Tuesday, January 26, 2010
مجید توکلی در کلاس زبان فرانسه
Monday, January 25, 2010
Sunday, January 24, 2010
ادعا ادعا*

این کارتون فیروزه مظفری یک شاهکار است! تا حالا طرح یا کارتونی ندیده ام که به این خوبی رابطه زنان و حقوق زنان در ایران را با حکومت اسلامی نشان دهد.
نکته اش این است که فقط حجاب تحمیلی بر زن را نشان نمی دهد بلکه نشان می دهد با ادعای آزادی و کرامت زن راه دهان و گلوی او را بسته اند و دارند خفه اش می کنند. می گویند "حجاب مصونیت است نه محدودیت" و می گویند ما با اجرای احکام اسلام در این حکومت، زنان را به برابری رساندیم و با حجاب "اجباری"او را "آزاد" کردیم و به او کرامت دادیم ولی در واقع همه اینها برای خفه کردن و خاموش کردن صدای زنان بوده است.
به آخرین شاهکار حکومت جمهوری اسلامی توجه کنید:
" در روز 15 فوریه، شورای حقوق بشر سازمان ملل، وضعیت حقوق بشر ایران را مورد بررسی قرار خواهد داد. برای این جلسه، دولت ایران از قبل، گزارش خود را ارسال کرده است. امروز که گزارش را می خواندم متوجه شدم لایحه حمایت خانواده، در آن گزارش به عنوان یکی از مصادیق تلاش دولت برای پیشبرد حقوق زنان معرفی شده است. هیچ توضیحی هم در مورد لایحه داده نشده. متاسفانه در گزارش غیردولتی ها و همینطور مکاتبات گزارشگر ویژه خشونت علیه زنان هم که در آن جلسه مورد استناد قرار خواهد گرفت، اثری از توضیح ماهیت واقعی لایحه نیست" **.
و به این ترتیب لایحه ای شده مصداق تلاش دولت برای پیشبرد حقوق زنان، که می گوید لطفن آقایان در اسرع وقت حق این ضعیفه ها را کف دستشان بگذارید و چهار تا چهار تا زن بگیرید(یا لااقل چماقش کنید بر سر زنان) تا اینها هوس های خام نکنند و دنبال حق و حقوق شان نروند! لایحه ای که از یک طرف می گوید زن باید تمام و کمال در اختیار مرد برای بهره کشی جنسی باشد و از آن طرف مهریه را که در مقابل این معامله به زن تعلق دارد از زن می گیرد.
* نام یکی از ترانه های آبجیز
** به نقل از شادی صدر
Saturday, January 23, 2010
راه حل پنج ماده ای زنان، فرصتی که سوزانده شد
به عنوان کسی که بیانیه پنج ماده ای زنان را در وبلاگ خودم منتشرو از این حرکت استقبال کردم، فکر می کنم باید انتقادهای خودم و انتقادهای دیگری که به آن وارد شده ( از جمله در کامنت های همین وبلاگ و لینک آن در بالاترین) را مطرح کنم.
بزرگترین ایرادی که به این بیانیه وارد است تکروی آن و بی توجهی به نظر بسیاری از فعالان حقوق زنان است. معمولن بیانیه های جنبش زنان به این شکل نوشته می شود که فرد یا افرادی پیش نویس بیانیه را می نویسند ، این پیش نویس در گروه بزرگی مطرح و بررسی می شود و نظرات مختلف تا حد امکان اعمال می شود و با بحث های اقناعی یا بر اساس رای اکثریت به توافق می رسیم. بعد از آن برای امضا به گروه های مختلف فرستاده می شود و پس از جمع آوری امضاها منتشر می شود.
اما این بیانیه ناگهان در وب سایت شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی منتشر شد با تعداد اندکی امضا که همگی خارج از کشور بودند ؛ و تازه پس از آن شروع به جمع آوری امضا از دیگران کردند؛ شاید در حالت خوشبینانه به خاطر تعجیل در انتشار و در حالت بدبینانه به این دلیل که فعالان زنان را در مقابل عمل انجام شده قرار دهند که همینطور هم شد و بسیاری از امضاها به خاطر حفظ همبستگی و جلوگیری از تفرقه در بین فعالان حقوق زنان داده شد.
