Wednesday, September 30, 2009

مهین عزیز! بمان و برگرد

دارم مصاحبه ای که 12 مهر 1385 با مهین گرجی انجام دادم را گوش می دهم.در یک غروب ماه رمضان ، و اگر اشتباه نکنم در دفتر روزنامه "آینده ورزشی" که مهین دبیر بخش فوتبالش بود، از او درباره تاریخچه ورزش زنان پس از انقلاب می پرسیدم.
وسط مصاحبه صدای اذان می آید و یادم می آید که برای اعضای تحریریه بامیه و چای آوردند و با مهین خوردیم.



اگر "فوتبال به سبک ایرانی" مازیار بهاری را دیده باشید در صحنه ای مهین را پشت در استادیوم فوتبال، آنجایی که از ممنوعیت حضور زنان در استادیوم ها گله می کند دیده اید.
مهین گرجی از باسایقه ترین و حرفه ای ترین روزنامه نگاران ورزشی بود و مطمئنم که می
خواست کار در همین حوزه را ادامه دهد ولی به هزار و یک دلیل که بخشی را در مصاحبه با من گفت از ایران رفت و در چک و
رادیو فردا مشغول به کار شد، کاری که مطمئنم به اندازه خبرنگاری ورزشی ارضایش نمی کرد.

حالا او روی تخت بیمارستان در کماست. دیروز به همراه دو خبرنگار دیگر تصادف شدیدی کردند،متاسفانه رزا آژیری و امیر زمانی فر در دم جان باختند و مهین پس از عمل جراحی به کما رفته است.
امیدوارم مهین زنده و سالم بماند و روزی به ایران برگردد و کار دلخواهش را ادامه دهد.

مصاحبه را، به دلایل مختلف و از جمله به خاطر حرفهای تندی که زده بود، تا موقع حضورش در ایران نمی شد چاپ کرد.قسمتی از حرفهایش را اینجا می آورم:

انقلاب 57 يك انقلاب ايدئولوژيك بود. شما آن پاكسازي دهمه 60 را يادتان است كه حتا الان هم دارد اتفاق مي افتد و دانشجوها را می گیرند. من در نورنبرگ به موزه جنگ رفتم و خيلي جالب بود. ديدم ما خيلي از چيزهامان را پنهان مي‌كنيم و سعي مي كنيم حذف كنيم. آنها دو جنگ جهاني را داشتند كه آلمان به دنيا تحميل كرده بود ولي نه كوره هاي آدم سوزي را حذف كرده بود و نه جنايت هاي هيتلر را. يعني چيزي براي حذف كردن نبود. اين جزو تاريخ اين كشور است. اینها چه چيزي را مي‌خواهند حذف كنند؟ اينكه به خانم ها اجازه ورزش ندادند؟ اينكه خانمي كه شناگر بوده را برايش پرونده اخلاقی ساخته اند؟يك كسي را كه واليباليست بوده را آمده اند حذف كرده اند؟ الان ما آدم هايي را داریم که اصلا نمي‌دانند ورزش چيست و خودشان فقر حركتي دارند و در اين كشور مدير ورزش هستند. مثلا خانم زهرا احمدي پور از حوزه تقسيمات جغرافيايي وزارت كشور آمده و سرپرست ورزش زنان شده. بعد كسي مثل خانم سپنجي كه يكي از موفق ترين مديران زن است بايد در همين حد نگه داشته شود و يك خانم سياسي بيايد و تعيين كننده ورزش شود؟ واقعا چرا؟


من مي‌خواهم يك چيزي بگويم كه اگر نگويم در دل ام مي‌ماند. در همين سه رشته اي كه در اسلام تاكيد شده كه به جوانان ياد بدهيد ما چه كار كرده ايم؟ اصلا چه در خانم ها و چه در آقايان ببينيد ايران كجاست؟ يعني امريكايي كه یک ورزشکارش مي‌آيد در المپيك، به تنهايي 9 مدال مي برد از ما هم مسلمان تر است؟ مي‌خواهم بگويم اينها همه برداشتهاي سطحي از اسلام را آورده اند و با اين ديد ها حكومت مي‌كنند. خيانتي كه اينها به ورزش ايران كردند مغول به فرهنگ ايران نكرده است. چون مغول وقتي به ايران حمله كرد تحت تاثير فرهنگ ايران قرار گرفت و در فرهنگ ايران حل شد. ولي اينها ورزش اين كشور را با اين كارشان نابود كردند. مثلا مسابقه دوی صحرانوردی قهرمانی آسیا بوده، کمیته فنی تصویب کرده خانمها هم بروند بعد تماس گرفتند گفتند کنسل شده. مسابقات براي زنان هم هست براي مردان هم هست كه پارسال رفتند و مقام چهارم را آوردند و حالا امسال گفتند كه زنان نروند. تصويب كردند در جلسه كميته فني. يعني همه چيز شعار سياسي است. زن براي اينها چه اهميتي دارد؟

