلدان بیچاره دارم که آن پایین روی زمین هستند در حالی که پنجره های ما بالاست، در واقع به سقف چسبیده. نمی دانم با چه نیروی شگفت انگیزی برگهایشان را خم می کنند به سمت پنجره که آفتاب بیشتری بخورند. خب این باعث می شود که کج و کوله شوند و راست و متقارن نباشند. واسه همین هر از گاهی گلدانها را می چرخانم و این بیچاره ها دوباره باید زور بزنند برگردند رو به آفتاب.
امروز با خودم گفتم کارم شده عین جمهوری اسلامی که می خواهد همه را به زور به راه راست (البته به نظر خودش) هدایت کند. خب بابا جان! یا بگذارشان در حیاط و نور کافی بهشان بده که حسابی آفتاب بخورند و متقارن هم آفتاب بخورند یا بگذار خودشان تصمیم بگیرند چطوری آفتاب مورد نیازشان را تامین کنند. انقدر انگولکشان نکن! زوری که نیست. اصلن دلشان می خواهد کج و کوله باشند ولی عوضش نور بخورند

Wednesday, October 28, 2009

بعد از این دست من و زلف یار


حالشو ببرید. باز بگید این آخوندهای ما روشنفکر نیستند


سؤال: روابط نامحرم در رابطه با دست زدن به موی سر(نامحرم به موی سر مرد دست بزند)چه صورت دارد؟

جواب: اشكال ندارد.

خانمهای محترمه و مومنه از این به بعد وقتی به آقای نامحرم رسیدید به جای دست دادن و روبوسی دست بکشید به سرش.

بقیه استفتائات باحال جناب روحانی درباره روابط زن و مرد را اینجا بخوانید.

Thursday, October 22, 2009

دانه هر گل که تو پرپر کنی ، باز بکاریم و دو چندان کنیم


فردا، اول آبان، روز تولد بهزاد است. مهوش ، خواهر بزرگتر بهزاد روز تولد او را خوب به خاطر دارد. عصر یک روز پاییزی از مدرسه به خانه برمی گردد، صدای ناله های مادرش که درد می کشد و کمی بعد، صدای جیغ نوزاد و شادی زنان فامیل.
اولین مک به پستان مادر ... و تا دو سال شیره جانش را نوشید. مدرسه رفت، شاگرد زرنگ کلاس بود ... ه


عکسی از دوران ابتدایی بهزاد مهاجر
کارت عضویت کتابخانه عمومی بهزاد مهاجر
کارت بیمه خدمات درمانی ویژه ورزشکاران (بهزاد مدتی بوکس کار می کرد)



چه کسی فکرش را می کرد او در شب تولد 48 سالگی اش تک و تنها ، در دشتی تاریک و خاموش،
زیر تلی از خاک باشد؟

Sunday, October 18, 2009

باعث افتخار

وقتی از مشکلات سر راه زنان و دردسرهایی که باید برای یک زندگی دلخواه معمولی داشته باشند حرف می زنم، یکی از جوابهایی که تا به حال کم از زبان زنان نشنیده ام این است که:"من به زن بودن خودم افتخار می کنم"! انگار من می گویم من از زن بودن خودم شرمنده ام!
اصلن یعنی چه که "به زن بودن خودم افتخار می کنم"؟ مثل این است که بگویی:" من به معده خودم افتخار می کنم"، یا "من به اینکه دو تا کلیه و یک مثانه دارم افتخار می کنم". یک ویژگی غیر اکتسابی و بیولوژیکی که تو هیچ نقشی در گذشته و آینده آن نداشته و نداری چرا باید باعث افتخارت باشد؟
البته این جواب برای سر باز زدن از پذیرفتن حقیقت تحقیرها و توهین هایی است که این افراد نمی خواهند باور کنند و بشنوند.

Friday, October 16, 2009

لرزه بر اندام مدرس ، لرزه بر مردسالاری

آق بهمن نوشته:
چند نفر از دوستانم این نقل قول را از سیدحسن مدرس به اشتراک گذاشته بودند:

«از اول عمرم تا بحال برایم بسیار مهالک در بر و بحر اتفاق افتاده و هیچکدام به بدنم لرزه درنیامده بود*، آخر ما هر چه تامل می‌کنیم می‌بینیم خداوند قابلیت در زن‌ها قرار نداده است که لیاقت انتخاب کردن را داشته باشند، این‌ها از آن زمره‌اند که عقولشان استعداد ندارد و در حقیقت تحت قیومیت قرار دارند، چطور ممکن است به این‌ها حق انتخاب کردن داده شود.

* در ارتباط با پیشنهاد چند تن از نمایندگان مترقی مجلس دایر بر منظور کردن حق رای برای زنان در قانون اساسی مشروطیت / جلسه یازدهم شعبان سال قمری ۱۳۲۹»

و بعد ادامه داده:

من طبعاً با این حرف مدرس موافق نیستم. اما فکر کردم این‌جا حق این آدم بدجور دارد ضایع می‌شود.
مدرس این حرف را در سال ۱۳۲۹ قمری گفته که یعنی ۱۲۸۹ هجری شمسی و ۱۹۱۰ میلادی.
در آن زمان زنان در هیچ کشوری در دنیا جز نیوزیلند، استرالیا و فنلاند، حق رأی نداشته‌اند. زنان در بریتانیا ۸ سال و در آمریکا ۱۰ سال بعد از آن حق رأی گرفته‌اند (سال حق رأی گرفتن زنان در کشورهای مختلف). یعنی در آن زمان احتمالاً اکثریت قابل توجهی از مردان در سراسر دنیا شبیه مدرس فکر می‌کرده‌اند.

برای من جالب است که آق بهمن، و احتمالن خیلی های دیگر، باور دارند که مدرس و افرادی مثل او واقعن فکر می کردند زنان ناقص العقل و فاقد قدرت تشخیص لازم برای رای دادن هستند؛ و این را دلیل یا توجیهی برای تبرئه آنها از نظرات و اعمال ضد زنشان می دانند؛ در حالی که شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد این مخالفت با حقوق برابر زنان ریشه در "زن بیزاری" یا میل به تملک تمام و کمال عرصه قدرت و سیاست دارد.
کشمکشهای سیاسی،
همواره در اظهار نظرهای سیاستمداران مرد تاثیر به سزایی گذاشته است و آنها را وادار به موضع گیری هایی کرده است که چندی بعد و در شرایط سیاسی دیگر نظر خود را عوض کرده اند. نمونه بارز آن حرام دانستن حق انتخاب زنان از سوی آقای خمینی در زمان شاه است که پس از انقلاب به سرعت نظر خود را تغییر داد و صراحتن نظرات پیشین خود- در این مورد و موارد دیگر- را برای رعایت مصالح سیاسی و مبارزاتی و تقیه خواند.

مخالفان حق رای زنان، در ایران و کشورهای دیگر، دو دسته بودند یا لااقل دو نوع استدلال می آوردند. یک عده مثل مدرس کلن عقل و شعور زنان را زیر سوال می بردند و عده ای دیگر عقب ماندگی تاریخی و عدم بهره مندی زنان از آموزش و آگاهی کافی را، به طور موقت و تا رفع این نقیصه، مانع اعاده این حق به آنان می دانستند و می گفتند در این شرایط ممکن است این حق به ضرر کشور باشد.
در گروه دوم می توان منطق و صداقتی یافت ولی در استدلال گروه اول صداقتی دیده نمی شود.

اگر یک سفیدپوست در قلب اروپا، سیاهپوستان را وحشی، ابتدایی، کم هوش و مناسب کارهای بدنی بداند جای تعجب ندارد، در صورتی که اطلاعات خود را از اخبار جانبدارانه و فیلم های نژادپرستانه گرفته باشد.زیرا او هیچ گاه از نزدیک یک سیاهپوست را ندیده که بفهمد او گاهی می تواند مساله ریاضی یا فیزیک را حل کند که او نمی تواند. ولی مگر در زمان جناب مدرس، سناتور و وزیر و وکیل و معلم و عالم زن در دنیا و ایران وجود نداشته یا مگر ایشان در اطراف خود خواهر، مادر و همسری نداشته اند که ببینند عقل و هوش و توانایی آنها دست کمی از مردان ندارد و گاه حتا با وجود محدودیتهای بسیار بیشتر، از مردان سرتر بوده اند؟
اگر به بعضی از گفته های مردان سرشناسی که نشانه های "زن بیزاری" یا نگاه تحقیرآمیز به زن داشته اند توجه کنیم اتفاقن می بینیم در اغلب موارد به "حیله گری" و اغواگری زنان اشاره کرده اند. و البته خوب که جستجو می کنیم می بینیم منظورشان از حیله گری و "اغواگری" زنان ، به کار بردن شیوه های روانشناسانه برای پیش بردن هدف خود و به کرسی نشاندن نظر خود بوده است.مسلمن کسی که عقل و شعور کافی ندارد نمی تواند کسی را عقل و شعورش بیشتر از اوست گول بزند و اغوا کند، به این ترتیب این آقایان به عقل و درایت زنان اذعان دارند ولی برایش گران است که بپذیرند، زیرا در آن صورت دیگر بهانه ای باقی نمی ماند که آنان را از حقوقشان محروم و در خانه محبوس کنند و از وارد شدن در سیاست و جامعه بازدارند.
تاریخ نشان داده، و شاید جزو خصایص بشر است، که قدرتمندان تا جایی که بتوانند سعی در قبضه و حفظ هرچه بیشتر قدرت دارند و توجیه های مختلفی هم برای آن می آورند: این کافر است، آن یکی ناقص العقل است، دیگری نژادش پست است و آن دیگری منحرف است.
آیا اکنون که پس از سالیان سال مبارزات سیاهان با نژادپرستان سفیدپوست به نتیجه رسیده و یک سیاهپوست هم رئیس جمهور امریکا شده کسی می تواند به راحتی ادعا کند که سیاه پوستان نژادِ پست هستند و از هوش کافی و برابر با سفیدپوستان برخوردار نیستند؟ ولی می بینیم که همچنان افراد بسیاری ضد آنها هستند و رفتار خود را ادامه می دهند. هرچند که قانون دست آنها را تا حد زیادی بسته است ولی هنوز هر از گاهی می شنویم که سیاستهای اوباما را به سیاهپوست بودنش نسبت می دهند تا او را تضعیف کنند.