و اما ایراداتی که به محتوای این بیانیه وارد است واکنشی بودن و نداشتن انسجام است. بیانیه ای که، به تبعیت از بیانیه موسوی ، "راه حل پنج ماده ای ما زنان برای برون رفت از بحران" نام گرفته است، در میانه راه تغییر جهت می دهد به سوی " مهمترین خواسته هایمان به طور خلاصه و بدون ترتیب اولویت ها" و سپس این "مطالبات زنان"یک تغییر جهت دیگر می دهد و تبدیل می شود به دادگاه انقلاب که بعد از تغییر حکومت یا انقلاب تشکیل می شوند یا رسیدگی به جنایات جنگی و خواستار"4- جدایی دین از دولت 5- محاکمه کلیه دست اندرکاران، عاملان و آمران جنایات سه دهه گذشته" می شود. کدام گذشته؟ این گذشته که هنوز ادامه دارد! چرا در چنین موقعیتی باید به جنایات سی سال گذشته رسیدگی شود؟
اشاره آغاز این بیانیه بسیار درست و بجا بود که از فردای انتخابات و وقتی که آقایان از مرحله نیاز به رای عبور کردند و نیاز به حمایت حداکثری کسانی داشتند که با دعوای ناموسی موسوی و احمدی نژاد غیرتی شوند و با بازداشت زنان و احتمال آزار جنسی آنها حس ناموس پرستی شان غلیان کند؛ ترجیح دادند دیگر صحبتی از زنان و مطالباتشان به میان نیاید تا ارزش های این مدافعان سبز جریحه دار نشود. اینجا بود که حتا یک کلمه درباره خواسته های نیمی از جمعیت ایران در بیانیه موسوی و کروبی نبود و کسی هم به روی خودش نیاورد که چندزنی و گرفتن اندک حق زنان به شکل مهریه در مجلس تصویب شد و رفت.
با این شرایط جای یک بیانیه منسجم و تحلیلی از سوی زنان بسیار خالی بود ولی متاسفانه تکروی بعضی از دوستان و بی نیاز دیدن خود از نظر و مشورت دیگران باعث از دست رفتن این فرصت شد. امیدوارم بار دیگر شاهد چنین حرکات شتابزده و ناپخته ای نباشیم تا فرصت های اندک را صرف جلو رفتن کنیم نه نقد پشت سر.
پ.ن. و البته بحث حجاب اجباری هم از نقاط مثبت آن بود که علت ذوق زدگی اولیه من هم بود و باعث شد نقاظ ضعف آن به چشمم نیاید.
فدای آن سر و آن سینه ی باز / که هم عصمت در او جمع است و هم ناز - درباره ی تعریف تابوی پوشش برای ایران
امیدوارم وبلاگ من جایی باشد که افرادی مثل ایشان بتوانند نظراتشان را منتشر کنند و بازخورد بگیرند. این نظرات (از هر گروه و هر نظری ) بدون سانسور منتشر خواهد شد.
فدای آن سر و آن سینه ی باز که هم عصمت در او جمع است و هم ناز*
درباره ی تعریف تابوی پوشش برای ایران
احمد. ش
رضا شاه آمد تا به ضرب دگنک و کشیدن چادر ها از سر زن ها کشف حجاب کند وبه حساب خودش مردم را متجدد کند. انقلاب 57 هم با جمهوری اسلامی آمد وخواست تا با ضربه های باتوم و گشت ارشاد مردم را زورِ به معروف کند! اما یک ضرب المثل نمی دانم کجایی می گوید: "اگر برای خودت لباس ندوزی برایت لباسی خواهند دوخت" و اتفاقا اینجا هم مساله همین است: مساله تابوی عریانی.