مرض

به قول علما: فی قلوبهم مرض

رئيس پليس پيشگيري ناجا گفت: بايد تدابيري بيانديشيم كه از اين پس خبرنگاران خانم و آقا با فاصله از هم بايستند تا از نظر اخلاقي و اسلامي مشكلي پيش نيايد.
پس از پايان حضور سردار احمدي‌مقدم در جمع خبرنگاران و پاسخ او به پرسش‌هاي آنان سردار نوروزي رئيس پليس پيشگيري ناجا خبرنگاران را فراخواند و در حالي كه تصور مي‌شد او مي‌خواهد خبري را اعلام كند گفت: بايد تدبيري شود تا از اين پس خبرنگاران خانم و آقا جدا باشند چرا كه در اين شلوغي از نظر اخلاقي و اسلامي درست نيست كه خبرنگاران كنار هم باشند.
وي افزود: در جريان مصاحبه خبرنگاران با سردار احمدي‌مقدم اين موضوع را ديدم كه اميدوارم مركز اطلاع‌رساني از اين بعد اين تدبير را براي جدايي خبرنگاران خانم و آقا بينديشد

این نوع تفکیک ها بیشتر گریبان زنان را می گیرد و محدودیت های آنها را بیشتر می کند. ولی بی شک در بلند مدت بر کل جامعه اثر می گذارد و آن را غیر طبیعی ، بیمار و به دور از ویژگی های نرمال جامعه انسانی می کند.

Tuesday, September 29, 2009

اهدای جایزه لخ والسا به شادی صدر ، رویا و لادن برومند

شادی صدر، امروز در روز تولدش، جایزه لخ والسا را دریافت می کند.
شادی صدر پایه گذار سایت زنان ایران اولین سایت فمینیستی در ابران بود و بعد هم سایت میدان که با کمپین ها و فعالبتهای مستمر او و دوستانش دستاوردهای بسیار درخشان و ماندگاری را به همراه داشت؛ دستاوردهایی که زنان ایران تا نسلهای آینده تاثیرات عمیق آن را در زندگی خود خواهد دید.
بی شک در تاریخ ایران و در تاریخ جنبش زنان ایران نام او در کنار زنانی مثل صدیقه دولت آبادی، بی‌بی‌خانم استرآبادی، فخرآفاق پارسا، مهرانگیز کار و بسیاری دیگر از فعالان گذشته و اکنون حقوق زنان باقی خواهد ماند.

Monday, September 28, 2009

اسلام در خطر است

اگر وبلاگ "خاطرات دهه شصت" را تا الان ندیده اید آن را از دست ندهید.
به خصوص این خاطرهء حجابی- استریپ تیزی .

خانم اراکی که مانتو و روسری بر تن داشت ، شلوار به پا نکرده بود و این از نظر برادران کمیته مشکل محسوب می شد و قصد هدایت خانم و شوهرش را به کمیته داشتند. البنه انصافا مانتو خانم از بلندی روی زمین می کشید و فقط موقع راه رفتن جوراب کلفت ایشان دیده می شد.

ادامه را اینجا بخوانید تا بفهمید چگونه می توان خطر را رفع کرد.

ضیافت زندگی من*

امروز داشتم فکر می کردم کل مهمانی هایی که من و نیما در دو سه ماه اخیر رفتیم چه بوده، البته اگر خانه کسی رفتن را حتا اگر خودش در خانه نباشد، مهمانی بدانیم، به ترتیب زمانی: خانه مادر و پدر ژیلا بنی یعقوب بعد از دستگیری اش، خانه شیوا نظرآهاری بعد از دستگیری اش، خانه ژیلا بعد از آزادی، خانه آذر و هادی بعد از راهپیمایی روز قدس،(اینجا نیما نبود چون اینقدر راه رفته بود که دیگر نا نداشت و در وسط راهمان، که می شد میدان فاطمی، قرار گذاشتیم)، خانه شیوا بعد از آزادی و دو سه بار هم خانه دایی بهزاد.

امان از بی کسی و غربت؛ و زندگی در کشور دیکتاتورزده!ا

پ.ن. یادم رفت، خانه مسعود هاشم زاده هم دعوت شدم، واسه دعاخوانی با مادران عزادار، که نرفتم.

* اسم یک تابلوی نقاشی در فیلم "همه چیز در پایان است" .

اعضا

اگر من بگویم "من عضو تو هستم"، می گویی این حرف یعنی چه؟ اگر بگویم"تو هم عضو من هستی و اصلن ما همه عضو هم هستیم"، می گویی مثل بچه آدم حرف بزن این جملات بی مفهوم یعنی چه؟ ولی چطور است که در کتاب مدرسه و رادیو و تلویزیون یک عمر است که می خوانیم و می شنویم" بنی آدم اعضای یکدیگرند" و هیچ کس هم صدایش درنمی آید؟
"عضو" و "عضویت" مفهوم هستند: عضو انجمن فلان، عضو بدن انسان و ...
تازه این همه قراین و شواهد در خود این بیت هست که نشان می دهد مصراع درست این است
"بنی آدم اعضای یک پیکرند"
چون بلافاصله بعدش ادامه می دهد:
که در آفرینش ز یک گوهرند(مثل اعضای بدن که همه از یک سلول آغاز شده اند)
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
مثل بدن انسان که وقتی یک عضو مشکل و درد دارد فعالیت بقیه اعضا را هم تحت تاثیر قرار می دهد.