آیا اکنون که همجنس گرایان در رده های بالای سیاسی جهان صاحب منصب هستند می توان آنان را منحرف و بیمار نشان داد؟ ولی می بینیم همچنان از این گونه حرفها برای تخریب و تضعیف قدرت آنها استفاده می شود(الان مساله ام همجنس گرایی نیست بلکه استدلال و توجیهی است که برای محروم کردن یک گروه اقلیت در جامعه استفاده شده است).

بنابراین توجیه بهمن که آن موقع "تفکر" اغلب مردان اینگونه بوده است صحیح نیست. همین حالا هم نه فقط مردان بلکه هر گروهی اگر دستش برسد و توانایی داشته باشد تمایل دارد دست دیگران را از قدرت سیاسی کوتاه کند.اگر ناقص العقل بودن توجیه کافی نبود و جواب نداد به جایش می گویند شان زنان بالاتر از این حرفهاست یا زنان لطیف و حساس هستند و ... بالاخره راهی پیدا می شود که تا جایی که امکان داشته باشد عرصه را نبازند ولی می بینیم زنها روز به روز سهم بیشتری از زمین اشغال شده خود را پس می گیرند و این نه به خاطر تغییر "تفکر" آن آقایان است، که همانطور که گفتم اصلن چنین تفکری وجود خارجی ندارد، بلکه به خاطر افزایش آگاهی آنها و مبارزات زنانی است که با اینگونه تحقیرها و خط و نشان کشیدن ها کنار نکشیدند.

پ.ن. بهمن توضیحی بر پستش درباره مدرس داده که به نظرم لااقل جواب حرف من نیست. تاکید بیش از اندازه او بر اینکه این حرف مدرس مربوط به 99 سال پیش است توجیه خوبی نیست زیرا در همان نود و نه سال پیش هم چنین تفکری درباره زنان چندان رایج و مورد قبول نبوده است
زمینه تاریخی در این موضوع خاص این‌قدر تغییر کرده که واقعا نمی‌توانم حدسی در مورد موضع احتمالی مدرس اگر زنده بود داشته باشم. آیت‌الله خمینی تا دهه ۴۰ شمسی مخالفت سفت و سخت حق رای زنان بود و در سال ۵۷ حتی حرف ندادن این حق به زنان را هم نزد.



حرف مدرس در همان صد سال پیش متحجر و عقب مانده تر از بسیاری دیگر و حتا روحانیان بوده است.

Thursday, October 15, 2009

جنس نرم در دفاع نرم

فاتحه مطالعات زنان هم خوانده شد. هنوز دو تا کتاب تالیفی و چهار تا استاد درست و حسابی مرتبط با مطالعات جنسیتی نداریم می خواهند مقطع دکترا تاسیس کنند. البته - همانطور که خودشان اشاره کرده اند- هدف این است که فارغ التحصیلان مقطع کارشناسی ارشد به دانشگاههای غربی نروند و اذهانشان آلوده نظریه های فمینیستی نشود.بعد همین "دکترها"ی بی سواد قرار است به مقاطع پایین تر درس بدهند و این یعنی مطالعات زنان ، کشک!

راهش را خوب بلدند. انتصاب وزیر و استاندار زن و پز دادن به تعداد دختران دانشجو برای وجهه بین المللی؛ و از آن طرف تبدیل مرکز امور مشارکت زنان به مرکز زنان و خانواده، سهمیه بندی جنسیتی، زیرآب مطالعات زنان را زدن ، جنسیتی کردن آموزش کودکان در مدارس، کم کردن ساعات کار زنان و ... برای کنترل گسترش فمینیسم و جنبش برابری خواهی زنان.

به هر بشری در دنیا می گویم رشته مطالعات زنان خوانده ام، شاخ درمی آورد و می گوید مگر در ایران مطالعات زنان دارید؟ حق هم دارند. این یکی از آن تناقض های بزرگ جمهوری اسلامی بود که به حمدالله با تغییر ماهیت دادن محتویات این رشته و بومی کردن آن، درصدد رفع آن برآمده اند.

" موضوع جنگ نرم و ضرورت ورود به دفاع نرم و چگونگي آن از جمله موضوعاتي بود که در اين جلسه مورد بحث و بررسي حاضران قرار گرفت. پيشنهاد تاسيس مقطع دکتراي رشته مطالعات زنان در دانشگاه ها نيز دومين موضوعي بود که از سوي اعضا بر آن تاکيد شد تا دانشجويان به جاي تلاش و هزينه تحصيل و سفر به کشورهاي ديگر اين رشته را در ايران با هزينه کمتري فراگيرند
."


مرگ 70000 زن در سال، به دلیل سقط جنین غیرایمن

آن نوابغی که با سقط جنین مخالفند * و می گویند جان انسان ارزش دارد و نباید فرصت زندگی را از یک انسان گرفت بخوانند لطفن.

مرگ بیش از 70000 زن در سال و عوارض شدید و نازایی برای تعداد بیشتری از زنان، به دلیل سقط جنین غیر ایمن

چرا بعضی ها فکر می کنند اگر کاری خلاف قانون و جرم باشد، انجام هم نخواهد شد؟ طبق آمار میزان سقط جنین (قانونی و غیرقانونی)هر ساله نه تنها کاهش پیدا نمی کند بلکه در برخی کشورها افزایش هم پیدا می کند.
یعنی با اینکه دسترسی افراد به لوازم پیشگیری از بارداری افزایش می یابد ولی از آن طرف میزان روابط ( و در نتیجه روابط کنترل نشده) هم افزایش می یابد. بهتر نیست به جای ممنوع کردن سقط جنین (که مربوط به وقتی است که کار از کار گذشته است) اطلاعات عمومی نوجوانان درباره روابط جنسی را افزایش دهیم؟

بسیاری مخالفان سقط جنین نگران گرفته شدن جان یک انسان نیستند، بلکه در اصل نگران آزادی روابط جنسی و به ویژه آزادی زنان هستند.

* تصحیح می کنم: با قانونی شدن سقط جنین؛ چون خودم هم با سقط جنین مخالفم ولی در عین حال با غیرقانونی اعلام کردنش هم مخالفم.

Tuesday, October 13, 2009

اینجا ایران نیست که حجاب اجباری باشد!ا

به نقل از پارسینه:


دیلی تلگراف چاپ لندن نوشت: دو نماینده زن مجلس کویت با نام‌های «رولا دشتی» و «اصیل الاوادی» با خودداری از رعایت حجاب در طول برگزاری یکی از جلسات مجلس کویت، جنبش اسلام‌گرای قدرتمند این کشور را به چالش کشیده‌اند. این دو نماینده در میان 4 نماینده زن قرار دارند که در ماه می برای نخستین بار در تاریخ کویت وارد مجلس ملی این کشور شدند. اقدام این دو نماینده در عدم رعایت حجاب، موجبات خشم سایر نمایندگان اسلام‌گرای مجلس کویت را فراهم آورده است.
آن‌ها بر این عقیده‌اند که دو نماینده مذکور، شریعت و یا قانون اسلام را با این کار مورد بی‌حرمتی قرار می‌دهند. زمانی که این دو نماینده به صورت بی‌حجاب وارد مجلس ملی کویت شدند، سه نماینده اسلام‌گرای مجلس به سرعت مراتب اعتراض خود را نسبت به اقدام آن‌ها ابراز داشتند. این در حالی است که «رولا دشتی» - که مدرک دکترای خود را از ایالات متحده گرفته است - در مصاحبه با روزنامه انگلیسی زبان تلگراف می‌گوید: «شما نمی‌توانید زنی را که در حال رفتن به بازار و یا کار است مجبور کنید حجاب بپوشد. اینجا ایران و یا عربستان سعودی نیست»!


در ایران خیلی که زور زدیم، الهه کولایی بدون چادر سیاه رفت مجلس، آن هم با هزار سلام و صلوات.معصومه ابتکار هم چادر سیاهش رفت کنار و کت و شلوارش (که کتش یک وجب بالای زانویش بود) دیده شد سونامی آمد در کشور!

Monday, October 12, 2009

"بار اول که پای چوبه رفتیم، 5 نفر بودیم. 4 نفر را جلوی چشمانم بالا کشیدند. سری دوم 11 نفر بودیم. 8 نفر را بالا کشیدند. بار آخر 7 نفر بودیم، 2 نفر را بالا کشیدند"

ما کجا زندگی می کنیم؟ فقط بیست نفر جلوی چشم این یک نفر اعدام شده اند. ننگ بر این قوانین بربری و توجیهات قرون وسطایی.

زن و عطر و نماز

نظرتان درباره شاعر ولایی و متعهد،علی معلم، و به خصوص این شعرش (که برای یک سریال خوانده شد) چیست؟

یه شهر سبز دلنواز
دامن کوه و دشت ناز
بگی نگی رو به فراز
اون طرف پل نیاز
تو کوچه سوز و گداز
بن بست راز، محله بنده نواز

آی قبیله خداتون عاشقه
داغ عاشقی شقایقه
زن و عطر و نماز حقایقه
راز عاشقای صادقه

می گویند این حدیث از پیامبر اسلام است که "زن و عطر و نماز را بیشتر از هرچیز دوست دارم". منظور از کنار هم گذاشتن "زن" و "عطر" که یکی "انسان" و دیگری یک شی است چیست؟ منظور از آوردن "زن" در کنار "نماز" که یک عمل مذهبی است چه بوده؟ دوست داشتن "زن" یعنی چه؟ آیا ایشان به عنوان یک مرد این حرف را زده است یا یک انسان یا یک مصلح و پیامبر؟ یعنی آیا آقای معلم می تواند به پیروی از پیامبر خود بگوید "من زن دوست دارم"؟
آیا برداشتی که بعضی از زنباره ها* از این حدیث می کنند درست است و مورد قبول پیامبر اسلام بوده ؟

"زن و عطر و نماز حقایقه راز عاشقای صادقه"

* زنباره از نظر من مردی نیست که روابط@@@ متعدد با زنان داشته باشد بلکه کسی است که کارکرد و خلقت زن را فقط در همین بداند و تنها ارتباطش با زنها، برای برقراری رابطه @@@ باشد.