تابو در پوشش یعنی حداقل پوشش و وضعیت پوشیدن آن به نوعی که جامعه کمتراز آن را تاب نیاورد. ما برای خودمان در ایران باید یک تابوی شفاف تعریف کنیم. تابویی که کمتر از آن را جرم بدانیم. البته اگر جمهوریت را قبول داریم این تابو باید با نظر مردم تعریف شود نه با نظر فقه و امثال آن. واگر اسلامیت را، آنوقت باید دانست که باز هم تابوی مورد نظر اسلام در فقه ایرانی و برای سال 88 دقیقا چیست؟ اگر چادر و امثال آن است باید دید چقدر
از مردم می خواهند همین پوشش، پوششِ حداقلی ما یا تابوی پوششی ما در کشور ایران باشد؟ و اگر درصد زیادی از مردم نمی خواهند که مثلا برای نپوشیدن مانتو مجازات شوند، آنوقت باید بیاندیشیم که آیا جمهویت با اسلامیت تضاد دارد یا ندارد؟ و اگر دارد کدام را اولویت دهیم.
در اینجا باید خیلی شفاف صحبت کنیم، مثلا بگوییم به نظر من اگر خانوم ها با عریانی ای در حد زانو به پایین و با سینه ها و بازو های پوشیده بیایند درملا عام من با دیدن آن ها ناراحت نمی شوم و این را رای و نظر خود بدانیم.
نه اینکه با گفتن کلمات ایدآلیستی و غیر شفاف و مذهبی (آنچه که امروز درجامعه مرسوم است) بگوییم مثلا در حدی باشد که جنس مخالف تحریک نشود! چون نه شما می توانید جای همه ی جنس های مخالف صحبت کنید نه حد مشخصی از پوشش در این تعریف مشخص شده است، پس شفاف نیست
* شعر چادر از ایرج میرزا
Wednesday, January 20, 2010
یک بار هم در مزیت حجاب اجباری
پ.ن. برای اینکه نگویند اینکه حجاب اجباری محسوب نمی شود و حرم حرمت دارد و اینها؛ باید بگویم من به مکانهای مذهبی چندین کشور مسلمان دنیا رفته ام و باید بگویم که بی حجاب رفتم و خیلی هم با عزت و احترام همه جای آن مکان یا مسجد را نشانم دادند. یک عکس با لباس آستین کوتاه دارم وسط بزرگترین و معروف ترین مسجد اندونزی ، یکی در پاکستان و یکی دیگر با یک تکه پارچه شلکی روی سرم وسط مسجد کبود ترکیه.
راستی دیدید این آقای خوشحال ( رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه) چی گفته: "به كساني كه ميخواهند به كشورهاي خارجي بروند توصيه ميكنيم كه حتما چادر به سر كنند چون اين پوشش تبليغ فرهنگ ايران و فرهنگ انقلاب است"
زنهای ایرانی خیلی بخواهند آبروداری کنند دو تکه تنشان نکنند، دیگر بقیه اش پیشکش!من شخصن هیچ زن چادری ندیدم که خارج از ایران هم چادر سرش کند. نمونه دم دستش جمیله کدیور. میاد اینور چادری میشه میره اونور بی چادر. فاطمه حقیقت جو و فریبا داوودی مهاجر که کلن چادر و حجاب را گذاشته اند کنار. یادم است در دانشگاه علم و صنعت حقیقت جو مشاوره می داد. من عضو شورای صنفی خوابگاه بودم و رفتم باهاش صحبت کنم که ببینیم چکار می تواند برای بچه های خوابگاه بکند. سر تا پایش سیاه بود و با چادر نشسته بود در اتاق. دو کلمه حرف زدم و آمدم بیرون. بعدن فهمیدم باطنش بهتر از ظاهرش بوده ولی خب این همه دورنگی و محافظه کاری در کت من نمی رود. نه خودم می توانم هیچ وقت اینقدر ظاهر و باطنم متفاوت باشد نه می توانم افراد اینطوری را تحمل کنم.
البته این آقا یک حرف معقول هم زده است:"برخي ميگويند حجاب مانع فعاليت اجتماعي زنان است در حالي كه در جامعه اسلامي بيحجابي مانع مشاركت اجتماعي زنان محسوب ميشود" ایشان درست می فرمایند در حکومت اسلامی این آقایان مشارکت اجتماعی که سهل است، بی حجابی باعث اخراج و تبعید و خانه نشینی و عدم اجازه ورود به خیلی جاها و پست و مقام ها هم می شود.