ببخشید این بحث ابتدایی را مطرح کردم،چون دیروز دیدم یک بیلبورد بزرگ تبلیغاتی پایین میدان صنعت زده اند و این بیت را رویش نوشته اند.
امیدوارم به دوستان باسواد برنخورد ولی در بین تحصیلکرده ها هم همین اشتباه را دیده ام.

Sunday, September 27, 2009

هیچ

نمیخواهی مثل دیگران باشی؛
"خودت" هم نمی تونی باشی؛
پس هیچی نمیشی
یا
هیچ میشی!ا

Friday, September 25, 2009

مخالفان علوم اجتماعی ، با جوامع مدرن سرناسازگاری دارند

چند وقت پیش، بعد از تشدید حملاتی که چپ و راست به علوم انسانی و علوم اجتماعی شد، با دکتر صدیق صحبت می کردم و پرسیدم شما استادان علوم اجتماعی قصد ندارید صحبتی و تحلیلی در این باره داشته باشید؟ گفت:" چه کسی باید این کار را بکند؟ چند نفر اسم ببر که حاضر باشند همچین کاری بکنند". و بعد هم تعریف کرد که برای آزادی سمیه توحیدلو(دانشجوی دکترای دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران) نامه ای نوشته و برای امضا به استادان دانشکده فرستاده ولی حتا یک نفر هم امضا نکرده.

نمی دانم تا چه حد قابل شماتت هستند ولی حالا خوشحالم که لااقل یک نفر، یعنی دکتر کاظمی ، نظر نسبتن صریحش را در این باره گفته.

بخشی از مطلب ایشان:
مخالفان علوم اجتماعی نه با آن بلکه با جوامع مدرن سرناسازگاری دارند. جرم علوم اجتماعی کمک به مدرن شدن جوامع است و این چیزی است که مورد پسند دوستان نیست. اما باید بدانها گفت که علوم اجتماعی دشمن نیست بلکه برای حل مشکلات جوامع مدرن پدید آمده است. همه چیز در این دانش، امری هنجاری نیست که مورد پسند این یا آن فرد نباشد. بسیاری از چیزها در این علم همانند سایر علوم، توصیفی و تبیینی است. علوم اجتماعی در بدو امر ایمان دارد که واقعیاتی اجتماعی در بیرون از ما وجود دارد( چه آن را ما پدید آورده باشیم و چه پیش از ما وجود داشته باشد، چه واقعیاتی سیال و چه متصلب باشد ....)، دیگر آنکه این واقعیات تابع اراده حاکمان و ذهنهای فردی نیست و در یک رابطه پیچیده اجتماعی پدید آمده است( برای مثال انقلاب ، اعتراض، جنبش و نظایر آن با خواست یک یا چند فرد بر نمی خیزد و با خواست یک یا چند فرد دیگر فرو نمی نشیند ) و سوم آنکه مطالعه در باب این واقعیات ادب و آدابی دارد که تنها با رعایت آن اداب آن واقعیت فهم پذیر می شود.چهارم آنکه علوم اجتماعی نتایج تحقیق خود را با گذاشتن بر محک داوری و تجربه دیگران (چه از طریق معیار آزمون پذیری یا ابطال پذیری و چه به محک استدلال و انتقاد نظری) استوار می گرداند. اگر این موارد برخی از امهات علوم اجتماعی باشد دشمنی با چنین دانشی به اندازه دشمنی با سایر علوم مضحک و بی معنا بنظر می رسد و روشن است که اگر بصیرتی کافی وجود داشته باشد چنین دشمنی هایی هم وجود نخواهد داشت.

مرتبط:
کاش اهالی علوم انسانی یک جو غیرت داشتند ، همه قلم و دفتر را زمین می گذاشتیم و می رفتیم خودمان را بابت یک عمر خیانت به این ملت ، سر به نیست می کردیم . گور پدر آگوست کنت و دورکیم و مارکس و ماکس وبر .من که اگر از غضب خدا نمی ترسیدم ، خودم را می کشتم

Thursday, September 24, 2009

لکه شمع و اره مویی

امروز در مقابل چشمان حیرت زده نیما ، با دو تا کاغذ سفید و اتو، اثر شمع را از روی پارچه ترمه برداشتم. در کتاب حرفه و فن سال دوم یا سوم راهنمایی، در فصل روشهای از بین بردن لکه ها، یاد گرفته بودم و البته تا امروز به کارم نیامده بود.
چه اشکالی داشت که پسرها هم پاک کردن لکه شمع را یاد می گرفتند و ما دخترها هم یک بار آن اره مویی را دستمان می گرفتیم؟

Tuesday, September 22, 2009

چیز

خوشبختانه در این انتخابات خیلی چیزها به چیز کشیده شد، فقط مونده یک چیز!! که کیهان و ایرنا و بقیه دارند زحمت آن را هم می کشند که دیگر خیالمان از بابت همه چیز راحت باشد.