Sunday, October 11, 2009

نجات اکرم مهدوی از اعدام

اعضای گروه "نجات اکرم مهدوی از اعدام" برای پرداخت دیه به اولیای دم ، درخواست کمک مالی کرده اند. لطفن هرقدر که در توانتان هست کمک کنید تا او از مرگ نجات پیدا کند.
اکرم را در زندان دیده بودم و در مطلبی در مجله زنان با عنوان "24 ساعت در خواب و بیداری" به صحبتم با او اشاره کردم.
"با نفرتی که ناگهان در چهره اش نمایان می شود می گوید "چهار نفرو از شرش خلاص کردم". اکرم زن چهارمش بوده و همه زنها از دم ، طعم کتکهایش را چشیده بوده اند"

مثل بسیاری دیگر از شوهرکشی ها ،خود این زنان قربانیان اصلی هستند .در واقع قاتل و مقتول، هردو قربانی نظام مردسالار و قوانین غیرانسانی هستند که زن را برده و مرد را برده دار ساخته است.
مثل همیشه می گویم اگر اکرم می توانست طلاق بگیرد قطعن دست به قتل نمی زد.
حال وظیفه من و شماست که در غیاب نظام قانونمدار و عادلانه، با پرداخت وجهی اندک جان یک انسان را نجات دهیم تا بیش از این طعم بی عدالتی را نچشد.


شماره حساب 0302917750001 سیبا نزد شعبه مبارزان بانک ملی، و همچنین
شماره 16 رقمي ملي كارت سيبا 6037991054199785 به نام وکیل پرونده، مینا
جعفری آماده دریافت کمک های انسان دوستانه دوستان داخل ایران به منظور
نجات جان این زن است.
شماره حساب بانکی مجله ی آوای زن ، برای ارسال پول از خارج از ایران :
Bank Account : 99 604200 5685 68
IBAN: SE19 9500 0099 6042 0056 8568
BIC-kod ( Swift-adress :NDEASESS
یا میتوانید از این لینک استفاده کنید
لطفا در صورت استفاده از شماره حساب با حروف لاتین قید کنید : اکرم مهدوی
، Akram Mahdavi

saveakram.blogspot.com

Friday, October 9, 2009

خواهرم حجابت!ا برادرم ضربه ات!!ا




این گزارش تصویری از نمایشگاه ناجا
را ببینید و کامنتهایش را هم حتمن بخوانید. اکثرن گیر دادند به اینکه چطور است که اختلاط و لباس کوتاه برای خود نیروی انتظامی اشکالی ندارد. یادتان می آید که سال گذشته یک تیم فوتبال زنان را به خاطر یک بازی کوتاه باتیم نوجوانان پسر منحل کردند و برای مسئولان آن هم مجازات سنگینی تعین کردند.

یک کامنت جالب هم بود که گفته بود دیگر دوران اقتدار پلیس با نیروی فیزیکی تمام شده و پلیس عصر حاضر مهارتهای جدیدی نیاز دارد که پلیس ایران به کلی از آن بی بهره است.

پ.ن. رجا نیوز همین عکس ها را منتشر کرده با این عنوان: عكس هايي از نمايشگاه پليس كه دردسرساز شد!


تنبيه افراد متخلف رزمی کار، در نمایشگاه ناجا

فرمانده نيروي انتظامي درپي نمايش حركات رزمي همزمان مردان و زنان در نمايشگاه عمومي نيروي انتظامي دستور تنبيه افراد خاطي و متخلف رزمي كار در نمايشگاه پليس را صادر كرد.

به گزارش ايلنا ،متن دستور فرمانده نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران به اين شرح است:
رييس ستاد برگزاري هفته ناجا،
صحنه‌هاي بسيار زشتي از مبارزه رزمي كاران زن و مرد در يكي از نمايشگاه‌ها به نمايش گذاشته شد و اين خلاف تدابير ناجاست.
در صورتي كه در برنامه‌ها و تدابير ابلاغي نيروي انتظامي زنان پليس از درگيري فيزيكي با مردان منع شده‌اند، چرا بايد شاهد اينگونه صحنه‌هاي زشت باشيم؟
لذا سريعا از ادامه كار نمايشگاه جلوگيري و افراد متخلف و خاطي تنبيه و نتيجه گزارش شود.

آخرین آپدیت:
مرکز اطلاع رسانی پلیس تهران اعلام کرد: نمایشگاه پلیس در یکی از فرهنگسراها که در افتتاحیه آن، رزمی‌کاران ‌زن و مرد حرکات نمایشی انجام داده بودند، تعطیل نشده است .

به گزارش نواندیش در افتتاحیه نمایشگاه پلیس پایتخت، در یکی از فرهنگسراها، رزمی‌کاران زن و ‌مرد با پوشیدن لباس نیروی انتظامی، حرکات مشترک نمایشی انجام دادند که ‌به دنبال این اتفاق، فرمانده نیروی انتظامی دستور برخورد انضباطی با متخلفان را داد. این در حالی بود که روز یکشنبه از سوی ‌صدا و سیما اعلام شد نمایشگاه پلیس تهران در یکی از فرهنگسراها تعطیل شده است . ‌

به دنبال این خبر، مرکز اطلاع رسانی پلیس تهران اعلام کرد که نمایشگاه تعطیل نشده و تنها حرکات نمایشی زنان حذف ‌شده است . ‌

این مرکز همچنین اظهار داشته است: زن و مرد‌هایی که در آن مراسم حرکات نمایشی مشترک انجام ‌داده بودند، به یکدیگر محرم بوده و از اعضای بسیج نیز بودند .


Thursday, October 8, 2009

ملاقات با یک برادر واقعی

دیروز با یک برادر دیدار کردم، یک برادر واقعی! هنوز در شوک هستم چون قبلش (طی چند ماهی که ارتباط اینترنتی داشتیم)نمی دانستم تا این حد حزب اللهی است. مذهبی و بسیجی؛ و به احمدی نژاد رای داده . به خاطر دایی بهزاد هم بهم تسلیت گفت.
یک فارغ التحصیل دانشگاه تهران. اینترنت باز است و وبلاگ هم دارد، ولی ماهواره نمی بیند.
از آن تیپهای "مقام معظم رهبری فرمودند...". نمی دانم حرفهای من درباره زن و مرد و فلسفه فمینیسم و ... چقدر برایش قابل قبول و معقول بود ولی فکر کنم این گفتگو برای هردویمان دریچه ای به جهان متفاوتی بود که در آن زندگی می کنیم و افکار و عقاید خود را صحیح و "حق" و خلاف آن را باطل و نادرست می دانیم.هرچند هردو در فضای مجازی با گرایشهای مخالف خود برخورد داشتیم ولی برخورد رودرو فرق می کند.

با اینکه خیلی از حرفهایش را قبول نداشتم و او هم حرفهای مرا، ولی آرزو می کنم همه بسیجی ها و کسانی که به احمدی نژاد رای داده اند از این جنس بودند؛ که حرفهایت را بشنوند، سعی کنند پاسخ منطقی بدهند، نگاه از بالا به پایین به تو نداشته باشند، خود را حق مطلق ندانند.

پ.ن. تصحیح می کند که تا قبل از انتخابات "آقا" می گفتند و بعد از انتخابات"مقام معظم"می گویند.نمی دانم فرقش چیست.

Monday, October 5, 2009

آغاز سیاهپوشی

ورود خبرنگاران زن به ستاد ناجا براي حضور در نشست خبري سردار رادان با چادر اجباري كه در دژباني تحويل آنها شد، صورت گرفت كه موجب اعتراض خبرنگاران زن شد


خوب می دانند باید از چه جایی طرحشان را برای سیاهپوش کردن زنان شروع کنند. جایی که راه پس و پیش نباشد و چاره ای جز قبول کردن این اجبار نباشد.

2- رئیس بالاترین نهاد مذهبی مصر گفته است فتوایی صادر خواهد کرد تا پوشیدن روبنده ممنوع شود.شیخ محمد سید طنطاوی، رئیس دانشگاه الازهر، گفت پوشیدن روبنده یک سنت است و هیچ ارتباطی با آموزه های دین اسلام ندارد.

مرتبط- کتابخانه ملی هم از آن جاهایی است که خوب می شود پاچه ملت را گرفت و به زور، مقنعه سرشان کرد:
"چند روز پیش رفته بودم کتابخونه ملی.مانتو و شلوار طوسی پوشیده بودم و روسی همون رنگ که به شکل لبنانی بسته بودم.از قسمت حراست که می خواستم رد شم مسولین قسمت خانمها نبودند .یکی از آقایون کفت خانم باید مقنعه بپوشید!!!!با تعجب نگاه کردم و گفتم ولی من حجاب دارم.گفت به ما دستور دادن همه با مقنعه واردبشن..."

گوگل باغیرت! حمایت! حمایت!ا

گوگل! تو "می تونی" فیس بوک و توییتر و دیگر لوازم انقلاب مخملی را به صفحه خودت اضافه کنی و ما را از شر فیلتر نجات بدی! لطفن این کارو بکن.
ما دیگه ماهواره و فارسی وان هم حتا نداریم.به اس ام اس هم نمی تونیم دل ببندیم چون سربزنگاه قطعش می کنند.