Monday, January 18, 2010
بیانیه زنان: راه حل پنج ماده ای ما زنان برای برون رفت از "بحران
28 دی ماه 1388
آقایان موسوی و کروبی هر کدام در طی روزهای اخیر بیانیه های منتشر کردند که راه حلهای خود را در 5 ماده برای برون رفت از "بحران" بیان کردند. این راه حل ها با استقبال پنج "روشنفکر دینی" در خارج از کشور روبه رو شد: آقایان گنجی، سروش، کدیور، مهاجرانی و بازرگان که به قول خودشان "اتاق فکر" و یا "دولت در تبعید" را پایه ریزی کرده اند.
در این بین آنچه کمتر مطرح است، موضع گیری کسانی است که نه خواهان تغییر رییس جمهور و جا به جایی این فرد و آن فرد یا محدود شدن "اختیارات رهبری" هستند بلکه از تغییراتی زیربنایی و ساختاری سخن می گویند. یکی از این گروه های اجتماعی، ما زنان هستیم که خواسته هایمان و حضورمان همانگونه که انتظار می رفت در هیچیک از این بیانیه ها ملاحظه نشده است. انتظار دیگری هم نبود زیرا در هیچیک از بیانیه ها و اعلام مواضع آقایان، از فردای انتخابات به این سو، یعنی از زمانی که مساله جذب آرا منتفی شده بود، به خواسته های زنان توجهی نشده است. ما بر این باوریم که مسائل زنان، بخش عمده ای از "بحران" جاری است و بدون دیدن و ارائه راهکار برای حل آن، هیچ راه حلی پاسخگو نخواهد بود. پس لازم است که کوتاه و مختصر و برای حل مسائل زنان، ما نیز بیانیه خود را آن هم در 5 ماده به اطلاع عموم برسانیم. ما ضمن تاکید بر خواسته های عمومی "آزادی اندیشه، بیان، تشکل و اجتماعات"، " لغو مجازات اعدام و شکنجه" و " آزادی بی قید و شرط و فوری کلیه زندانیان سیاسی "، مهمترین خواسته هایمان را به طور خلاصه و بدون ترتیب اولویت ها به شرح زیر اعلام می کنیم:
1. لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز و ضد زن موجود از جمله: قوانین مربوط به ازدواج، طلاق، چند همسری، حضانت، ارث، شهادت و...
2. به رسمیت شناخته شدن حق زن بر بدن و ذهن خویش؛ شامل لغو حجاب اجباری و برقراری آزادی پوشش، آزادی انتخاب همسر و آزادی انتخاب گرایش جنسی
3. رفع خشونت علیه زنان در کلیه عرصه های خصوصی و اجتماعی و جرم شناختن آزار جنسی دختران، قتل و خشونت "ناموسی"
4. جدایی دین از دولت
5. محاکمه کلیه دست اندرکاران، عاملان و آمران جنایات سه دهه گذشته
منبع: شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی
Wednesday, January 13, 2010
آغاز پایان مهریه
این شاید برای خود زنان هم تلنگری باشد که دست از مهریه بردارند وبه راه حل های بهتری مثل تنصیف اموال و حق طلاق فکر کنند. زنانی که هرچه می گفتیم و می گوییم در کَتشان نمی رود که اگر هزار سال زنها مهریه داشتند حالا می تواند شرایط تغییر کند و این حق آنهاست که اختیار کامل در طلاق داشته باشند. باید این ترس در آنها بریزد و این اعتماد به نفس را پیدا کنند که جلوی شوهر یا نامزد خود بایستند و بگویند حالا که ابر و باد و مه و خورشید و فلک در خدمت تو هستند من هم از این حق قانونی خودم استفاده می کنم و بدون حق طلاق با تو ازدواج نمی کنم یا به ازدواج خودم ادامه نمی دهم. باید قبح حق طلاق زن ریخته شود و من فکر می کنم این موقعیت خوبی است برای شروع یک خواست فراگیر. ضمن اینکه اگر ما همچنان بر مهریه پافشاری کنیم عقاید فمینیستی خود را هم زیر سوال می بریم .