رفع ابهام: آن "چیزها" و آن "یک چیز باقیمانده" را نمی توانم اسم ببرم ولی می توانم بگویم که آن چیزی که چیزهای دیگر به آن کشیده شدند همان "گوه" است.

پ.ن. قبول دارم که آن چیزی که از همه بیشتر به گوه کشیده شد زندگی خود ما بود.

تغییر قانون فرزندخواندگی، گامی به سوی تزلزل در مردسالاری

احتمالن به زودی قوانین مربوط به فرزندخواندگی تغییر می کند. با این تغییر فرزندخوانده ها هم می توانند از والدین ارث ببرند!
به همین راحتی یکی از قوانین مسلم و پر و پا قرص اسلام تغییر می کند! در اسلام فقط فرزندان خود فرد از او ارث می برند و نه حتا فرزندی که در رحم زنی پرورش پیدا کرده است.
می بینیم که به چه آسانی و بدون مخالفت مراجع عظیم الشان، این قانون تغییر می کند ولی دهها حق بسیار ابتدایی و اولیه زنان به دلیل مغایرت با شرع صدها سال است که کوچکترین تغییری را برنمی تابد. اینجاست که حرف فعالان حقوق زنان معنا می یابد که در برخی موارد به هیچ وجه دغدغه اسلام و شرع مطرح نیست و مثلن در مورد حقوق زنان آنچه مهم است حفظ "پدرسالاری" و ادامه حکومت و تسلط مردسالاران بر زنان است(در مواردی مثل ارتداد، تابعیت و ... مسائل سیاسی و ایدئولوژیک دیگری مطرح است).
نکته مهم دیگر در قانون پیشنهادی جدید(در صورت تصویب مجلس و ...) این است که زنان مجرد هم می توانند کودکی را به فرزندخواندگی قبول کنند.جالب است که زنان مجرد از بسیاری حقوق محرومند و تا کنون نیز تنها در صورت تاهل و با توافق همسر خود می توانستند فرزندخوانده داشته باشند ولی باز می بینیم ضرورتی باعث شد این قانون تغییر یابد(البته تغییری که پایه های مردسالاری را تهدید جدی نمی کند).یکی از قوانین غیرمنطقی در فرزندخواندگی این است که همان روابط مردسالار(قوانین حمایت خانواده) در مورد فرزندخوانده هم اجرا می شود(ماده 11)مثلن اگر زوجی دختری را به فرزندخواندگی قبول کنند باز هم دختر برای ازدواج باید از پدر اجازه بگیرد. با اجازه پیدا کردن زنان مجرد برای فرزندخواندگی این قانون تغییر نمی کند ولی لااقل از اثرات سو آن بر برخی کودکان می کاهد و شاید قدمی کوچک در راه از بین رفتن پدرسالاری باشد.
زنان بسیاری هستند که اگر می توانستند فرزندی داشته باشند، ازدواج نمی کردند یا اگر می توانستند سرپرستی فرزندشان را خود به عهده بگیرند با پدر آن فرزند ازدواج نمی کردند و اگر ازدواج کرده بودند از او جدا می شدند؛ امیدوارم این قانون به آنها کمک کند تا اندکی به سبک زندگی مورد علاقه خود نزدیک شوند و از زیر فشار این قوانین تبعیض آمیز دربیایند.



قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست(مصوب اسفند 1353):
ماده 1: هر زن و شوهر مقیم ایران می توانند با توافق یکدیگر، طفلی را با تصویب دادگاه و طبق مقررات این قانون سرپرستی نمایند.
ماده 2: این سرپرستی به منظور تامین منافع مادی و معنوی طفل برقرار می گردد ولی در هرحال از موجبات ارث نخواهد بود.

Monday, September 21, 2009

دامادی دایی بهزاد

موبایل دایی بهزاد دست برادرزاده کوچکش است تا اگر بدهکار یا بستانکاری زنگ زد جواب بدهد. امروز یکی از دوستان بهزاد زنگ زد و فهمیدیم که دختری را برای ازدواج به او پیشنهاد کرده بوده و قرار بوده به زودی مراسم خواستگاری برگزار شود. در صحبتهایش اشاره مختصری کرده بود ولی کسی فکر نمی کرد قضیه جدی باشد.
نیما در وبلاگش نوشته بود که بهزاد چهار پنج دست کت و شلوار و پیراهن و ... خریده بود. خود را برای دامادی آماده می کرده.
دامادی دایی بهزاد شوخ و شنگ، آن هم بعد از این همه سال چه کیفی می داشت!حیف
نمی دانم چرا، ولی خیلی دوست دارم آن دختر را ببینم.