ملت دردکشیده ایران

Saturday, October 3, 2009

مُردیم از بی ماهوارگی!ا

سوال: نمی شود مقداری از آن شونصد هزار دلاری که آمریکا بعد از انتخابات خرداد، اختصاص داده بود به تجهیزات کمکی برای دسترسی مردم به ماهواره و اینترنت ، را بدهند به روسیه و دیگر کشورهایی که ابزارهای ارسال پارازیت به ایران می فروشند، در عوض توقف فروش و پشتیبانی این تجهیزات به ج.ا.؟

پارادوکس

واقعن عجیب است؛ چرا روی شعارهای "مرگ بر دیکتاتور" را خط خطی می کنند و به جایش می نویسند" جانم فدای رهبر"؟

اگر یک روز حال داشته باشم راه می افتم از این دیوارنویس ها عکس می گیرم. آدم یاد عکس های قبل از انقلاب می افتد.
دیگران عکس گرفتند ما دیدیم، ما عکس می گیریم دیگران ببینند.

Wednesday, September 30, 2009

مهین عزیز! بمان و برگرد

دارم مصاحبه ای که 12 مهر 1385 با مهین گرجی انجام دادم را گوش می دهم.در یک غروب ماه رمضان ، و اگر اشتباه نکنم در دفتر روزنامه "آینده ورزشی" که مهین دبیر بخش فوتبالش بود، از او درباره تاریخچه ورزش زنان پس از انقلاب می پرسیدم.
وسط مصاحبه صدای اذان می آید و یادم می آید که برای اعضای تحریریه بامیه و چای آوردند و با مهین خوردیم.



اگر "فوتبال به سبک ایرانی" مازیار بهاری را دیده باشید در صحنه ای مهین را پشت در استادیوم فوتبال، آنجایی که از ممنوعیت حضور زنان در استادیوم ها گله می کند دیده اید.
مهین گرجی از باسایقه ترین و حرفه ای ترین روزنامه نگاران ورزشی بود و مطمئنم که می
خواست کار در همین حوزه را ادامه دهد ولی به هزار و یک دلیل که بخشی را در مصاحبه با من گفت از ایران رفت و در چک و
رادیو فردا مشغول به کار شد، کاری که مطمئنم به اندازه خبرنگاری ورزشی ارضایش نمی کرد.

حالا او روی تخت بیمارستان در کماست. دیروز به همراه دو خبرنگار دیگر تصادف شدیدی کردند،متاسفانه رزا آژیری و امیر زمانی فر در دم جان باختند و مهین پس از عمل جراحی به کما رفته است.
امیدوارم مهین زنده و سالم بماند و روزی به ایران برگردد و کار دلخواهش را ادامه دهد.

مصاحبه را، به دلایل مختلف و از جمله به خاطر حرفهای تندی که زده بود، تا موقع حضورش در ایران نمی شد چاپ کرد.قسمتی از حرفهایش را اینجا می آورم:

انقلاب 57 يك انقلاب ايدئولوژيك بود. شما آن پاكسازي دهمه 60 را يادتان است كه حتا الان هم دارد اتفاق مي افتد و دانشجوها را می گیرند. من در نورنبرگ به موزه جنگ رفتم و خيلي جالب بود. ديدم ما خيلي از چيزهامان را پنهان مي‌كنيم و سعي مي كنيم حذف كنيم. آنها دو جنگ جهاني را داشتند كه آلمان به دنيا تحميل كرده بود ولي نه كوره هاي آدم سوزي را حذف كرده بود و نه جنايت هاي هيتلر را. يعني چيزي براي حذف كردن نبود. اين جزو تاريخ اين كشور است. اینها چه چيزي را مي‌خواهند حذف كنند؟ اينكه به خانم ها اجازه ورزش ندادند؟ اينكه خانمي كه شناگر بوده را برايش پرونده اخلاقی ساخته اند؟يك كسي را كه واليباليست بوده را آمده اند حذف كرده اند؟ الان ما آدم هايي را داریم که اصلا نمي‌دانند ورزش چيست و خودشان فقر حركتي دارند و در اين كشور مدير ورزش هستند. مثلا خانم زهرا احمدي پور از حوزه تقسيمات جغرافيايي وزارت كشور آمده و سرپرست ورزش زنان شده. بعد كسي مثل خانم سپنجي كه يكي از موفق ترين مديران زن است بايد در همين حد نگه داشته شود و يك خانم سياسي بيايد و تعيين كننده ورزش شود؟ واقعا چرا؟


من مي‌خواهم يك چيزي بگويم كه اگر نگويم در دل ام مي‌ماند. در همين سه رشته اي كه در اسلام تاكيد شده كه به جوانان ياد بدهيد ما چه كار كرده ايم؟ اصلا چه در خانم ها و چه در آقايان ببينيد ايران كجاست؟ يعني امريكايي كه یک ورزشکارش مي‌آيد در المپيك، به تنهايي 9 مدال مي برد از ما هم مسلمان تر است؟ مي‌خواهم بگويم اينها همه برداشتهاي سطحي از اسلام را آورده اند و با اين ديد ها حكومت مي‌كنند. خيانتي كه اينها به ورزش ايران كردند مغول به فرهنگ ايران نكرده است. چون مغول وقتي به ايران حمله كرد تحت تاثير فرهنگ ايران قرار گرفت و در فرهنگ ايران حل شد. ولي اينها ورزش اين كشور را با اين كارشان نابود كردند. مثلا مسابقه دوی صحرانوردی قهرمانی آسیا بوده، کمیته فنی تصویب کرده خانمها هم بروند بعد تماس گرفتند گفتند کنسل شده. مسابقات براي زنان هم هست براي مردان هم هست كه پارسال رفتند و مقام چهارم را آوردند و حالا امسال گفتند كه زنان نروند. تصويب كردند در جلسه كميته فني. يعني همه چيز شعار سياسي است. زن براي اينها چه اهميتي دارد؟

مرض

به قول علما: فی قلوبهم مرض

رئيس پليس پيشگيري ناجا گفت: بايد تدابيري بيانديشيم كه از اين پس خبرنگاران خانم و آقا با فاصله از هم بايستند تا از نظر اخلاقي و اسلامي مشكلي پيش نيايد.
پس از پايان حضور سردار احمدي‌مقدم در جمع خبرنگاران و پاسخ او به پرسش‌هاي آنان سردار نوروزي رئيس پليس پيشگيري ناجا خبرنگاران را فراخواند و در حالي كه تصور مي‌شد او مي‌خواهد خبري را اعلام كند گفت: بايد تدبيري شود تا از اين پس خبرنگاران خانم و آقا جدا باشند چرا كه در اين شلوغي از نظر اخلاقي و اسلامي درست نيست كه خبرنگاران كنار هم باشند.
وي افزود: در جريان مصاحبه خبرنگاران با سردار احمدي‌مقدم اين موضوع را ديدم كه اميدوارم مركز اطلاع‌رساني از اين بعد اين تدبير را براي جدايي خبرنگاران خانم و آقا بينديشد

این نوع تفکیک ها بیشتر گریبان زنان را می گیرد و محدودیت های آنها را بیشتر می کند. ولی بی شک در بلند مدت بر کل جامعه اثر می گذارد و آن را غیر طبیعی ، بیمار و به دور از ویژگی های نرمال جامعه انسانی می کند.

Tuesday, September 29, 2009

اهدای جایزه لخ والسا به شادی صدر ، رویا و لادن برومند

شادی صدر، امروز در روز تولدش، جایزه لخ والسا را دریافت می کند.
شادی صدر پایه گذار سایت زنان ایران اولین سایت فمینیستی در ابران بود و بعد هم سایت میدان که با کمپین ها و فعالبتهای مستمر او و دوستانش دستاوردهای بسیار درخشان و ماندگاری را به همراه داشت؛ دستاوردهایی که زنان ایران تا نسلهای آینده تاثیرات عمیق آن را در زندگی خود خواهد دید.
بی شک در تاریخ ایران و در تاریخ جنبش زنان ایران نام او در کنار زنانی مثل صدیقه دولت آبادی، بی‌بی‌خانم استرآبادی، فخرآفاق پارسا، مهرانگیز کار و بسیاری دیگر از فعالان گذشته و اکنون حقوق زنان باقی خواهد ماند.

Monday, September 28, 2009

اسلام در خطر است

اگر وبلاگ "خاطرات دهه شصت" را تا الان ندیده اید آن را از دست ندهید.
به خصوص این خاطرهء حجابی- استریپ تیزی .

خانم اراکی که مانتو و روسری بر تن داشت ، شلوار به پا نکرده بود و این از نظر برادران کمیته مشکل محسوب می شد و قصد هدایت خانم و شوهرش را به کمیته داشتند. البنه انصافا مانتو خانم از بلندی روی زمین می کشید و فقط موقع راه رفتن جوراب کلفت ایشان دیده می شد.

ادامه را اینجا بخوانید تا بفهمید چگونه می توان خطر را رفع کرد.

ضیافت زندگی من*

امروز داشتم فکر می کردم کل مهمانی هایی که من و نیما در دو سه ماه اخیر رفتیم چه بوده، البته اگر خانه کسی رفتن را حتا اگر خودش در خانه نباشد، مهمانی بدانیم، به ترتیب زمانی: خانه مادر و پدر ژیلا بنی یعقوب بعد از دستگیری اش، خانه شیوا نظرآهاری بعد از دستگیری اش، خانه ژیلا بعد از آزادی، خانه آذر و هادی بعد از راهپیمایی روز قدس،(اینجا نیما نبود چون اینقدر راه رفته بود که دیگر نا نداشت و در وسط راهمان، که می شد میدان فاطمی، قرار گذاشتیم)، خانه شیوا بعد از آزادی و دو سه بار هم خانه دایی بهزاد.

امان از بی کسی و غربت؛ و زندگی در کشور دیکتاتورزده!ا

پ.ن. یادم رفت، خانه مسعود هاشم زاده هم دعوت شدم، واسه دعاخوانی با مادران عزادار، که نرفتم.

* اسم یک تابلوی نقاشی در فیلم "همه چیز در پایان است" .

