Sunday, September 27, 2015

اردلانی٬ قهرمان مطالبه حق خروج زنان از کشور

در پوست خودم نمی گنجم! این بزرگترین موفقیت زنان ایران در سالهای اخیر است. قهرمانی آسیا؟ بله آن هم هست ولی من این حرکت و جنبشی که پس ار ممنوع الخروجی اردلانی به راه افتاد در حمایت از او و حمایت از حقوق پایمال شده زنان٬ و یازده هزار امضایی که جمع شد را می گویم.
اردلانی که با ترس و لرز خبر را افشا کرد و بعد هم با فحاشی و توهین و تهدید مجبور به عقب نشینی شد و گفت رسانه های خارجی دخالت نکنند٬ حالا به راحتی و با کمال شجاعت و صراحت با رسانه های خارجی مصاحبه می کند٬از اینکه تعدادی از مسئولان (قطعن مولاوردی٬ معاون زنان ریاست جمهوری هم از جمله آنهاست)  به او پیام داده و دلجوبی کرده اند جسارت و قدت قلب گرفته  و ابراز خوشحالی میکند که دادخواهی اش زنان زیادی را بیدار کرده تا به دنبال حقوق خود و دختران نسل بعد بروند٬ شاد و مغرور است از اینکه تبریکهای پیروزی تیم به او هم ارسال شده است. از ادامه تلاشش برای گرفتن حق خود و بقیه زنان میگوید. تومار امضا می کند که قانون باید تغییر کند.


Thursday, June 25, 2015

داخل کشور لزوما «گود» نیست که خارج نشین ها لزوما «لب گودنشین» محسوب شوند

اگر که یک داخل نشین نسبت به خارج نشینان حس حسادت٬ حسرت و بخل داشته باشد تا حدی طبیعی است٬ و قابل درک است که وقتی در کشوری زندگی کنی که در بسیاری از شاخص ها در انتهای جدول است و ببینی کسی که تا دیروز در نیمکت کنار تو نشسته بوده به یکباره سطح رفاه زندگی اش چندین پله صعود کرده٬ حس خسران و رشک به تو دست دهد. حال میتوانی آن را در خود نگه داری یا در کامنتهای تحقیرامیز و فحش هایت نسبت به آنها نمود بدهی.
اما آن چیزی که آزاردهنده است آن دسته افرادی اند که خارج نشینان اجباری و تبعیدی را هم در دسته بندی کلی داخل و خارج نشین طبقه بندی میکنند و فراموش میکنند که در درجه اول٬ این آرمان و اهداف حقوق بشری این افراد بوده که موجب ترک کشور و «خارج نشینی» آنها شده نه انتخاب آزاد و معطوف به علایق و منافع شخصی. شاید اندکی قابل درک باشد که کسی را که برای رفاه بیشتر مهاجرت کرده را کمتر محق یا مشروع بدانی برای اظهار نظر درباره شرایط داخل کشور (نسیت به داخل نشین ها)٬ ولی کسی که به خاطر دفاع از حقوق مردم کشورش ناچار به ترک کشور شده٬ یا برای این که بتواند صدای آنها باشد مهاجرت را انتخاب کرده٬ شامل این دسته بندی نمیشود. جالب آن که در سرکوب این فعالان خارج نشین گاه خارج نشینان اختیاری هم همدست میشوند و میگویند: «شما کار خاصی نمی کنید که سروصدا می کنید و کمپین راه میاندازید٬ چون نمی خواهید به ایران برگردید و این ما هستیم که در خطریم چون به ایران رفت و آمد داریم»! یعنی منتی هم بر سر فعالان تبعیدی میگذارند و طلبکارشان هم میشوند که چرا بیشتر از این کاری نمی کنید شما که «محدودیت های» ما را ندارید!!
اینجا به طرز رندانه (یا رذیلانه ای) حقیقت قلب ماهیت میشود٬ یعنی فراموش میشود که این فعالان ابتدا از حقوق و مزایایی گذشته اند٬ از شغل خود٬ خانواده خود٬ دوستان و آشنایان و محله و وطن خود٬ برای این که بتوانند حرف بزنند و صدای سرکوب شدگان باشند (بهاییان٬ زنان٬ اقلیتها٬ زندانیان سیاسی و ...)٬ نه این که اول تصمیم گرفته باشند که هرگز به کشور بازنگردند و سپس در کمال آرامش و خرسندی اقدام به نقد و اعتراض کرده باشند.
دسته سوم و چهارمی هم میتوان به خارج نشینان اضافه کرد. دسته سوم افرادی اند که حقوقشان بیش از دیگران ضایع میشده و برای بهرمندی از حقوق «خود» از کشور خارج شده اند (بهاییان٬ زنان٬ همجنسگرایان٬ اقلیت ها و ...) که آنها نیز اغلب و در کمال تاسف برای اظهارنظر نامحق دانسته میشوند. دسته چهارم هم فعالان سیاسی است که نه لزومن برای دفاع از دموکراسی و حقوق بشر بلکه گاه صرفن به خاطر درگیری در رقابت های سیاسی ناچار به خروج از کشور شده اند که به دلیل خارج از «گود» بودن امر به سکوت میشوند در حالی که به نظر من ٬دست کم به اندازه گروههای سیاسی داخل حق اظهارنظر دارند.