باد

تولید اولین دستگاه مولد باد در استان چهارمحال و بختیاری!ا

از مجرد کم کن و بر متاهل افزا!ا


دانشجویان متاهل خوشحال باشند .از این به بعد نانشان در روغن است.
مدیریت های دانشگاهای کشور به دنبال راههای گوناگون برای خنثا کردن تجمعات و اعتراضات دانشجویان هستند و به نتایج خوبی هم دست پیدا کرده اند..
دانشجویان ساکن خوابگاه، به علت کم بودن نظارت و کنترل خانواده و نیز حضور و تماس مداوم با یکدیگر، همواره از دغدغه های اصلی مسئولان دانشگاهها و نظام بوده اند. برنامه ریزی، اطلاع رسانی و راه اندازی یک تجمع تنها چند ساعت در خوابگاه طول می کشد!ا
اولین راهکاری که به نظر آنها رسید کم کردن سالهایی بود که به دانشجویان شهرهای دیگر خوابگاه ارائه می دادند.


و اکنون افزایش سهم متاهلان در خوابگاههاست، با اینکه دانشگاهها وظیفه ای در قبال اختصاص خوابگاه به خانواده دانشجویان ندارند و خود دانشجویان در اولویت هستند . ولی چون دانشجویان متاهل معمولن کم خطرتر هستند و تماسشان با دیگر ساکنان خوابگاه- به دلیل حرمت شرعی و محرم نامحرمی!!!- و دغدغه معیشت کمتر است، فعلن نورچشمی مسئولان شده اند.

این سیاست را از اینجا استباط کردم.

چون فیلتر است:
ایوب نعمتی دبیر شورای صنفی دانشگاه تهران شنبه هفته گذشته در اعتراض به دیوار کشی بین ساختمان های کوی دانشگاه تهران و اختصاص تعدادی از ساختمان های کوی دانشگاه به متأهلین با مدیریت دانشگاه درگیری لفظی پیدا کرده بود، که در پی این درگیری لفظی روز یکشنبه به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات احضار و پس از مراجعه به دفتر پیگیری بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.

حمایت از حقوق بشر درفلسطین یا جنگ در فلسطین؟

قابل توجه کسانی که فریب اشک تمساح جمهوری اسلامی را می خورند و می خواهند بدانند ماهیت حمایت ج.ا. از فلسطین چیست :حمایت از مردم فلسطین یا حکومت فلسطین؟ حمایت از حقوق بشر یا ژست سیاسی؟


"جمال، جوانك فلسطينی ... بر اين باور است كه دولت ايران تنها حمايت‌هايش از دولت فلسطين، نظامی است و هرگز در خصوص آموزش، فقر و بهداشت در كمپ‌ها و مناطق درگيری كاری نكرده و اين نشان می‌دهد دولت ايران حسن نيت نداشته است.
(از رادیو زمانه)"


از این نشانه واضح تر می خواهید؟

من به حکمت خدا کاری ندارم، من اصلن با خدا کاری ندارم!ا

جوابی که برخی از معتقدان و مذهبی ها به معترضان به قوانین ضدحقوق زنان می دهند- که البته برگرفته از تعالیم افرادی مثل مطهری و شریعتی است- این است که شما حکمت این قوانین را نمی فهمید و علم بشر به آن قد نمی دهد. یکی از دوستان در پاسخ پست من با نام "جرمی به نام خروج از منزل" همین حرف را تکرار کردند. پاسخ من به ایشان همین است.
اگر علم یک نفر کم بود و در ضمن نخواست از "قوانینی که به نظرش بی سر و ته است"* تبعیت کند و در عوض خواست از قوانینی که جهانی است و به نظرش منطقی و مطابق حقوق بشر و نیازها و مقتضیات زندگی اوست پیروی کند باید چه کند؟چرا باید از قوانینی که به نظرش ضد حقوق بشر است تبعیت کند؟
اگر من اصلن مسلمان نباشم چه کنم؟ چرا باید مجبور باشم قوانین مسلمانان را اجرا کنم؟(مثل حجاب، خروج از کشور، تحصیل، اجازه شوهر برای داشتن شغل، اجازه سقط جنین، اعمال جراحی، روابط جنسی برای زنان یا مصرف الکل، گوشت غیرحلال، دیسکو، مراکز ویژه روابط آزاد زن و مرد، مدل مو و لباس دلخواه، انجام حتا خصوصی مراسمی که به آن معتقدم ولو شیطان پرستی و ...)چرا حتا اگر من آن طرف دنیا باشم و مالیاتم را به حکومت دیگری بپردازم و سبک زندگی دیگری را برگزیده باشم؛ چون اسمن مسلمان هستم و یا متولد ایران هستم باید تبعات اینگونه قانونگزاری را متحمل شوم و مثلن همسرم بتواند فرزندم را از من جدا کند یا نتوانم تابعیتم را به فرزندم بدهم؟ اگر اصلن مسلمان باشم ولی فرضن در مورد حجاب و دست دادن و سن تکلیف و ... مقلد مجتهدی باشم که نظرش با نظر حاکمیت متفاوت است چه کنم؟ اگر معتقد باشم که با اجتهاد می شود بسیاری از این قوانین را به روز کرد؟ ده سال پیش اگر زنی می گفت چرا زن از زمین ارث نمی برد به او می گفتند تو از حکمت خدا سر در نمی اوری ولی الان با گفتن اینکه در حق زنان ظلم شده این قانون را عوض کردند؛ یا اجرای سنگسار را متوقف کردند.حالا تکلیف آن همه زنی که تا کنون حقشان از دست رفته و نتیجه زندگی شان به وراث تازه از راه رسیده داده شده، یا زنانی که سنگسار شده اند چه می شود؟
سعی کنید راحت ترین و غیرمنطقی ترین راه را انتخاب نکنید و نگویید شما دانش ندارید و نمی فهمید. لااقل به ما حق بدهید اعتراض کنیم.