اعضا

اگر من بگویم "من عضو تو هستم"، می گویی این حرف یعنی چه؟ اگر بگویم"تو هم عضو من هستی و اصلن ما همه عضو هم هستیم"، می گویی مثل بچه آدم حرف بزن این جملات بی مفهوم یعنی چه؟ ولی چطور است که در کتاب مدرسه و رادیو و تلویزیون یک عمر است که می خوانیم و می شنویم" بنی آدم اعضای یکدیگرند" و هیچ کس هم صدایش درنمی آید؟
"عضو" و "عضویت" مفهوم هستند: عضو انجمن فلان، عضو بدن انسان و ...
تازه این همه قراین و شواهد در خود این بیت هست که نشان می دهد مصراع درست این است
"بنی آدم اعضای یک پیکرند"
چون بلافاصله بعدش ادامه می دهد:
که در آفرینش ز یک گوهرند(مثل اعضای بدن که همه از یک سلول آغاز شده اند)
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
مثل بدن انسان که وقتی یک عضو مشکل و درد دارد فعالیت بقیه اعضا را هم تحت تاثیر قرار می دهد.

ببخشید این بحث ابتدایی را مطرح کردم،چون دیروز دیدم یک بیلبورد بزرگ تبلیغاتی پایین میدان صنعت زده اند و این بیت را رویش نوشته اند.
امیدوارم به دوستان باسواد برنخورد ولی در بین تحصیلکرده ها هم همین اشتباه را دیده ام.

Sunday, September 27, 2009

هیچ

نمیخواهی مثل دیگران باشی؛
"خودت" هم نمی تونی باشی؛
پس هیچی نمیشی
یا
هیچ میشی!ا

Friday, September 25, 2009

مخالفان علوم اجتماعی ، با جوامع مدرن سرناسازگاری دارند

چند وقت پیش، بعد از تشدید حملاتی که چپ و راست به علوم انسانی و علوم اجتماعی شد، با دکتر صدیق صحبت می کردم و پرسیدم شما استادان علوم اجتماعی قصد ندارید صحبتی و تحلیلی در این باره داشته باشید؟ گفت:" چه کسی باید این کار را بکند؟ چند نفر اسم ببر که حاضر باشند همچین کاری بکنند". و بعد هم تعریف کرد که برای آزادی سمیه توحیدلو(دانشجوی دکترای دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران) نامه ای نوشته و برای امضا به استادان دانشکده فرستاده ولی حتا یک نفر هم امضا نکرده.

نمی دانم تا چه حد قابل شماتت هستند ولی حالا خوشحالم که لااقل یک نفر، یعنی دکتر کاظمی ، نظر نسبتن صریحش را در این باره گفته.

بخشی از مطلب ایشان:
مخالفان علوم اجتماعی نه با آن بلکه با جوامع مدرن سرناسازگاری دارند. جرم علوم اجتماعی کمک به مدرن شدن جوامع است و این چیزی است که مورد پسند دوستان نیست. اما باید بدانها گفت که علوم اجتماعی دشمن نیست بلکه برای حل مشکلات جوامع مدرن پدید آمده است. همه چیز در این دانش، امری هنجاری نیست که مورد پسند این یا آن فرد نباشد. بسیاری از چیزها در این علم همانند سایر علوم، توصیفی و تبیینی است. علوم اجتماعی در بدو امر ایمان دارد که واقعیاتی اجتماعی در بیرون از ما وجود دارد( چه آن را ما پدید آورده باشیم و چه پیش از ما وجود داشته باشد، چه واقعیاتی سیال و چه متصلب باشد ....)، دیگر آنکه این واقعیات تابع اراده حاکمان و ذهنهای فردی نیست و در یک رابطه پیچیده اجتماعی پدید آمده است( برای مثال انقلاب ، اعتراض، جنبش و نظایر آن با خواست یک یا چند فرد بر نمی خیزد و با خواست یک یا چند فرد دیگر فرو نمی نشیند ) و سوم آنکه مطالعه در باب این واقعیات ادب و آدابی دارد که تنها با رعایت آن اداب آن واقعیت فهم پذیر می شود.چهارم آنکه علوم اجتماعی نتایج تحقیق خود را با گذاشتن بر محک داوری و تجربه دیگران (چه از طریق معیار آزمون پذیری یا ابطال پذیری و چه به محک استدلال و انتقاد نظری) استوار می گرداند. اگر این موارد برخی از امهات علوم اجتماعی باشد دشمنی با چنین دانشی به اندازه دشمنی با سایر علوم مضحک و بی معنا بنظر می رسد و روشن است که اگر بصیرتی کافی وجود داشته باشد چنین دشمنی هایی هم وجود نخواهد داشت.

مرتبط:
کاش اهالی علوم انسانی یک جو غیرت داشتند ، همه قلم و دفتر را زمین می گذاشتیم و می رفتیم خودمان را بابت یک عمر خیانت به این ملت ، سر به نیست می کردیم . گور پدر آگوست کنت و دورکیم و مارکس و ماکس وبر .من که اگر از غضب خدا نمی ترسیدم ، خودم را می کشتم

Thursday, September 24, 2009

لکه شمع و اره مویی

امروز در مقابل چشمان حیرت زده نیما ، با دو تا کاغذ سفید و اتو، اثر شمع را از روی پارچه ترمه برداشتم. در کتاب حرفه و فن سال دوم یا سوم راهنمایی، در فصل روشهای از بین بردن لکه ها، یاد گرفته بودم و البته تا امروز به کارم نیامده بود.
چه اشکالی داشت که پسرها هم پاک کردن لکه شمع را یاد می گرفتند و ما دخترها هم یک بار آن اره مویی را دستمان می گرفتیم؟

Tuesday, September 22, 2009

چیز

خوشبختانه در این انتخابات خیلی چیزها به چیز کشیده شد، فقط مونده یک چیز!! که کیهان و ایرنا و بقیه دارند زحمت آن را هم می کشند که دیگر خیالمان از بابت همه چیز راحت باشد.

رفع ابهام: آن "چیزها" و آن "یک چیز باقیمانده" را نمی توانم اسم ببرم ولی می توانم بگویم که آن چیزی که چیزهای دیگر به آن کشیده شدند همان "گوه" است.

پ.ن. قبول دارم که آن چیزی که از همه بیشتر به گوه کشیده شد زندگی خود ما بود.

تغییر قانون فرزندخواندگی، گامی به سوی تزلزل در مردسالاری

احتمالن به زودی قوانین مربوط به فرزندخواندگی تغییر می کند. با این تغییر فرزندخوانده ها هم می توانند از والدین ارث ببرند!
به همین راحتی یکی از قوانین مسلم و پر و پا قرص اسلام تغییر می کند! در اسلام فقط فرزندان خود فرد از او ارث می برند و نه حتا فرزندی که در رحم زنی پرورش پیدا کرده است.
می بینیم که به چه آسانی و بدون مخالفت مراجع عظیم الشان، این قانون تغییر می کند ولی دهها حق بسیار ابتدایی و اولیه زنان به دلیل مغایرت با شرع صدها سال است که کوچکترین تغییری را برنمی تابد. اینجاست که حرف فعالان حقوق زنان معنا می یابد که در برخی موارد به هیچ وجه دغدغه اسلام و شرع مطرح نیست و مثلن در مورد حقوق زنان آنچه مهم است حفظ "پدرسالاری" و ادامه حکومت و تسلط مردسالاران بر زنان است(در مواردی مثل ارتداد، تابعیت و ... مسائل سیاسی و ایدئولوژیک دیگری مطرح است).
نکته مهم دیگر در قانون پیشنهادی جدید(در صورت تصویب مجلس و ...) این است که زنان مجرد هم می توانند کودکی را به فرزندخواندگی قبول کنند.جالب است که زنان مجرد از بسیاری حقوق محرومند و تا کنون نیز تنها در صورت تاهل و با توافق همسر خود می توانستند فرزندخوانده داشته باشند ولی باز می بینیم ضرورتی باعث شد این قانون تغییر یابد(البته تغییری که پایه های مردسالاری را تهدید جدی نمی کند).یکی از قوانین غیرمنطقی در فرزندخواندگی این است که همان روابط مردسالار(قوانین حمایت خانواده) در مورد فرزندخوانده هم اجرا می شود(ماده 11)مثلن اگر زوجی دختری را به فرزندخواندگی قبول کنند باز هم دختر برای ازدواج باید از پدر اجازه بگیرد. با اجازه پیدا کردن زنان مجرد برای فرزندخواندگی این قانون تغییر نمی کند ولی لااقل از اثرات سو آن بر برخی کودکان می کاهد و شاید قدمی کوچک در راه از بین رفتن پدرسالاری باشد.
زنان بسیاری هستند که اگر می توانستند فرزندی داشته باشند، ازدواج نمی کردند یا اگر می توانستند سرپرستی فرزندشان را خود به عهده بگیرند با پدر آن فرزند ازدواج نمی کردند و اگر ازدواج کرده بودند از او جدا می شدند؛ امیدوارم این قانون به آنها کمک کند تا اندکی به سبک زندگی مورد علاقه خود نزدیک شوند و از زیر فشار این قوانین تبعیض آمیز دربیایند.



قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست(مصوب اسفند 1353):
ماده 1: هر زن و شوهر مقیم ایران می توانند با توافق یکدیگر، طفلی را با تصویب دادگاه و طبق مقررات این قانون سرپرستی نمایند.
ماده 2: این سرپرستی به منظور تامین منافع مادی و معنوی طفل برقرار می گردد ولی در هرحال از موجبات ارث نخواهد بود.

Monday, September 21, 2009

دامادی دایی بهزاد

موبایل دایی بهزاد دست برادرزاده کوچکش است تا اگر بدهکار یا بستانکاری زنگ زد جواب بدهد. امروز یکی از دوستان بهزاد زنگ زد و فهمیدیم که دختری را برای ازدواج به او پیشنهاد کرده بوده و قرار بوده به زودی مراسم خواستگاری برگزار شود. در صحبتهایش اشاره مختصری کرده بود ولی کسی فکر نمی کرد قضیه جدی باشد.
نیما در وبلاگش نوشته بود که بهزاد چهار پنج دست کت و شلوار و پیراهن و ... خریده بود. خود را برای دامادی آماده می کرده.
دامادی دایی بهزاد شوخ و شنگ، آن هم بعد از این همه سال چه کیفی می داشت!حیف
نمی دانم چرا، ولی خیلی دوست دارم آن دختر را ببینم.