لینک مطلب در فب https://www.facebook.com/nasrinafzali/posts/10152570778245674

Saturday, October 18, 2014

«زنان علیه زنان» یک تفکر و ایده سکسیست است


اغلب موارد مرز باریکی بین یک متن و محتوای سکسیستی و یک متن بی طرفانه یا خبری است.
هرجا که ارتباطی بین جنسیت فرد با عمل او یا رخداد یا پدیده ای برقرار شود٬ در حالی که چنین ارتباط منطقی وجود ندارد نامش سکسیسم است. « سکسیسم یعنی پیش فرض٬ یا کلیشه سازی٬ یا تبعیض بر اساس جنسیت٬ که معمولن علیه زنان است» (علیه مردان هم میتواند باشد)
در گزارش ایران وایر درباره محدودیت اشتغال زنان با تیتر: «زنان مجلس علیه زنان ایران» ٬ دو مورد اول صادق است یعنی هم پیش فرض این است که زنان مردسالار نیستند و نمی توانند مردسالارانه فکر کنند٬ که نادرست است؛ و هم کلیشه سازی است٬ چرا که تلویحن اشاره دارد که «زنان علیه زنان» زشت تر و ناپسندتر از «مردان علیه زنان» است و شایسته سرزنش و شماتت بیشتر٬ که باز هم منطقی و پذیرفته نیست٬ چرا که یک عمل نادرست درهرحال نادرست است٬ چه از طرف زن و چه مرد.
«زنان علیه زنان» کلیشه رایجی است که خیلی از زنان هم آن را باور دارند و گاه حتا زنان را دشمن تر از مردان میدانند. این واکنش در برابر جریان فمینیسم تاریخ بلندی دارد. وقتی صحبت از حقوق برابر مشود ٬ گویی به معنای دفاع و حمایت بی چون و چرا از «زنان» است و محکومیت قطعی «مردان»٬ چرا که «این مردانند که عامل مصیبت های زنانند».
بنابراین گمان میرود که اگر ثابت شود زنانی هم هستند که علیه زنانند یا از آن بدتر٬ «این خود زنانند که علیه زنانند» آن وقت کل فلسفه فمینیسم زیر سوال میرود و فمینیسم با شکست نظری مواجه میشود. درحالی که دفاع از برابری و مبارزه با مردسالاری به معنای مقابله با تفکر مردسالار است نه دفاع از جنس زن یا حمله به جنس مرد.
 در مورد این خبر٬ وقتی تنها یک ششم امضاکنندگان این طرح زن هستند و در مصاحبه هم عنوان کرده اند که از متن طرح بی اطلاع بوده اند٬ این اصرار بر نشان دادن خصومت زنان علیه زنان٬ چیزی جز همان تصویر غلط «دشمنی زنان از مردان هم بیشتر است» نیست. چرا نمی گوید مردان علیه زنان؟ یا مردان مجلس علیه ملت ایران؟ مگر تعداد مردان امضاکننده بیشتر نبوده است؟ چرا هیچ گاه تیتر زده نمیشود مردان علیه مردان؟ مگر ممنوعیت وازکتومی علیه حقوق مردان نبود؟ مگر افزایش دوره سربازی علیه مردان نبود؟ مگر محدودیت اشتغال مردان مجرد علیه حقوق مردان نبود؟