Tuesday, January 12, 2010
کاش من جای تو کشته شده بودم حیف که تلفنم کنترله
استتوس جی میلش این است :" کاش من به جای تو کشته می شدم .... کجایی رفیق؟"
- تسلیت میگم. باهاش درس داشتی؟
- ممنون. داغونم . چه مرد نازنینی بود چقدر انسان بود. اگر دو نفر در زندگی من تاثیر گذار بودند یکیش او بود.
...
- حاضری درباره اش مصاحبه کنی؟
بدون اسم...
توی چت...
با یک آی دی دیگه...
- الان باید برم. حالا برمی گردم.
دو ساعت بعد
- ببین این دوستم همچنان منتظره.
- پشت تلفن اینارو نگو تلفن من کنترله (کنترل را هم اینطوری می نویسد کن ت ر ل)
پ.ن.
- میشه فیلنگلیش بنویسم؟
-(میاد سر زبونم که بگم تو بدم بمیر و بدم) ولی میگم: هرجور راحت تری
- آخه تایپ فارسیم کنده. فینگلیش سریعتر می نویسم
...
و الان یک ساعت گذشته است و او هنوز دارد می نویسد!!!ا
پ.ن. بالاخره فرستاد.کمی امیدوار شدم. وگرنه امشب خوابم نمی برد از عصبانیت.
Monday, January 11, 2010
خلاف اسلام، به نفع مردسالاری
مخبر كميسيون حقوقي و قضايي با بيان اينكه مهريه متعارف در ابتداي هر سال مطابق با نرخ تورم جامعه توسط قوه قضاييه اعلام ميشود، ادامه داد: بنابراين در صورت تصويب نهايي اين ماده، شوهر موظف است مهريه متعارف را بپردازد، اگر پرداخت نكند زنداني ميشود، در مورد مهريههاي غيرمتعارف هم اگر مرد وضعيت مالي خوبي داشته باشد بايد مهريه را پرداخت كند، اما اگر نداشت زنداني نميشود.
در اسلام دو نوع مهریه داریم .مهرالمِثل و مهرالمُسَما. مهرالمسما یعنی هرچه در زمان عقد اسم برده شده و روی آن توافق شده، که طبق اسلام هیچ محدودیتی ندارد(فقط بعضی توصیه ها برای کم بودن آن شده است) و هیچ کسی به جز خود زن (حتا پدر و مادرش)، حق ندارد مقداری برای آن تعیین کند و اگر مرد متقبل هرمقداری شد موظف به پرداخت آن است زیرا زن بر طبق آن میزان مهریه ازدواج را پذیرفته و بله را گفته است و قرار است خدماتی را در مقابل آن به مرد بدهد. اگر مرد آن مقدار را به هر دلیلی نپردازد، مثل این است که فردی ملکی را با شرایطی خریداری کند و بعدن زیرش بزند و بگوید این شرایط سخت است یا این قیمت بالاتر از قیمت متعارف است . آیا چنین چیزی عقلن و قانونن پذیرفته است؟
مهرالمثل هم برای زمانی است که مهریه مشخصی در زمان عقد قید نشده باشد. در این زمان طبق قوانین اسلام، مهریه زن با توجه به وضعیت بکارت، زیبایی، جوانی و موقعیت خانوادگی او و نیز میزان مهریه دختران فامیل مثلن خواهر و دخترخاله زن تعیین می شود. یعنی می گویند ارزش زنی "مثل" این زن در شرایط کنونی و مطابق با "عرف" چقدر است و همان میزان مهر به او تعلق می گیرد و هرچه زن کمال و جمال بیشتر و موقعیت خانوادگی بالاتری داشته باشد مهریه اش بیشتر است.
در اسلام هیچ گاه چیزی به نام مهریه متعارف و نامتعارف نداشته ایم و اصلن هر عاقلی می داند که "متعارف" یعنی طبق عرف؛ و قانون تعیین کردن برای عرف از آن تناقض هایی است که فقط در جمهوری اسلامی و ساختار مردسالارانه قوانین آن ممکن است یافت شود.