باد

تولید اولین دستگاه مولد باد در استان چهارمحال و بختیاری!ا

از مجرد کم کن و بر متاهل افزا!ا


دانشجویان متاهل خوشحال باشند .از این به بعد نانشان در روغن است.
مدیریت های دانشگاهای کشور به دنبال راههای گوناگون برای خنثا کردن تجمعات و اعتراضات دانشجویان هستند و به نتایج خوبی هم دست پیدا کرده اند..
دانشجویان ساکن خوابگاه، به علت کم بودن نظارت و کنترل خانواده و نیز حضور و تماس مداوم با یکدیگر، همواره از دغدغه های اصلی مسئولان دانشگاهها و نظام بوده اند. برنامه ریزی، اطلاع رسانی و راه اندازی یک تجمع تنها چند ساعت در خوابگاه طول می کشد!ا
اولین راهکاری که به نظر آنها رسید کم کردن سالهایی بود که به دانشجویان شهرهای دیگر خوابگاه ارائه می دادند.


و اکنون افزایش سهم متاهلان در خوابگاههاست، با اینکه دانشگاهها وظیفه ای در قبال اختصاص خوابگاه به خانواده دانشجویان ندارند و خود دانشجویان در اولویت هستند . ولی چون دانشجویان متاهل معمولن کم خطرتر هستند و تماسشان با دیگر ساکنان خوابگاه- به دلیل حرمت شرعی و محرم نامحرمی!!!- و دغدغه معیشت کمتر است، فعلن نورچشمی مسئولان شده اند.

این سیاست را از اینجا استباط کردم.

چون فیلتر است:
ایوب نعمتی دبیر شورای صنفی دانشگاه تهران شنبه هفته گذشته در اعتراض به دیوار کشی بین ساختمان های کوی دانشگاه تهران و اختصاص تعدادی از ساختمان های کوی دانشگاه به متأهلین با مدیریت دانشگاه درگیری لفظی پیدا کرده بود، که در پی این درگیری لفظی روز یکشنبه به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات احضار و پس از مراجعه به دفتر پیگیری بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.

حمایت از حقوق بشر درفلسطین یا جنگ در فلسطین؟

قابل توجه کسانی که فریب اشک تمساح جمهوری اسلامی را می خورند و می خواهند بدانند ماهیت حمایت ج.ا. از فلسطین چیست :حمایت از مردم فلسطین یا حکومت فلسطین؟ حمایت از حقوق بشر یا ژست سیاسی؟


"جمال، جوانك فلسطينی ... بر اين باور است كه دولت ايران تنها حمايت‌هايش از دولت فلسطين، نظامی است و هرگز در خصوص آموزش، فقر و بهداشت در كمپ‌ها و مناطق درگيری كاری نكرده و اين نشان می‌دهد دولت ايران حسن نيت نداشته است.
(از رادیو زمانه)"


از این نشانه واضح تر می خواهید؟

من به حکمت خدا کاری ندارم، من اصلن با خدا کاری ندارم!ا

جوابی که برخی از معتقدان و مذهبی ها به معترضان به قوانین ضدحقوق زنان می دهند- که البته برگرفته از تعالیم افرادی مثل مطهری و شریعتی است- این است که شما حکمت این قوانین را نمی فهمید و علم بشر به آن قد نمی دهد. یکی از دوستان در پاسخ پست من با نام "جرمی به نام خروج از منزل" همین حرف را تکرار کردند. پاسخ من به ایشان همین است.
اگر علم یک نفر کم بود و در ضمن نخواست از "قوانینی که به نظرش بی سر و ته است"* تبعیت کند و در عوض خواست از قوانینی که جهانی است و به نظرش منطقی و مطابق حقوق بشر و نیازها و مقتضیات زندگی اوست پیروی کند باید چه کند؟چرا باید از قوانینی که به نظرش ضد حقوق بشر است تبعیت کند؟
اگر من اصلن مسلمان نباشم چه کنم؟ چرا باید مجبور باشم قوانین مسلمانان را اجرا کنم؟(مثل حجاب، خروج از کشور، تحصیل، اجازه شوهر برای داشتن شغل، اجازه سقط جنین، اعمال جراحی، روابط جنسی برای زنان یا مصرف الکل، گوشت غیرحلال، دیسکو، مراکز ویژه روابط آزاد زن و مرد، مدل مو و لباس دلخواه، انجام حتا خصوصی مراسمی که به آن معتقدم ولو شیطان پرستی و ...)چرا حتا اگر من آن طرف دنیا باشم و مالیاتم را به حکومت دیگری بپردازم و سبک زندگی دیگری را برگزیده باشم؛ چون اسمن مسلمان هستم و یا متولد ایران هستم باید تبعات اینگونه قانونگزاری را متحمل شوم و مثلن همسرم بتواند فرزندم را از من جدا کند یا نتوانم تابعیتم را به فرزندم بدهم؟ اگر اصلن مسلمان باشم ولی فرضن در مورد حجاب و دست دادن و سن تکلیف و ... مقلد مجتهدی باشم که نظرش با نظر حاکمیت متفاوت است چه کنم؟ اگر معتقد باشم که با اجتهاد می شود بسیاری از این قوانین را به روز کرد؟ ده سال پیش اگر زنی می گفت چرا زن از زمین ارث نمی برد به او می گفتند تو از حکمت خدا سر در نمی اوری ولی الان با گفتن اینکه در حق زنان ظلم شده این قانون را عوض کردند؛ یا اجرای سنگسار را متوقف کردند.حالا تکلیف آن همه زنی که تا کنون حقشان از دست رفته و نتیجه زندگی شان به وراث تازه از راه رسیده داده شده، یا زنانی که سنگسار شده اند چه می شود؟
سعی کنید راحت ترین و غیرمنطقی ترین راه را انتخاب نکنید و نگویید شما دانش ندارید و نمی فهمید. لااقل به ما حق بدهید اعتراض کنیم.

* به نقل از کامنت آن دوست

Sunday, September 20, 2009

برکات اسلام در ایران

این مکالمه در یک صفحه مشاوره و راهنمایی برای خرید لپ تاپ را بخوانید:

با سلام خدمت همه اساتید
دیروز با اومدن نتیجه های کنکور 87 تصمیم گرفتم که برای خرید اقدام کنم البته فکرش برای 2 ماه پیش بود
دانشجوی برق شدم با توجه به گفته های دوستان دانشگاه وای فای هم داره که بیشتر برای استفاده از این مورد میخوام نوت بوکی چیزی بخرم
بین سه مدل تردید دارم ... منو راهنمایی کنین
باتشکر


- سلام علیکم و رحمت ا... می گم منم دقیقا نتایج کنکور اومده به فکر لپ تاپ افتادم جدا کدام دانشگاه وای فای داره؟؟؟ لو بده ببینم کدوم دانشگاهی؟؟؟ چی قبول شدی؟؟
...

-اقا ممنون یکی پیدا شد جواب بده. راستش من برق الکترونیک شهید بهشتی قبول شدم با رتبه 1564 منطقه 1(تهران) از قرار معلوم امسال به دخترای عزیز کم لطفی کردن حقشونو دادن به پسرا(اینم از مزیتای دین پر برکت اسلام که هیج جا از برکاتش بی نصیب نموندیم) ولی انصافا خیلی نامردیه هرکی حقش هرچیه باید بره فرقی نداره که دختره یا پسر به هر حال اینجا ایرانه دیگه !!!

Wednesday, September 16, 2009

مردان اوگاندایی زنان شلوار پوش را برهنه کردند

مردان فتنه گر در اوگاندا زنانی را که شلوار به پا داشتند عریان کردند. آنها شلوار را لباس غربی و زنان را تنها مجاز به پوشیدن دامن می دانند.
قبلن هم درباره یکی دو کشور دیگر این خبر را شنیده بودم، مثل این خبر. ایران هم که می دانید برعکس است. یعنی سی سال است کت ودامن؛ بلوز و دامن؛ و پیراهن (بدون شلوار) برای زنان ممنوع است و خلاف شئونات اسلامی. با اینکه می دانیم در زمان پیغمبر اسلام زنها اصلن شلوار نمی پوشیدند.(البته شلوار هم به شرطی مجاز است که همراه با پیراهن بلند یا همان مانتو پوشیده شود).



Male rioters in a suburb here on September 11 attacked about 20 women wearing trousers.

The men, in Rubaga, a Kampala suburb, began detaining women during their protests, police spokeswoman Judith Nabakooba said at a press conference that took place that same day.

Women wearing skirts were allowed to pass, Nabakooba said, but those wearing trousers were forcibly undressed and left to walk home in their underwear.

The abuse occurred amid violence in the Ugandan capital, which officials say has claimed 14 lives and injured about 70.

Women's rights advocate Jackie Asiimwe denounced the rioters for using the clash to abuse women and commit criminal acts in New Vision, a Kampala-based newspaper. "It is an invasion of women's privacy," the newspaper quoted Asiimwe as saying.

ادامه خبر را اینجا بخوانید.

Sunday, September 13, 2009

دلایل محکم هیات سه نفره قوه قضاییه در رد ادعای تجاوز جنسی به بازداشت شدگان

محسنی اژه ای در گفتگوی ویژه خبری امشب، راجع به گزارش هیات ویژه سه نفره قوه قضاییه در بررسی اظهارات کروبی درباره تجاوز به بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات؛صحبت کرد و
همانطور که انتظار می رفت چند بار تاکید کرد که "این دختر (سعیده پورآقایی) تا کنون شش بار (این را بلند و با ژست حق به جانب می گفت) از خانه فرار کرده و این بار هفتم است. در پست قبلی ام هم گفتم که نمی فهمم سابقه خروج بدون اطلاع یک فرد از خانه چه ارتباطی می تواند با شکایت او درباره تجاوز داشته باشد؟ مرتضا حیدری(مجری برنامه که بیشتر شبیه مجسمه بود) هم هیچ سوالی نکرد؛ گویا مساله آنقدر روشن است که لازم نیست آقای اژه ای بگوید دختر فراری از خانه حقش است که بهش تجاوز بشود و ما هم وظیفه نداریم متجاوزان را پیدا و مجازات کنیم.