این زنان نماینده به اقتضای تعلق به جناح و حزب خود باید به یک سری از طرح ها رای بدهند و امضا کنند دقیقن همانگونه که مردان در بازی سیاست این کار را میکنند٬ چرا اینجا زنان به خیانت علیه زنان متهم میشوند و درباره مردان چنین نیست؟ چرا این زنان باید جایگاه سیاسی خود را به خطر بیندازند برای مساله ای که فکر نمی کنند به نفع زنان است٬ یا فکر می کنند به صلاح موقعیتشان نیست. در اینجا تازه نمایندگان زن و مرد برابر میشوند و هردو باید پاسخگوی آن باشند که چرا صلاح خودشان را بر صلاح مردم و جامعه ترجیح داده اند.

نمودار زیر (از مترجم گوگل) نمایانگر میزان استفاده از واژه سکسیسم در قرن اخیر است٬ همانطور که میبینید واژه ای بسیار جدید است و بنابراین چندان تعجبی ندارد که رسانه های ایران هنوز توجه چندانی به آن نمی کنند.


Saturday, July 26, 2014

بی پناهی

فیلم پرده (جعفر پناهی) را ببینید نه این که چون فیلم خوبی است بلکه چون فیلم بدی است! بدساخت٬ خسته کننده٬ بازی های مصنوعی (جز خود پناهی)٬ فیلمنامه آشفته! به همین دلیل باید این فیلم را دبد و متاسف شد برای این فیلمساز خوب که در چه وضع دردناکی به سر میبرد. شاید حتا جایزه خرس نقره ای هم به این دلیل به فیلمنامه فیلم داده شد که پناهی را از آن زندان نجات دهد٬ که دستشان خوانده شد و اجازه سفر به پناهی ندادند.
موضوع فیلمنامه ظرفیت این را داشت که فیلمی بسیار تلخ و اثرگذار و افشاگر درباره حاکمیت طالبان و داعشان ایران از آن ساخته شود ولی فیلم کنونی مفهومی تر و انتزاعی تر از آن است که٬ به خصوص مخاطب غیرایرانی٬ بتواند درجه سرکوب و جنایت حاکم بر ایران را از آن دریابد.

Sunday, May 11, 2014

مادرم! ممنون از غرهایت!

مامان! ممنون از غرهایت!
ممنون که از خانه نشینی نالیدی و غر زدی٬ از نگهداری از مادرشوهرت که به تو تحمیل شد ٬ از حجاب ٬ آشپزی و کارهای هرروزه خانه٬ از نداشتن تنهایی و انتظار همیشه بودن در کنار خانواده٬مهمانی هایی که فقط خستگی کار خانه را بر دوشت می گذاشت٬از دست دراز کردن برای خرجی گرفتن٬ سنت های اجباری ٬ خانه تکانی٬ جهازبرون و حنابندون... اگر غر نزده بودی شاید من فکر می کردم همه اینها طبیعی است و زنها از انجامش راضی اند.
ممنون که با این که برای زنی در نسل تو خواسته های نامقبولی بود ولی همیشه می گفتی دوست داری درس بخوانی٬انگلیسی یاد بگیری٬ کار کنی٬ دوچرخه سواری و رانندگی کنی٬ دوست داری تنهایی سفر بروی٬ دوست داری برای خودت باغ و گلخانه درست کنی ... اگر این آرزوهایت را با صدای بلند نمی گفتی شاید من هم مثل بقیه فکر می کردم این فکرها و خواسته ها فقط به ذهن مردان می رسد و می تواند برسد.
ممنون که در روز مادر و روز زن ذوق زده نبودی و هدیه هایم خوشحالت نمی کرد تا کم کم بفهمم نام این روز برایت تداعی کننده دفن همه آرزوها و خواسته هایت است و دیگر نامش را پیشت نیاورم و در عوض سعی کنم انسان بودنت را و حقوق انسانی ات را به خودم و دیگران یاداوری کنم و همراهی ات کنم تا اندکی از آن را پس بگیری. ممنون که هرگز  به فداکاری های  اجباری ات افتخار نکردی تا من شک کنم در مفهوم به هم چسبیده مادر فداکار!