اگر الان عمده مهریه های زنان به نظر آقایان نامتعارف است مشکل از آنهاست که متوجه تغییر عرف نشده اند و می خواهند به زور عرف را تغییر دهند. آقایان همین اواخر به صانعی ایراد گرفتند که فتوای خلاف مشهور داده است که دیه زن با مرد برابر باشد یا برای ازدواج دوم مرد نیاز به اجازه همسر اول است؛ چطور در این مورد هیچ مخالفتی نمی کنند و نمی گویند تعیین سقف برای مهریه کاملن خلاف اسلام و خلاف فتوای مشهور است. این نشان می دهد که مردسالاری همه چیز از جمله خلاف مسلم اسلام را اقتضا و توجیه می کند.
با ده شرط احمقانه و بی شرمانه ای که برای ازدواج دوم و سوم و چهارم مرد تعیین کردند، عمق زن ستیزی خود را نشان داده بودند ولی با تعیین سقف مهریه آن را تکمیل کردند و عمق دوری و بیگانگی خود از مردم و بی توجهی به خواست زنان و جامعه جدید ایران را نشان دادند.
سالهاست فعالان حقوق زنان چاره مهریه های سنگین ( و نیز شوهرکشی و خیانت زنان) را دادن حق طلاق به زنان دانسته اند و اصلاح قوانینی که حق اشتغال ، تحصیل، خروج از کشور و بسیاری دیگر از حقوق زن را در دست مرد قرار داده و دست و پای زن را تمامن بسته است و تنها ابزار باقیمانده برای او را مهریه قرار داده است. اگر این قوانین اصلاح شود و اگر زن حق طلاق داشته باشد دیگر نیازی به ابزار فشاری مثل مهریه ندارد که هم شان خود را پایین بیاورد و هم سالها در دادگاه سرگردان شود برای شکایت یا دریافت احتمالی آن.
Saturday, January 9, 2010
رفع اجباری حجاب
فکر کنم کل مطلب زیر نوشته دکتر هوشنگ شهابی، از تاریخ پژوهان برجسته و استاد دانشگاه بوستون، است که یک نفر کپی پیست و در فارس منتشر کرده است. احتمالن بنا به مصلحت کمی هم در آن دخل و تصرف کرده ولی ساختار اصلی اش حفظ شده و بسیار خواندنی و جالب است. فعلن حوصله توضیح یا پاسخ به سوالات راجع به پست قبلم را ندارم. بنابراین این را به عنوان جواب یا توضیح بیشتر می گذارم.
در مقاله اشاره شده است که حتا فمینیست ها که از صد سال قبل با حجاب مخالف بودند و در این باره صحبت می کردند و مقاله می نوشتند هم با این شدت و حدت رضاخان موافق نبودند و سالها بود که آموزش زنان را سرلوحه کار خود قرار داده بودند و در نشریات خود روشنگری می کردند و اقدام رضاخان شاید روی فعالیت آنها تاثیر منفی هم گذاشت. نکته دیگری که اینجا چند بار تاکید می کند حس شدید میهن پرستی رضاخان است که دوست داشت ایران هم چهره مدرنی داشته باشد(قسمتهای آخر مقاله در اولین مراسم رفع حجاب خانواده خودش). یعنی به هرحال این ظاهر برای او اهمیت داشت و مثل فمینیستها بلند مدت فکر نمی کرد.