* به نقل از کامنت آن دوست

Sunday, September 20, 2009

برکات اسلام در ایران

این مکالمه در یک صفحه مشاوره و راهنمایی برای خرید لپ تاپ را بخوانید:

با سلام خدمت همه اساتید
دیروز با اومدن نتیجه های کنکور 87 تصمیم گرفتم که برای خرید اقدام کنم البته فکرش برای 2 ماه پیش بود
دانشجوی برق شدم با توجه به گفته های دوستان دانشگاه وای فای هم داره که بیشتر برای استفاده از این مورد میخوام نوت بوکی چیزی بخرم
بین سه مدل تردید دارم ... منو راهنمایی کنین
باتشکر


- سلام علیکم و رحمت ا... می گم منم دقیقا نتایج کنکور اومده به فکر لپ تاپ افتادم جدا کدام دانشگاه وای فای داره؟؟؟ لو بده ببینم کدوم دانشگاهی؟؟؟ چی قبول شدی؟؟
...

-اقا ممنون یکی پیدا شد جواب بده. راستش من برق الکترونیک شهید بهشتی قبول شدم با رتبه 1564 منطقه 1(تهران) از قرار معلوم امسال به دخترای عزیز کم لطفی کردن حقشونو دادن به پسرا(اینم از مزیتای دین پر برکت اسلام که هیج جا از برکاتش بی نصیب نموندیم) ولی انصافا خیلی نامردیه هرکی حقش هرچیه باید بره فرقی نداره که دختره یا پسر به هر حال اینجا ایرانه دیگه !!!

Wednesday, September 16, 2009

مردان اوگاندایی زنان شلوار پوش را برهنه کردند

مردان فتنه گر در اوگاندا زنانی را که شلوار به پا داشتند عریان کردند. آنها شلوار را لباس غربی و زنان را تنها مجاز به پوشیدن دامن می دانند.
قبلن هم درباره یکی دو کشور دیگر این خبر را شنیده بودم، مثل این خبر. ایران هم که می دانید برعکس است. یعنی سی سال است کت ودامن؛ بلوز و دامن؛ و پیراهن (بدون شلوار) برای زنان ممنوع است و خلاف شئونات اسلامی. با اینکه می دانیم در زمان پیغمبر اسلام زنها اصلن شلوار نمی پوشیدند.(البته شلوار هم به شرطی مجاز است که همراه با پیراهن بلند یا همان مانتو پوشیده شود).



Male rioters in a suburb here on September 11 attacked about 20 women wearing trousers.

The men, in Rubaga, a Kampala suburb, began detaining women during their protests, police spokeswoman Judith Nabakooba said at a press conference that took place that same day.

Women wearing skirts were allowed to pass, Nabakooba said, but those wearing trousers were forcibly undressed and left to walk home in their underwear.

The abuse occurred amid violence in the Ugandan capital, which officials say has claimed 14 lives and injured about 70.

Women's rights advocate Jackie Asiimwe denounced the rioters for using the clash to abuse women and commit criminal acts in New Vision, a Kampala-based newspaper. "It is an invasion of women's privacy," the newspaper quoted Asiimwe as saying.

ادامه خبر را اینجا بخوانید.

Sunday, September 13, 2009

دلایل محکم هیات سه نفره قوه قضاییه در رد ادعای تجاوز جنسی به بازداشت شدگان

محسنی اژه ای در گفتگوی ویژه خبری امشب، راجع به گزارش هیات ویژه سه نفره قوه قضاییه در بررسی اظهارات کروبی درباره تجاوز به بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات؛صحبت کرد و
همانطور که انتظار می رفت چند بار تاکید کرد که "این دختر (سعیده پورآقایی) تا کنون شش بار (این را بلند و با ژست حق به جانب می گفت) از خانه فرار کرده و این بار هفتم است. در پست قبلی ام هم گفتم که نمی فهمم سابقه خروج بدون اطلاع یک فرد از خانه چه ارتباطی می تواند با شکایت او درباره تجاوز داشته باشد؟ مرتضا حیدری(مجری برنامه که بیشتر شبیه مجسمه بود) هم هیچ سوالی نکرد؛ گویا مساله آنقدر روشن است که لازم نیست آقای اژه ای بگوید دختر فراری از خانه حقش است که بهش تجاوز بشود و ما هم وظیفه نداریم متجاوزان را پیدا و مجازات کنیم.

