Monday, October 12, 2009

"بار اول که پای چوبه رفتیم، 5 نفر بودیم. 4 نفر را جلوی چشمانم بالا کشیدند. سری دوم 11 نفر بودیم. 8 نفر را بالا کشیدند. بار آخر 7 نفر بودیم، 2 نفر را بالا کشیدند"

ما کجا زندگی می کنیم؟ فقط بیست نفر جلوی چشم این یک نفر اعدام شده اند. ننگ بر این قوانین بربری و توجیهات قرون وسطایی.

9 comments:

  1. سالها پیش بعنوان بسیجی وارد زندان شدم و کاری دفتری در بند نسوان!بهم محول شده بود....همان چند ماه ارتباط نزدیک با زندانی ها _(که گاهی کشیک شب هم بودمو دلتنگی های زندان را با همه ی وجود لمس می کردم)...شاید اولین سوالها..اولین تلنگر همون وقتا که در واقع نوجوان بودم زده شد...من درد را شاید نچشیده ام ولی دیده ام..لمس کرده ام..بماند برای وقتی که با هم مفصل صحبت کنیم

    ReplyDelete
  2. در پست اخرم نوشتم که مردمم را دوست ندارم و همه بر من شوریدند که چرا؟

    و گفتم که این مردمی که پای چوبه ی دار تخمه می شکنند و با موبایل عکس میگیرند که نشان هم دهند و از یکسو خود را مهم نشان داده از سوی دیگه خرسندی و رضایت پنهان خود را(که چه خوب است قرعه ی فال بنام من و عزیزانم نیست!)ارزش اینهمه شکنجه و تجاوز و اهانت را ندارند..شاید کمی تند رفتم ولی حرف دلم بود..من وطنم را دوست دارم..مثل یک میراث گرانبها که نسل به نسل و سینه به سینه گشته..من میراث را دوست دارم ولی این وراث ناسپاس و خودخواه و تنبل را دوست ندارم..ناموسشان در دست اعراب کثافت..خزر در ید روسیه و.......نفت آنور..گاز اینور..
    به کجایش افتخار کنم؟به تحجرش؟به خرافه خواهی و خرمقدسی اش؟من این مردم را که ناموس به نان می دهند دوست ندارم

    ReplyDelete
  3. ببخشید کامنت بی ربط میذارم.. ولی نسرین جان یه دستی به این وبلاگت بکش لااقل مطالبتو راست چین کن :) سخته اینجوری خوندنش

    ReplyDelete
  4. اصلا اگه زبانش رو تو ستینگ بکنی فارسی درست میشه همش

    ReplyDelete
  5. من از همه دوستان عزیز که این وبلاگ درپیت را تحمل می کنند کمال تشکر را دارا می باشم!! ولی چه کنیم که فرهنگ وبلاگ نویسی نداریم! در ضمن من رفتم زبانش را عوض کنم گفت اگه عوض کنی و فارسی کنی "دنبال کننده ها"(پیگیرها)یا همان فالوورها نمی تونند یه کارایی بکنند(من سر درنیاوردم) حالا می ترسم بخوام ابروشو درست کنم بزنم چشمشو کور کنم. اگه کمکی می تونیسن بکنید ممنون میشم. هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستم

    ReplyDelete
  6. نسرین جان این حس دلگیری و حتا تنفر از ایران و ایرالنی ها را می تونم درک کنم. آدم حیرون می مونه از این همه بی تفاوتی .
    با قسمت "اعراب" حرفت موافق نیستم. سر فرصت علتشو میگم.

    ReplyDelete
  7. ur blog have no speech so isnt darepit .

    ReplyDelete
  8. ur blog have no speech so isnt darepit .

    ReplyDelete
  9. خواندیم و اسف خوردیم.

    ReplyDelete