Thursday, October 24, 2013

مردان شرقی که با "زن" نخوابیده اند!

"فاحشه گانی که با من نخوابیده اند  رقت انگیز است! یعنی درست هنگامی که میرود تا حال تهوع به تو دست بدهد از افکار و احوالات نویسنده، ناگهان حس ترحم می کنی

می توانم تک به تک  جمله هایش را بکاوم و چرک و کثافتش را بیرون بکشم و جنسش را مشخص کنم، ولی در عوض فکر می کنم به این مرد و مردان بسیار دیگری که در بدترین نوع دیکتاتوری، دیکتاتوری مذهبی/ مردسالار، هنوز رابطه فاجعه باری با سکس و "زن" دارند. که هنوز قادر به ایجاد ارتباط "انسانی" با زنان نیستند چون تشنه "خوابیدن" با آنهایند، و این که چقدر با حس راحتی و لذتی که مردی هم سن و سال آنها در یک جامعه ازاد می تواند داشته باشد بیگانه اند.  خنده دار این که از زبان "جنس مرد" درباره "جنس زن" حرف میزند و نمی داند اگر پایش را از آن فاحشه خانه بزرگ، که پر از فاحشه های زن و مرد است به جای معشوقان و دلدادگان، بیرون بگذارد می بیند که گویی از غار کهف درامده و دنیای زن و مرد،  دیگر آن چیزی نیست که در ذهن سیصد که نه، هزاران سال به خواب رفته اش وجود دارد! خوشحال است که با این متن تنه به تنه گابریل گارسیا مارکز می زند، و داستانی که آن هم پر از حس های مالیخولیایی و هیستریک نسبت به زنان است، حس ترس و نیاز و دستپاچگی، و همزمان تسلط و سرکوب و تحقیر نسبت به زن. حس غالب مردانی که خوابیدن با فاحشه یا غریبه و هرکسی که انتظاری بیش از خوابیدن با آنها ندارد و حتا انتظار ارضا شدن ندارد، برایشان راحت تر از خوابیدن با معشوقشان است. حتا از ترس بگیر و ببند، و تازگی ها ایدز، جرات خوابیدن با فاحشه ها را هم ندارند و فقط در حسرت آنند.

و قصه مکرر تحسین این داستانها توسط مردها و "روشنفکران"!  و البته باید دقت کنیم که همیشه در کنار "اثر تحسین شده"،  یک "توسط مردان" برای خودمان تجسم کنیم. اثر مردنویس، درباره مردان و تحسین شده از سوی مردان.

5 comments:

  1. واقعا متن افتضاحی بود. یک جایی دیدمش و خیلی تند جملات را گذاراندم اما هرچه پیش رفتم رقت انگیز تر و غیر قابل باور تر بود. اصلا نمی توانم تصور کنم کسی به چنین حقارتی رسیده باشد که در افکارش این گونه زنان را تحقیر کند.
    و بله موافقم. فقط آدم های مریضی مثل نویسنده از متن تمجید می کنند.

    ReplyDelete
  2. متن افتضاحی بود ولی مارکز رو دوس دارم

    ReplyDelete
  3. ...کمبود شخصیت نویسنده در تمام جملات موج میزنه....
    چقدر

    ReplyDelete
  4. خوشحالم که تو آشغال از این بدت اومده. اگه می پسندیدی، قاعدتا من باید حالم ازش به هم می خورد

    ReplyDelete
  5. بابا راست می گه دیگه .معلوم بود چی نوشته. متن مزخرف پر بیراه نبود. بخاطر از هم گسستگی جملات. وچه می دانم یک نثر شبه روشنفکرانه امل که گویا طرف بنگ زده بوده. من هم خواندم چیز خاصی دستگیرم نشد. البته بیش از حد زن ستیز بود اما مقاله در هم بر همی بود. لابد گمان کرده شاهکار زده. بعضی ها اینقدر زور می زنند که مثلا متفاوت بنو یسند. بقول یارو گفتنی چه حرفا!!!

    ReplyDelete