وقیحانه ترین بخش صحبتهای اژه ای آنجایی بود که درباره بخشی از مستندات کروبی صحبت می کرد که تعدادی عکس نشانگر تجاوز جنسی به یکی از قربانیان بود که پدر و مادر فرد برای کروبی فرستاده بودند.
اژه ای در اینجا با لبخندی چندش آور گفت کدام پدر و مادری می تواند از آن قسمتهای خاص فرزندش عکس بگیرد؟

من هم نمی دانم چه نوع "انسانی" می تواند موقع گفتن این حرف لبخند بزند و احساس کند کشف بزرگی کرده است.
ولی می دانم همان پدر و مادری که روزها و شب ها بر همان "قسمتهای خاص" بدن پسرشان مرهم گذاشتند همان ها هم می توانند از آن قسمتها عکس بگیرند.

پ.ن. حالا که از دلایل سست و بی ربط قوه قضاییه درباره دو مورد از قربانیان را گفتم بهتر است به دو مورد دیگر هم اشاره کنم.
اژه ای سعی کرد زیرکانه از زیر جواب دادن شانه خالی کند. در مورد ا .ش بر این تاکید کرد که چرا با اینکه کروبی گفته این فرد مفقود شده ولی ارتباط "مخفیانه" با افراد کروبی دارد. این هیات سه نفره و اژه ای در گزارش خود، آشکارا سعی کردند خود را به نادانی بزنند وگرنه واضح است که منظور کروبی این بوده که این فرد به خاطر تهدیدهای صورت گرفته علیه خود و خانواده اش ناچار به زندگی پنهانی شده است نه اینکه به یکباره از روی زمین محو شده باشد. بنابراین اصلن بعید نیست و کاملن هم منطقی است که با تنها کسانی که حامی و پناه خود می داند ارتباطش را حفظ کند تا اگر بلایی بر سرش آمد آنها در جریان باشند. نکته دیگری که باز چندین بار بر آن تاکید شد این بود که چرا این فرد فیلم صحبتهای خود را به رضا علامه زاده فرستاده که ضدانقلاب فراری است و با صدای امریکا هم گفتگو می کند . اما آیا او چاره دیگری داشت؟ در فیلم هم اشاره می کند که وقتی دستگیری خود کروبی اینقدر قوی و محتمل است بهتر دیده که با فردی خارج از ایران ارتباط بگیرد که از دسترس حکومت ایران دور باشد.حتا اگر این فرد ضدانقلاب هم باشد آیا در اصل موضوع تفاوتی ایجاد می شود که ماموران جمهوری اسلامی به ا.ش تجاوز کرده اند؟

حیدری سوال نکرد و اژه ای هم پاسخ نداد که اگر قضیه ترانه موسوی به کل دروغ است چرا تلویزیون جمهوری اسلامی آن سناریوی مسخره را اجرا کرد که خانواده ای را با زور و تهدید وادار کنند که مرگ دخترشان را تکذیب کنند؟

پس از ردیف کردن همه این دلایل پوچ و توخالی، اژه ای با اعتماد به نفس گفت "من نمی توانم تنها بگویم برایمان اثبات نشده است که ادعاهای تجاوزها صحت ندارد چون معنی اش این است که ممکن است بعدها اثبات شود بلکه باید بگویم که این ادعاها از اساس دروغ است و برای تضعیف نظام مطرح شده است". آیا آقایان مردم را تا این اندازه نادان تصور می کنند که فکر می کنند با این توضیحات قانع شده اند و این حکم را به این راحتی می پذیرند؟

در پایان گفتگو اژه ای تهدیدی ضمنی هم علیه کروبی کرد و گفت چون موارد قبلی مورد ادعای کروبی طبق این استدلال ها مردود است از این به بعد هم هیچ سند و مدرکی مورد قبول نیست. یعنی ایشان فقط دعا کنند که زندان نیفتند و آرزوی اثبات تجاوز در ج.ا. را هم باید به گور ببرند و تمام مدراک و شواهد خود را هم بر سر کوزه بگذارند و آبش را بخورند!!ا