وقیحانه ترین بخش صحبتهای اژه ای آنجایی بود که درباره بخشی از مستندات کروبی صحبت می کرد که تعدادی عکس نشانگر تجاوز جنسی به یکی از قربانیان بود که پدر و مادر فرد برای کروبی فرستاده بودند.
اژه ای در اینجا با لبخندی چندش آور گفت کدام پدر و مادری می تواند از آن قسمتهای خاص فرزندش عکس بگیرد؟

من هم نمی دانم چه نوع "انسانی" می تواند موقع گفتن این حرف لبخند بزند و احساس کند کشف بزرگی کرده است.
ولی می دانم همان پدر و مادری که روزها و شب ها بر همان "قسمتهای خاص" بدن پسرشان مرهم گذاشتند همان ها هم می توانند از آن قسمتها عکس بگیرند.

پ.ن. حالا که از دلایل سست و بی ربط قوه قضاییه درباره دو مورد از قربانیان را گفتم بهتر است به دو مورد دیگر هم اشاره کنم.
اژه ای سعی کرد زیرکانه از زیر جواب دادن شانه خالی کند. در مورد ا .ش بر این تاکید کرد که چرا با اینکه کروبی گفته این فرد مفقود شده ولی ارتباط "مخفیانه" با افراد کروبی دارد. این هیات سه نفره و اژه ای در گزارش خود، آشکارا سعی کردند خود را به نادانی بزنند وگرنه واضح است که منظور کروبی این بوده که این فرد به خاطر تهدیدهای صورت گرفته علیه خود و خانواده اش ناچار به زندگی پنهانی شده است نه اینکه به یکباره از روی زمین محو شده باشد. بنابراین اصلن بعید نیست و کاملن هم منطقی است که با تنها کسانی که حامی و پناه خود می داند ارتباطش را حفظ کند تا اگر بلایی بر سرش آمد آنها در جریان باشند. نکته دیگری که باز چندین بار بر آن تاکید شد این بود که چرا این فرد فیلم صحبتهای خود را به رضا علامه زاده فرستاده که ضدانقلاب فراری است و با صدای امریکا هم گفتگو می کند . اما آیا او چاره دیگری داشت؟ در فیلم هم اشاره می کند که وقتی دستگیری خود کروبی اینقدر قوی و محتمل است بهتر دیده که با فردی خارج از ایران ارتباط بگیرد که از دسترس حکومت ایران دور باشد.حتا اگر این فرد ضدانقلاب هم باشد آیا در اصل موضوع تفاوتی ایجاد می شود که ماموران جمهوری اسلامی به ا.ش تجاوز کرده اند؟

حیدری سوال نکرد و اژه ای هم پاسخ نداد که اگر قضیه ترانه موسوی به کل دروغ است چرا تلویزیون جمهوری اسلامی آن سناریوی مسخره را اجرا کرد که خانواده ای را با زور و تهدید وادار کنند که مرگ دخترشان را تکذیب کنند؟

پس از ردیف کردن همه این دلایل پوچ و توخالی، اژه ای با اعتماد به نفس گفت "من نمی توانم تنها بگویم برایمان اثبات نشده است که ادعاهای تجاوزها صحت ندارد چون معنی اش این است که ممکن است بعدها اثبات شود بلکه باید بگویم که این ادعاها از اساس دروغ است و برای تضعیف نظام مطرح شده است". آیا آقایان مردم را تا این اندازه نادان تصور می کنند که فکر می کنند با این توضیحات قانع شده اند و این حکم را به این راحتی می پذیرند؟

در پایان گفتگو اژه ای تهدیدی ضمنی هم علیه کروبی کرد و گفت چون موارد قبلی مورد ادعای کروبی طبق این استدلال ها مردود است از این به بعد هم هیچ سند و مدرکی مورد قبول نیست. یعنی ایشان فقط دعا کنند که زندان نیفتند و آرزوی اثبات تجاوز در ج.ا. را هم باید به گور ببرند و تمام مدراک و شواهد خود را هم بر سر کوزه بگذارند و آبش را بخورند!!ا

جرمی به نام خروج از منزل!!ا

غیرمنطقی و خلاف قانون اساسی و حقوق بشر است، باور کردنش هم دشوار است؛ ولی در ایران جرایمی وجود دارد که مخصوص یک جنسیت خاص است یا میزان مجازات در نظر گرفته شده برای دو جنس از زمین تا آسمان متفاوت است. مثلن داشتن روابط متعدد جنسی برای یک جنس بلامانع و برای جنس دیگر مستحق وحشیانه ترین نوع مرگ است،
برای یک جنس کشتن فرزند محکومیتی به دنبال ندارد و برای جنس دیگر حتا کشتن جنین مجازات شدیدی دارد، پوشیدن یک لباس خاص، مثلن بلوز و شلوار، برای یک جنس آزاد و برای جنس دیگر مشمول مجازات شلاق و جزای نقدی است، ارتداد برای یک جنس(مرد) مشمول مجازات اعدام و برای جنس دیگر ، مجازاتی بسیار رقیق تر، همجنسگرایی برای یک جنس مستحق اعدام (مرد) و برای جنس دیگر مجازات ندارد(به جزئیاتش نمی پردازم).
از این موارد حاد که بگذریم موارد جزئی فراوانی وجود دارد که حاکی از تبعیض جنسیتی است. برای یک پسر بالای 18 سال (و حتا زیر 18 سال) دهها بار خروج از منزل و ماهها غیبت از منزل "فرار" و جرم تلقی نمی شود و هیچ پلیسی او را دستگیر نمی کند،ولی خروج دختر سی ساله از منزل "فرار" تلقی شده و در سوابق او به عنوان سابقه سو درج می شود و موجب بازداشت و محکومیت به زندان یا دارالتادیب یا ازدواج اجباری است. این به این دلیل است که زنان همواره باید "ولی" و سرپرست داشته باشند. اگر تا 50 سالگی هم ازدواج نکنند پدرشان ولی و متکفل آنهاست و پس از ازدواج هم شوهر. زن هیچگاه مستقل و بالغ به حساب نمی آید که تصمیم بگیرد مدتی با دوستانش به سر برد یا به مسافرت برود بدون اینکه مجبور باشد رضایت سرپرست خود را جلب کند.

در نامه کمیته پیگیری موارد تجاوز قوه قضاییه در صحبت از سعیده پورآقایی تاکید شده که او چند بار از منزل "فرار" کرده است و البته گویا از نظر آنها خروج یک دختر از منزل (که دقیقن اصطلاحی است که مادر سعیده به کار برده و حرف از فرار نزده) گناه و جرمی بزرگ است که این دختر را "مشکوک" و مستحق این می داند که مورد تجاوز قرار بگیرد و حقی هم برای اعتراض ندارد زیرا خروج بدون اطلاع او از خانه او را؛ به عنوان یک زن در نظام ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، از همه حقوق شهروندی و انسانی محروم می کند.

پ.ن. دوستی دارم که در بهزیستی کار می کند. تعریف می کرد دختری از روستایی در آذربایجان به تهران آمده بود برای خود کار پیدا کرده و اتاقی اجاره کرده بود و زندگی می کرد. با شکایت پدرش به دلیل "فرار از منزل"، او را مجبور به بازگشت به روستای دورافتاده اش کردند و او شغل و زندگی کوچکی که برای خود دست و پا کرده بود را از دست داد. علت این کار پدرش هم این بود که این دختر حاضر نبود ازدواج کند (یا در آن محیط و با فردی که پدرش در نظر داشت).او تنها به دلیل دختر بودن از حقوق اولیه خود محروم شد و پدر بی سواد و سنتی اش سرنوشت او را تغییر داد و البته واضح است که در اصل، قوانین جمهوری اسلامی این حقوق را از او گرفت.

Saturday, September 12, 2009

یک فیلم و دو تابوشکنی: وقتی همه خوابیم

در فیلم "وقتی همه خوابیم" (بهرام بیضایی) دو نکته جالب، و تا جایی که من می دانم بدیع، وجود دارد: نگاه جدید و غیر کلیشه ای(اگر نگوییم مثبت) به روسپیگری و روابط خارج از ازدواج.
شاید اولین بار است که در فیلمی، مردان غیرتی و ناموس پرست تقبیح شده و به شکل افرادی خشن، غیرمنطقی و جانی به تصویر کشیده می شوند؛ و شخصیت مرد اصطلاحن "بی غیرت" مثبت، مهربان،انسان دوست و باشرف نمایانده می شود؛ مردی که تن فروشی همسرش برای تامین مخارج زندگی و بیرون آوردن او از زندان را نه تنها می پذیرد بلکه سپاسگزار است.

روابط عاطفی بازیگران نقش نجات و چکامه را نیز می توان از خلال گفتگوهای تلفنی و دیالوگی که ناخودآگاه بر زبان نجات در میان تمرین تئاتر جاری می شود احساس کرد. روابط خارج از ازدواج(حتا در حد روابط عاطفی) چیزی است که فیلمنامه نویسان و فیلمسازان ایرانی جرات و حق نزدیک شدن به آن را ندارند و من متعجبم چطور هردوی این خط قرمزها در "وقتی همه خوابیم" زیر پا گذاشته شده و این فیلم اجازه نمایش گرفته است.

توضیح ضروری: منظورم از جدید بودن نوع پرداخت "وقتی همه خوابیم" به روابط خارج از ازدواج ، نوع پرداختی است که هدفش تقبیح این روابط نیست و لزومن در انتهای فیلم شاهد به سنگ خوردن سر دو طرف رابطه و دادن درس اخلاقی نیستیم!افراد در زندگی زناشویی خود مشکلی ندارند و حتا خوشبخت هستند و مجبور هم نیستند تصمیم بگیرند که کدام یک از این دو رابطه را تمام کنند!