--------------------------------------------------------------------------------
[ii]ــ مهرزاد بروجردي، «پيروزيها و رنجهاي نوسازي مستبدانه در ايران»؛ استفاني كرونين، رضاشاه و شكلگيري ايران نوين، دولت و جامعه در دوران رضاشاه، ترجمه: مرتضي ثاقبفر، تهران، جامي، 1383، ص228
[iii]ــ جان فوران، مقاومت شكننده: تاريخ تحولات اجتماعي ايران از صفويه تا سالهاي پس از انقلاب اسلامي، ترجمه: احمد تدين، تهران، موسسه خدمات فرهنگي رسا، چاپ چهارم، 1382، ص331
[iv]ــ هوشنگ شهابي، «ممنوعيت حجاب و پيامدهاي آن»، در: استفاني كرونين، همان، صص293ــ292
[v]ــ مريم فتحي، «سمتگيري تكاپوهاي فرهنگي در جهت كشف حجاب از زنان»، فصلنامه تاريخ معاصر ايران، تهران، سال هشتم، ش31، پاييز 1383، صص7ــ6
[vi]ــ يحيي آرينپور، از نيما تا روزگار ما، ج3، تهران، زوار، چاپ دوم، 1376، صص10ــ8
[vii]ــ هوشنگ شهابي، همان، ص293
[viii]ــ مهديقلي هدايت، خاطرات و خطرات، تهران، زوار، چاپ سوم، 1361، ص405
[ix]ــ محمدعلي همايون كاتوزيان، دولت و جامعه در ايران: انقراض قاجار و استقرار پهلوي، ترجمه: حسن افشار، تهران، نشر مركز، 1380، ص446
[x]ــ جان فوران، همان، ص375
[xi]ــ حميرا رنجبر عمراني، «تغيير ماهيت جمعيتهاي زنان از آغاز تا سازمان زنان»، فصلنامه تخصصي تاريخ معاصر ايران، تهران، سال نهم، ش33، بهار 1384، ص93
[xii]ــ هوشنگ شهابي، همان، ص298
[xiii]ــ همان، ص300؛ نيز رك: يرواند آبراهاميان، ايران بين دو انقلاب: درآمد بر جامعهشناسي در ايران معاصر، ترجمه: احمد گلمحمدي، محمدابراهيم فتاحي و ليلايي، تهران، نشر ني، 1377، ص179
[xiv]ــ هوشنگ شهابي، همان، ص301
[xv]ــ جان فوران، همان، ص359
[xvi]ــ يرواند آبراهاميان، همان، صص180ــ179
[xvii]ــ ياسمين رستم كلايي، «برنامه گسترده براي زنان ايران نو، قانون، خانواده، كار و كشف حجاب»؛ استفاني كرونين، همان، ص262
[xviii]ــ شادا پرند و زهرا سبحاني، زمينههاي شناخت جامعه و فرهنگ تركيه، تهران، مركز مطالعه و تحقيقات فرهنگي بينالمللي، 1373، ص120
[xix]ــ ياسمين رستم كلايي، همان، ص258
[xx]ــ هوشنگ شهابي، همان، ص302
[xxi]ــ محمدعلي همايون كاتوزيان، همان، ص447
[xxii]ــ هوشنگ شهابي، همان، ص304
[xxiii]ــ سعيد معيدفر، جامعهشناسي مسايل اجتماعي معاصر در ايران، تهران، سرزمين ما، 1379، صص187ــ186
[xxiv]ــ عباس عبدي، محسن گودرزي، تحولات فرهنگي در ايران، تهران، روش، 1378، ص118
[xxv]ــ عبدالحسين نيكگهر، مباني جامعهشناسي، تهران، رايزن، 1369، ص281
[xxvi]ــ آلوين استانفورد كوهن، تئوريهاي انقلاب، ترجمه: عليرضا طيب، تهران، قومس، 1372، چاپ سوم، ص131
[xxvii]ــ تالكوت پارسونز (1979ــ1902) جامعهشناس برجسته امريكايي و نظريهپرداز جامعهشناسي فونكسيوناليستي (functionalistic sociology) است. رك: مجيد مساواتي آذر، ديدگاههاي جامعهشناسي درباره تغييرات اجتماعي، تهران، مولف، 1372، ص44
[xxviii]ــ حسامالدين شريعتپناهي، اروپاييان و لباس ايرانيان، تهران، قومس، 1372، صص322ــ306
[xxix]ــ هوشنگ شهابي، همان، ص299
[xxx]ــ همان.
[xxxi]ــ آلوين استانفورد كوهن، همان، ص134
[xxxii]ــ محمدعلي همايون كاتوزيان، همان، ص446
[xxxiii]ــ رابرت. اچ. لاور، ديدگاههايي درباره دگرگوني اجتماعي، ترجمه: كاووس سيدامامي، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1373، ص72