Sunday, January 5, 2014

هشدار پلیس شهروندی: کیومرث منشی زاده، شاعر رنگی یا بیجه رنگی؟

هشدار پلیس شهروندی (در زمان ناکارامدی پلیس)، مثل خبرنگار شهروندی در نبود خبرنگار!

آقای کیومرث منشی زاده یک شیاد است با مشخصات گفته شده دراین پست وبلاگی قدیمی. اگر سواستفاده، آزار یا خسارتی از جانب این فرد دیده اید، بدانید که احتمالن افراد دیگری نیز مانند شما هستند. لطفن از این شخص شکایت کنید تا راه سواستفاده های بیشتر به رویش بسته شود.
متاسفانه سالهاست خبرنگارانی ( احتمالن یا با دریافت پول از ایشان یا به خاطر فریب خوردن از او) با مصاحبه ها و معرفی او در روزنامه ها، در حال کمک به سواستفاده های این فرد هستند. من پس از نوشتن پستی در وبلاگم (که تنها مطلب غیرتعارف و تعریف و تمجید از ایشان بوده و هست) تماس های زیادی از دخترانی داشتم که با این فرد روبرو شده بودند و خوشبختانه قبل از افتادن در دامش اینترنت را سرچ کرده بودند و به مطلب من رسیده بودند، اخرین مورد، ای میلی بود که امروز برایم رسید. چیزی که واضح است این فرد شیاد است ولی این که ایا سواستفاده ای نیز از زنانی که با انها قرار گذاشته کرده است و ازاری رسانده است اطلاعی در دست نیست.
کاش خبرنگاری پیدا میشد و این موضوع را پیگیری می کرد.


ساخت فیلم او توسط مهرجویی (دروغ شاخدار)
این خبر، و این دو مطلب + و در خبرآنلاین، پولی و تبلیغاتی نیست به نظر شما؟ 

Thursday, October 24, 2013

مردان شرقی که با "زن" نخوابیده اند!

"فاحشه گانی که با من نخوابیده اند  رقت انگیز است! یعنی درست هنگامی که میرود تا حال تهوع به تو دست بدهد از افکار و احوالات نویسنده، ناگهان حس ترحم می کنی

می توانم تک به تک  جمله هایش را بکاوم و چرک و کثافتش را بیرون بکشم و جنسش را مشخص کنم، ولی در عوض فکر می کنم به این مرد و مردان بسیار دیگری که در بدترین نوع دیکتاتوری، دیکتاتوری مذهبی/ مردسالار، هنوز رابطه فاجعه باری با سکس و "زن" دارند. که هنوز قادر به ایجاد ارتباط "انسانی" با زنان نیستند چون تشنه "خوابیدن" با آنهایند، و این که چقدر با حس راحتی و لذتی که مردی هم سن و سال آنها در یک جامعه ازاد می تواند داشته باشد بیگانه اند.  خنده دار این که از زبان "جنس مرد" درباره "جنس زن" حرف میزند و نمی داند اگر پایش را از آن فاحشه خانه بزرگ، که پر از فاحشه های زن و مرد است به جای معشوقان و دلدادگان، بیرون بگذارد می بیند که گویی از غار کهف درامده و دنیای زن و مرد،  دیگر آن چیزی نیست که در ذهن سیصد که نه، هزاران سال به خواب رفته اش وجود دارد! خوشحال است که با این متن تنه به تنه گابریل گارسیا مارکز می زند، و داستانی که آن هم پر از حس های مالیخولیایی و هیستریک نسبت به زنان است، حس ترس و نیاز و دستپاچگی، و همزمان تسلط و سرکوب و تحقیر نسبت به زن. حس غالب مردانی که خوابیدن با فاحشه یا غریبه و هرکسی که انتظاری بیش از خوابیدن با آنها ندارد و حتا انتظار ارضا شدن ندارد، برایشان راحت تر از خوابیدن با معشوقشان است. حتا از ترس بگیر و ببند، و تازگی ها ایدز، جرات خوابیدن با فاحشه ها را هم ندارند و فقط در حسرت آنند.

و قصه مکرر تحسین این داستانها توسط مردها و "روشنفکران"!  و البته باید دقت کنیم که همیشه در کنار "اثر تحسین شده"،  یک "توسط مردان" برای خودمان تجسم کنیم. اثر مردنویس، درباره مردان و تحسین شده از سوی مردان.