Sunday, August 16, 2009

جزئيات ماجراي ترانه موسوي

كروبي به بيان واقعيت ماجراي ترانه موسوي پرداخت : "‌من از پشت پرده اين ماجرا مي گويم تا ببينم كساني كه در مزمت دروغگويي صحبت مي كنند برآشفته خواهند شد و در برابر اين دورغ گويي موضع گيري كنند ."
وي چنين ماجرا را شرح داد : " مدتي پيش در سايت ها ،‌خبري منتشر شد مبني بر اينكه خانم ترانه موسوي به همراه تعدادي ديگر در حاشيه مراسم مسجد قبا ربوده شده است . مدتي بعد هرچند كه تعدادي از همان بازداشت شدگان آزاد شدند ولي ترانه موسوي آزاد نشد و سپس اعلام كردند كه خانواده اش بيايند و جنازه اش را تحويل بگيرند . در همان زمان به جاي آنكه تحقيقاتي درباره اين موضوع انجام شود در مقابل هياهوي رسانه هاي بيگانه برخي مسئولان در انديشه طراحي سناريويي براي به انحراف كشاندن اين موضوع در داخل و خارج بودند . بنابراين طراحان نابغه و مديراني دور انديش سناريويي را نوشتند . براي اجراي اين سناريو به وسيله فردي كه نام او را نمي برم متوجه شدند كه خانواده اي عروسي دارند به نام ترانه موسوي كه در كانادا زندگي مي كند و تنها نياز به ان بود كه به صحنه سازي بپردازنند و خانواده اين دختر را وادار به انجام مصاحبه اي كنند كه در ان بگويند دخترشان زنده است و در كانادا زندگي مي كند . پس چند نفر از افراد نظامي ،‌انتظامي و اطلاعاتي كه چهره هايي شناخته شده هستند به منزل اين خانواده محترم و شريف مي روند و خطاب به خانواده مي گويند كه ترانه موسوي دچار سانحه شوختگي شده و براي انكه معلوم شود اين عروس انها هست يا خير بيايند و جنازه اش را تحويل بگيرند . در همين هنگام پدرخانواده مي گويد كه عروس ما در ايران زندگي نمي كند و چون بزرگان خانه اهل سياست نبوده و چهره هاي علمي هستند بسيار ساده به اين موضوع نگاه كردند . در همين حال پدر خانواده به پسرش كه يكي از چهره هاي علمي و سياسي است تلفن مي كند و مي گويد كه چنين ماجرايي روي داده و شماره تلفن ديگر پسرش شوهر ترانه را مي خواهد كه فرزندش به او مي گويد برادرش براي انكه بداند موضوع از چه قرار است به كانادا رفته وهنوز نرسيده كه بتوانند با او تماس بگيرند . در همين حال مادر متوجه مي شود كه چنين اتفاقي افتاده و از حال مي رود و به بيمارستان منتقل مي شود . پدر خانواده وقتي كه متوجه مي شود قضيه جدي است براي بار دوم با پسرش تماس مي گيرد كه او متوجه مي شود قضيه بيخ پيدا كرده و بنابراين خود را شتاب زده به منزل مي رساند . او مشاهده مي كند كه چند نفري در خانه حضور دارند كه برخي از انها از چهره هايي هستند كه در دوران دفاع مقدس حضور داشته اند كه اين موضوع مرا به ياد سخني از شهيد حميد باكري مي اندازد كه مي گفت :‌" اي كاش ما درجبهه ها به شهادت برسيم زيرا اگر مانديدم معلوم نيست كه چه بلايي بر سرمان آيد و جز چه جمعيتي باشيم " اين آقا كه داراي آگاهي سياسي بود هنگامي كه با اين افراد صحبت مي كند مي گويد كه نزد من اين حرف ها را نزنيد چرا كه من مي دانم اصل قضيه چيست و حتي اين اصطلاح را به كار مي برد كه پيش كولي ملق نزنيد . آن افراد نيز چون متوجه آگاهي اين فرد مي شوند از اين جهت با او صحبت مي كنند كه براي حفظ نظام و در مقابله با جنجال سازي هاي رسانه هاي بيگانه به صلاح است كه با انها همكاري كنند . در همان حال اعضاي خانواده گفته اند كه شما از ما چه مي خواهيد آنها مي گويند كه شما در مقابل دوربين قرار بگيريد و بگوييد كه ترانه زنده است . برادر شوهر ترانه ابتدا مخالفت مي كند و مي گويد كه اصل اين قضيه صحيح نيست و از سوي ديگر ما هم تاحدودي چهره هايي شناخته شده هستيم و البته از انها پرسيده كه چنانچه چنين كاري انجام شود با ترانه واقعي چه كار خواهند كرد كه ان افراد گفته اند كه شما به اين كارها كاري نداشته باشيد و نگران نباشيد . همچنين اين خانواده گفته اند عكسي كه شما داريد عروس ما نيست كه انها مي گويند شما به اين كارها كاري نداشته باشيد . در همين حال برادر شوهر ترانه كه يكي از چهره هاي علمي و سياسي بوده است تحت تاثير قرار مي گيرد و فكر مي كنيد كه با انجام چنين كاري در مقابل سوءاستفاده بيگانگان ايستادگي مي شود ولي او پيشنهاد مي كند كه بروند و با پدر و مادر ترانه صحبت كنند . در همين حال اين افراد شماره تلفن منزل آنها را جويا مي شوند كه برادر شوهر ترانه مي گويد بنابراينكه انها منزلشان را تغيير داده اند ما شماره اي از انها نداريم و بردارم هم به مقصد نرسيده كه از او شماره شان را بگيريم . پدر شوهر ترانه نيز مي گويد كه شايد حاج خانم (همسرش ) شماره اي در اتاقش داشته باشد ولي بنابر اينكه همسرش به بيمارستان منتقل شده بود در اتاقش بسته بود و كليد نبود كه افراد حاضر تصميم مي گيرند كه در اتاق را بشكنند كه با ممانعت اعضاي خانواده رو به رو شده اند كه خطاب به اين افراد گفته اند شما برويد و ما خودمان سعي مي كنيم شماره تلفن انها را پيدا كنيم .ولي جالب توجه اينكه قبل از انكه اعضاي اين خانواده شماره تلفن پدر و مادر ترانه را پيدا كنند انها خودشان تلفن را پيدا مي كنند . در همين راستا برادر شوهر ترانه با پدر مادر وي تماس مي گيرد و مي گويد كه شما تنها تا اين اندازه صحبت كنيد و خطاب به اين آقايان مي گويد كه اين خانواده در جريان موضوع نيستند و در اين اندازه تنها با انها صحبت كنيد . چنين شد كه مادر و پدر ترانه موسوي در مقابل دوربين قرار گرفتند و گفتند كه دخترشان زنده است و در كانادا زندگي مي كند . البته بعد از اينكه اين خانواده متوجه شده اند كه اصل ماجرا چه بوده است بسيار ناراحت شده اند و مي خواستند كه ماجرا را بازگو كنند كه همين برادر شوهر ترانه به انها گفته كه حرفي نزنيد و گرنه سرنوشت شما معلوم نيست كه چه شود . "‌

Thursday, August 13, 2009

حجاب ما و حجاب بعضی ها




به نقل از بی بی سی: مسوولان محلی در فرانسه یک زن مسلمان را از شنا در یک استخر عمومی به علت پوشیدن مایوی اسلامی منع کرده اند.

این زن در ماه ژوئیه در حالی که مایو اسلامی به تن داشت، در استخری عمومی در امرانویل در شرق فرانسه شنا کرده بود.

اما هنگامی که این زن در ماه اوت به این استخر مراجعه کرد، مسوولان استخر با ابراز نگرانی از مسائل بهداشتی مانع از ورود او به آب شدند.

مایو اسلامی که برکینی نامیده می شود، لباسی سراسری است که به زنان اجازه می دهد بدون نمایان شدن بدن و موی سرشان در استخرهای عمومی شنا کنند.

برکینی ترکیبی از دو واژه بیکینی و برقع است. برقع نوعی پوشش است که از سر تا پا را می پوشاند.

ممانعت از ورود این زن مسلمان به استخر با بررسی راه های محدود کردن پوشش برقع به وسیله پارلمان فرانسه همزمان شده است.

این زن مسلمان که روزنامه لو پاریزین از او به نام کارول نام برده، از این اقدام به عنوان "جداسازی" نام برده است."

او گفت: "من برای تغییر این وضع مبارزه می کنم و اگر شکست بخورم، احتمال ترک فرانسه را رد نمی کنم."

کارول اصالتا فرانسوی است و به اسلام گرویده است. او برکینی خود را از دوبی خریداری کرده است.

الن کلیور، شهردار امرانویل می گوید منع ورود کارول به استخر ربطی به اسلام ندارد.

به گفته آقای کلیور این مایو پوششی اسلامی نیست. او گفت: "این نوع از پوشش در قرآن وجود ندارد." پارلمان فرانسه در ماه ژوئن کمیته ای از سی و شش نماینده خود را مامور کرد تا به مدت شش ماه راه های محدود کردن استفاده از برقع را بررسی کنند.

همان ماه، نیکلا سارکوزی، رئیس جمهوری فرانسه در یک سخنرانی گفت برقع منزلت زنان را کاهش می دهد. او در سخنرانی خود زنان محجبه را "جدا شده از جامعه" و "محروم شده از هویت" دانست. فرانسه با پنج میلیون مسلمان، بزرگ ترین اقلیت مسلمان را در اروپای غربی دارد


حالا خواهران و برادران غیور دوباره شلوغ می کنند که ای داد و بیداد این زن محجبه آزادی حجاب ندارد ؛ در حالیکه اگر زنی در ایران همین لباس شنا را بپوشد کمترین مجازاتش شلاق است و بعد اخراج از محل کار و ... کلن ساقط شدن از زندگی