جرمی به نام خروج از منزل!!ا

غیرمنطقی و خلاف قانون اساسی و حقوق بشر است، باور کردنش هم دشوار است؛ ولی در ایران جرایمی وجود دارد که مخصوص یک جنسیت خاص است یا میزان مجازات در نظر گرفته شده برای دو جنس از زمین تا آسمان متفاوت است. مثلن داشتن روابط متعدد جنسی برای یک جنس بلامانع و برای جنس دیگر مستحق وحشیانه ترین نوع مرگ است،
برای یک جنس کشتن فرزند محکومیتی به دنبال ندارد و برای جنس دیگر حتا کشتن جنین مجازات شدیدی دارد، پوشیدن یک لباس خاص، مثلن بلوز و شلوار، برای یک جنس آزاد و برای جنس دیگر مشمول مجازات شلاق و جزای نقدی است، ارتداد برای یک جنس(مرد) مشمول مجازات اعدام و برای جنس دیگر ، مجازاتی بسیار رقیق تر، همجنسگرایی برای یک جنس مستحق اعدام (مرد) و برای جنس دیگر مجازات ندارد(به جزئیاتش نمی پردازم).
از این موارد حاد که بگذریم موارد جزئی فراوانی وجود دارد که حاکی از تبعیض جنسیتی است. برای یک پسر بالای 18 سال (و حتا زیر 18 سال) دهها بار خروج از منزل و ماهها غیبت از منزل "فرار" و جرم تلقی نمی شود و هیچ پلیسی او را دستگیر نمی کند،ولی خروج دختر سی ساله از منزل "فرار" تلقی شده و در سوابق او به عنوان سابقه سو درج می شود و موجب بازداشت و محکومیت به زندان یا دارالتادیب یا ازدواج اجباری است. این به این دلیل است که زنان همواره باید "ولی" و سرپرست داشته باشند. اگر تا 50 سالگی هم ازدواج نکنند پدرشان ولی و متکفل آنهاست و پس از ازدواج هم شوهر. زن هیچگاه مستقل و بالغ به حساب نمی آید که تصمیم بگیرد مدتی با دوستانش به سر برد یا به مسافرت برود بدون اینکه مجبور باشد رضایت سرپرست خود را جلب کند.

در نامه کمیته پیگیری موارد تجاوز قوه قضاییه در صحبت از سعیده پورآقایی تاکید شده که او چند بار از منزل "فرار" کرده است و البته گویا از نظر آنها خروج یک دختر از منزل (که دقیقن اصطلاحی است که مادر سعیده به کار برده و حرف از فرار نزده) گناه و جرمی بزرگ است که این دختر را "مشکوک" و مستحق این می داند که مورد تجاوز قرار بگیرد و حقی هم برای اعتراض ندارد زیرا خروج بدون اطلاع او از خانه او را؛ به عنوان یک زن در نظام ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، از همه حقوق شهروندی و انسانی محروم می کند.

پ.ن. دوستی دارم که در بهزیستی کار می کند. تعریف می کرد دختری از روستایی در آذربایجان به تهران آمده بود برای خود کار پیدا کرده و اتاقی اجاره کرده بود و زندگی می کرد. با شکایت پدرش به دلیل "فرار از منزل"، او را مجبور به بازگشت به روستای دورافتاده اش کردند و او شغل و زندگی کوچکی که برای خود دست و پا کرده بود را از دست داد. علت این کار پدرش هم این بود که این دختر حاضر نبود ازدواج کند (یا در آن محیط و با فردی که پدرش در نظر داشت).او تنها به دلیل دختر بودن از حقوق اولیه خود محروم شد و پدر بی سواد و سنتی اش سرنوشت او را تغییر داد و البته واضح است که در اصل، قوانین جمهوری اسلامی این حقوق را از او گرفت.

Saturday, September 12, 2009

یک فیلم و دو تابوشکنی: وقتی همه خوابیم

در فیلم "وقتی همه خوابیم" (بهرام بیضایی) دو نکته جالب، و تا جایی که من می دانم بدیع، وجود دارد: نگاه جدید و غیر کلیشه ای(اگر نگوییم مثبت) به روسپیگری و روابط خارج از ازدواج.
شاید اولین بار است که در فیلمی، مردان غیرتی و ناموس پرست تقبیح شده و به شکل افرادی خشن، غیرمنطقی و جانی به تصویر کشیده می شوند؛ و شخصیت مرد اصطلاحن "بی غیرت" مثبت، مهربان،انسان دوست و باشرف نمایانده می شود؛ مردی که تن فروشی همسرش برای تامین مخارج زندگی و بیرون آوردن او از زندان را نه تنها می پذیرد بلکه سپاسگزار است.

روابط عاطفی بازیگران نقش نجات و چکامه را نیز می توان از خلال گفتگوهای تلفنی و دیالوگی که ناخودآگاه بر زبان نجات در میان تمرین تئاتر جاری می شود احساس کرد. روابط خارج از ازدواج(حتا در حد روابط عاطفی) چیزی است که فیلمنامه نویسان و فیلمسازان ایرانی جرات و حق نزدیک شدن به آن را ندارند و من متعجبم چطور هردوی این خط قرمزها در "وقتی همه خوابیم" زیر پا گذاشته شده و این فیلم اجازه نمایش گرفته است.

توضیح ضروری: منظورم از جدید بودن نوع پرداخت "وقتی همه خوابیم" به روابط خارج از ازدواج ، نوع پرداختی است که هدفش تقبیح این روابط نیست و لزومن در انتهای فیلم شاهد به سنگ خوردن سر دو طرف رابطه و دادن درس اخلاقی نیستیم!افراد در زندگی زناشویی خود مشکلی ندارند و حتا خوشبخت هستند و مجبور هم نیستند تصمیم بگیرند که کدام یک از این دو رابطه را تمام کنند!